۱۱۸٬۶۸۳
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'هاي' به 'های') |
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) جز (جایگزینی متن - ' '''' به ''''') برچسبها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه |
||
(۸ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۳ کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۶: | خط ۶: | ||
[[یغمایی، حبیب]] (مصحح) | [[یغمایی، حبیب]] (مصحح) | ||
[[طبری، محمد بن جریر]] (نویسنده) | [[طبری، محمد بن جریر بن یزید]] (نویسنده) | ||
| زبان =فارسی | | زبان =فارسی | ||
| کد کنگره =BP 93 /ط2 ج2041 | | کد کنگره =BP 93 /ط2 ج2041 | ||
خط ۲۵: | خط ۲۵: | ||
| چاپ =2 | | چاپ =2 | ||
| تعداد جلد =7 | | تعداد جلد =7 | ||
| کتابخانۀ دیجیتال نور = | | کتابخانۀ دیجیتال نور =01939 | ||
| کتابخوان همراه نور =01939 | |||
| کد پدیدآور = | | کد پدیدآور = | ||
| پس از = | | پس از = | ||
خط ۳۱: | خط ۳۲: | ||
}} | }} | ||
'''ترجمه تفسير طبرى '''، تفسيرى كهن از قرآن به فارسى، تأليف گروهى از علماى ماوراءالنهر در نيمه دوم قرن چهارم است. اين كتاب باآنكه از نظر ساختار و واژگان، ارزشى همسنگ با شاهنامه فردوسى در ادب فارسى دارد، به عللى مهجور مانده است. | '''ترجمه تفسير طبرى'''، تفسيرى كهن از قرآن به فارسى، تأليف گروهى از علماى ماوراءالنهر در نيمه دوم قرن چهارم است. اين كتاب باآنكه از نظر ساختار و واژگان، ارزشى همسنگ با شاهنامه فردوسى در ادب فارسى دارد، به عللى مهجور مانده است. | ||
مقدمه كتاب ثابت مىكند كه اين اثر، اگر نخستين تفسير فارسى نباشد، از نخستين ترجمههاى رسمى قرآن است. بنا به گزارش مذكور در ترجمه تفسير [[طبری آملی، محمد بن جریر|طبرى]].<ref>ج1، مقدمه، ص5</ref>، منصور بن نوح سامانى (حك: 350-366)، از علماى ماوراءالنهر نخستين بار درباره جواز به فارسى برگرداندن اين كتاب استفتا كرد و ايشان-كه گويا هجده يا نوزده تن بودند، گفتند كه خواندن و نوشتن تفسير قرآن به فارسى براى كسى كه عربى نمىداند رواست. اين پشتوانه دينى و علمى و نيز اعتبار ادبى كتاب موجب شد كه ترجمه آن انتشارى گسترده يابد و اينك كمتر كتابى به فارسى مىشناسیم كه اين اندازه نسخه از آن بهجا مانده باشد. | مقدمه كتاب ثابت مىكند كه اين اثر، اگر نخستين تفسير فارسى نباشد، از نخستين ترجمههاى رسمى قرآن است. بنا به گزارش مذكور در ترجمه تفسير [[طبری آملی، محمد بن جریر|طبرى]].<ref>ج1، مقدمه، ص5</ref>، منصور بن نوح سامانى (حك: 350-366)، از علماى ماوراءالنهر نخستين بار درباره جواز به فارسى برگرداندن اين كتاب استفتا كرد و ايشان-كه گويا هجده يا نوزده تن بودند، گفتند كه خواندن و نوشتن تفسير قرآن به فارسى براى كسى كه عربى نمىداند رواست. اين پشتوانه دينى و علمى و نيز اعتبار ادبى كتاب موجب شد كه ترجمه آن انتشارى گسترده يابد و اينك كمتر كتابى به فارسى مىشناسیم كه اين اندازه نسخه از آن بهجا مانده باشد. | ||
خط ۴۶: | خط ۴۷: | ||
اگر لفظ ترجمه در مقدمه كتاب نابجا يا به معناى تفسير به كار رفته باشد، اين كتاب ترجمه تفسير [[طبری آملی، محمد بن جریر|طبرى]]؛ يعنى ترجمه «[[جامع البيان]]» نمىتواند باشد؛ زيرا با مقايسه داستانها و روايات بسيارى در اين دو كتاب، درمىيابيم كه ميان آن دو هيچ شباهتى وجود ندارد و وجه اشتراكشان همان وجه اشتراك همه تفاسير است.<ref>براى تفصيل، ر.ک: آذرنوش، 1375ش، ص50-54؛ همو، 1370ش، ص551-555</ref> | اگر لفظ ترجمه در مقدمه كتاب نابجا يا به معناى تفسير به كار رفته باشد، اين كتاب ترجمه تفسير [[طبری آملی، محمد بن جریر|طبرى]]؛ يعنى ترجمه «[[جامع البيان]]» نمىتواند باشد؛ زيرا با مقايسه داستانها و روايات بسيارى در اين دو كتاب، درمىيابيم كه ميان آن دو هيچ شباهتى وجود ندارد و وجه اشتراكشان همان وجه اشتراك همه تفاسير است.<ref>براى تفصيل، ر.ک: آذرنوش، 1375ش، ص50-54؛ همو، 1370ش، ص551-555</ref> | ||
همچنين مؤلفان اين تفسير - كه بهتر است آن را «ترجمه و تفسير رسمى» بخوانيم - بارها به استفاده از آثار [[طبری آملی، محمد بن جریر|طبرى]] (تفسير [[طبری آملی، محمد بن جریر|طبرى]] و [[تاريخ الطبري، تاريخ الأمم و الملوك|تاريخ | همچنين مؤلفان اين تفسير - كه بهتر است آن را «ترجمه و تفسير رسمى» بخوانيم - بارها به استفاده از آثار [[طبری آملی، محمد بن جریر|طبرى]] (تفسير [[طبری آملی، محمد بن جریر|طبرى]] و [[تاريخ الطبري، تاريخ الأمم و الملوك|تاريخ طبرى]]) اشاره كردهاند؛ مجموعا سيزده بار به او ارجاع داده شده و در چهار مورد چنان است كه گويى بهراستى تفسير [[طبری آملی، محمد بن جریر|طبرى]] را ترجمه كردهاند؛ اما گاه خود عبارت اين پندار را نقض مىكند؛ مثلاًدر داستان خضر مىگويند كه [[ابن مقفع، عبدالله بن دادویه|ابن مقفع]] و اصمعى آن حكايت را در كتاب سِيَر آوردهاند؛ اما [[طبری آملی، محمد بن جریر|طبرى]] در اين كتاب آن را به وجه ديگرى نقل كرده و ما اين را از كتاب سِيَر بيرون آوردهايم.<ref>[[طبری آملی، محمد بن جریر|طبرى]]، ج2، ص400</ref>در مجموع مىتوان گفت كه اين اثر نه ترجمه تفسير [[طبری آملی، محمد بن جریر|طبرى]] و نه كتاب معيّن ديگرى است، بلكه دو اثر [[طبری آملی، محمد بن جریر|طبرى]]: تاريخ و تفسير، از منابع اصلى مؤلفان بوده و درعينحال ايشان از كتابهاى متعدد ديگرى نيز بهره گرفتهاند. | ||
نكته مهم ديگر آنكه مؤلفان كتاب ظاهرا هيچگاه منابع خود را دقيقا ترجمه نمىكردهاند، بلكه مفهوم روايت يا داستان را گرفته، به ميل خود بازنويسى مىكردهاند. [[یغمایی، حبیب|حبيب يغمايى]]، مصحح كتاب، هنگام چاپ آن در 1339ش، سيزده نسخه (تقريبا همه ناقص) را شناسايى كرده بود.<ref>[[طبری آملی، محمد بن جریر|طبرى]]، ج1، مقدمه يغمائى، ص6-11</ref>، بااينهمه، هنوز نسخههاى متعدد ديگرى در ایران و خارج از ایران موجود است، اما چون همه آنها ناقصند و آغاز و انجامشان افتاده است و چون ناسخان متن را | نكته مهم ديگر آنكه مؤلفان كتاب ظاهرا هيچگاه منابع خود را دقيقا ترجمه نمىكردهاند، بلكه مفهوم روايت يا داستان را گرفته، به ميل خود بازنويسى مىكردهاند. [[یغمایی، حبیب|حبيب يغمايى]]، مصحح كتاب، هنگام چاپ آن در 1339ش، سيزده نسخه (تقريبا همه ناقص) را شناسايى كرده بود.<ref>[[طبری آملی، محمد بن جریر|طبرى]]، ج1، مقدمه يغمائى، ص6-11</ref>، بااينهمه، هنوز نسخههاى متعدد ديگرى در ایران و خارج از ایران موجود است، اما چون همه آنها ناقصند و آغاز و انجامشان افتاده است و چون ناسخان متن را غالباً دستكارى كردهاند، بازشناسى آنها آسان نيست.<ref>براى نمونههایى از آنها، ر.ک: آذرنوش، 1375ش، ص63، 69، 73</ref>هيچيك از اين نسخهها بيانگر متن كهن تدوينشده در ماوراءالنهر نمىتواند باشد. | ||
واژگان كهن و سرشار از معنى، اسلوب ساده و بىپيرايه، اما مطمئن و قائمبهذات، اين كتاب را اثرى دلانگيز و كممانند در ادبيات فارسى كرده است. استوارى نثر كتاب نشان مىدهد كه نثر درى در قرن چهارم بهقدرى توان يافته بوده كه توانسته از عهده ترجمه كلام معجز و شرح حكايات و رواياتى كه با سنّتهاى باستانىاش بيگانه بوده، برآيد. شيوه بيان و نحوه جملهپردازى در آن بهكلى با نثر ترجمههاى قرآنى متفاوت است؛ عبارات | واژگان كهن و سرشار از معنى، اسلوب ساده و بىپيرايه، اما مطمئن و قائمبهذات، اين كتاب را اثرى دلانگيز و كممانند در ادبيات فارسى كرده است. استوارى نثر كتاب نشان مىدهد كه نثر درى در قرن چهارم بهقدرى توان يافته بوده كه توانسته از عهده ترجمه كلام معجز و شرح حكايات و رواياتى كه با سنّتهاى باستانىاش بيگانه بوده، برآيد. شيوه بيان و نحوه جملهپردازى در آن بهكلى با نثر ترجمههاى قرآنى متفاوت است؛ عبارات غالباً كوتاهند و جملههاى مركّب نيز اغلب از دو فراگرد تشكيل يافتهاند. گويى ذهن نويسندگان هنوز به جملات مركّب پيچدرپيچ خو نگرفته بوده است، اما اركان جمله، متعلقات نهاد و گزاره بهشيوه يگانهاى نظام نيافتهاند؛ در برخى جاها، عبارات به فارسى دوران متأخر شبيهند و هر كلمه و تركيب با نقش دستورى خود، تقريبا در همان جايى قرار گرفته كه خواننده امروزى انتظار دارد. از سوى ديگر، با انبوهى متن مواجهيم كه در آنها تركيب جمله، بهشيوه ديگر است؛ گاه قيدها و متممها به آخر جمله انتقال يافتهاند كه معمولترين شيوه است. | ||
همچنين گاه جمله به ترتيبى شگفت (فعل + فاعل + مفعول + قيد) نظام يافته است. اين ساختار - كه در همه متون قرن چهارم ديده مىشود - بىترديد تحت تأثير زبان عربى بوده است كه مبدأ همه آثار آن قرن است. اين ساختارها در همه نسخههاى كتاب يكسان نيست. گاه يك عبارت با ذوق فارسى و گاه با نحو عربى همساز گشته است؛ ازاينرو تا هنگامى كه تاريخ نگارش نسخهها تعيين نشده، نمىتوان درباره تحول جملات نظر قاطع داد. اين پريشانى در واژگان كتاب نيز مشهود است؛ مثلاًدر بخشهایى بلند، هرگز الفاظ «ايدر، ايدون، ايدون، همى و...» به كار نرفته و در قطعاتى ديگر مكرر آمده است.<ref>براى تفصيل بيشتر، ر.ک: آذرنوش، 1375ش، ص25-32؛ صباغيان، ص587 به بعد؛ تقىزاده طوسى، ص561 به بعد؛ محقق، ص737 به بعد</ref> | همچنين گاه جمله به ترتيبى شگفت (فعل + فاعل + مفعول + قيد) نظام يافته است. اين ساختار - كه در همه متون قرن چهارم ديده مىشود - بىترديد تحت تأثير زبان عربى بوده است كه مبدأ همه آثار آن قرن است. اين ساختارها در همه نسخههاى كتاب يكسان نيست. گاه يك عبارت با ذوق فارسى و گاه با نحو عربى همساز گشته است؛ ازاينرو تا هنگامى كه تاريخ نگارش نسخهها تعيين نشده، نمىتوان درباره تحول جملات نظر قاطع داد. اين پريشانى در واژگان كتاب نيز مشهود است؛ مثلاًدر بخشهایى بلند، هرگز الفاظ «ايدر، ايدون، ايدون، همى و...» به كار نرفته و در قطعاتى ديگر مكرر آمده است.<ref>براى تفصيل بيشتر، ر.ک: آذرنوش، 1375ش، ص25-32؛ صباغيان، ص587 به بعد؛ تقىزاده طوسى، ص561 به بعد؛ محقق، ص737 به بعد</ref> | ||
خط ۶۵: | خط ۶۶: | ||
==پانويس == | ==پانويس == | ||
<references /> | <references/> | ||
== منابع مقاله == | == منابع مقاله == | ||
خط ۷۸: | خط ۷۹: | ||
==وابستهها== | ==وابستهها== | ||
{{وابستهها}} | |||
[[جامع البيان في تفسير القرآن (تفسير الطبري)]] | [[جامع البيان في تفسير القرآن (تفسير الطبري)]] | ||