إحصاء العلوم: تفاوت میان نسخه‌ها

    از ویکی‌نور
    جز (جایگزینی متن - '| پس از =↵| پیش از =↵}}↵↵↵'''' به '| پس از = | پیش از = }} '''')
    خط ۹۵: خط ۹۵:
    ==وابسته‌ها==
    ==وابسته‌ها==
    {{وابسته‌ها}}
    {{وابسته‌ها}}
    [[احصاء العلوم]]


    [[رده:کتاب‌شناسی]]
    [[رده:کتاب‌شناسی]]
       
       
    [[رده:علوم]]
    [[رده:علوم]]

    نسخهٔ ‏۹ ژوئیهٔ ۲۰۲۳، ساعت ۰۹:۱۹

    إحصاء العلوم
    إحصاء العلوم
    پدیدآورانفارابی، محمد بن محمد (نویسنده) بو ملحم، علي (شارح)
    ناشردار و مکتبة الهلال
    مکان نشرلبنان - بيروت
    چاپ1
    موضوعرده بندی علوم - متون قدیمی تا قرن 14
    تعداد جلد1
    کد کنگره
    ‏Q‎‏ ‎‏177‎‏ ‎‏/‎‏ف‎‏2‎‏الف‎‏3
    نورلایبمطالعه و دانلود pdf

    إحصاء العلوم یا «إحصاء العلوم و التعريف بأغراضها» اثر ابونصر فارابی(۲۵۹-۳۳۹ق)، کتابی است که نویسنده در آن، به معرفی علوم متداول و رایج زمان خود، پرداخته است.

    تحقیق و تصحیح کتاب، توسط علی بوملحم صورت گرفته است.

    سخن بزرگان درباره کتاب

    ابن قفطی در مورد این کتاب گفته است که طالبان علم به‌هیچ‌روی از راهنمایی آن بی‌نیاز نیستند و هم‌چنین فارابی را نخستین کسی دانسته که چنین اثری نگاشته است.[۱].

    انگیزه نگارش

    هدف فارابی از تألیف این اثر، شمارش و شناخت علوم بوده است.[۲].

    ساختار

    کتاب دو مقدمه از محقق و نویسنده آغاز و مطالب در پنج فصل تنظیم شده است.

    فارابی این اثر را در تقسیم و شناخت علوم و شاخه‌های‌ فرعی آن نگاشته است. می‌توان گفت که این کتاب چکیده‌ای از علوم رایج دوره نویسنده است.[۳].

    گزارش محتوا

    در مقدمه محقق، از فارابی و ارسطو و اختلاف نوشتاری آنان سخن به میان آمده و در ادامه خلاصه‌ای از محتوای فصول کتاب، ارائه گردیده است.[۴].

    فارابی در مقدمه خود، فصل‌های کتاب را برمی‌شمرد و به فواید عمومی‌ و نتیجه آن اشاره می‌کند و می‌گوید که این اثر، دانش‌پژوهان را قادر می‌سازد علوم موردعلاقه خود را بهتر بشناسند و عالم و عالم‌نما را تشخیص بدهند[۵].

    نویسنده در فصل اول که دربرگیرنده علم زبان و فروع آن (لغت، نحو، صرف، شعر، نوشتن و خواندن) است، نخست درباره معنی قانون و قاعده علی بحث می‌کند و سپس در مورد بخش‌های هفت‌گانه ارکان علم زبان همه ملل سخن می‌گوید و آن‌ها را چنین می‌شمرد:

    1. علم الفاظ مفرده؛
    2. علم الفاظ مرکبه؛
    3. علم قوانین الفاظ هنگامی‌که مفرد باشند؛
    4. علم قوانین الفاظ هنگامی‌که مرکب باشند؛
    5. قوانین درست نوشتن؛
    6. قوانین درست خواندن؛
    7. قوانین تصحیح اشعار[۶].

    در تمام این بخش‌ها، بحث کلی است؛ بحث علمی که در قواعد بنیادی هر زبان موجود است و منحصر به زبان خاصی نیست؛ هرچند فارابی‌ همه شواهد مثال‌ها را به عربی آورده است.[۷].

    فصل دوم، در مورد منطق است که از پرمایه‌ترین بخش‌های این اثر است. فارابی‌ در این فصل، از وجود تشابه و تفاوت میان منطق و علم نحو و از بخش قضایا در منطق سخن رانده است. گونه‌های قضایای منطق عبارت است از: برهانی، جدلی، سفسطی، خطایی و شعری‌. کار فارابی بر اساس بخش‌بندی منطق ارسطویی است: مقولات (قاطیغوریاسی)، عبات (باری ارمینیاس‌)، قیاس (انولوطیقای اول)، برهان (انولوطیقای دوم)، مواضع جدلی (طوبیقا)، سفسطه (سوفسطیا)، خطابه (ریطوریقا) و شعر (بوطیقا)[۸].

    فصل سوم، درباره علم تعالیم ‌(ریاضیات) و در شش پاره بزرگ است:

    1. علم حساب؛
    2. علم هندسه؛
    3. عمل مناظر ‌(بصریات)؛
    4. علم نجوم تعلیمی (علم الافلاک)؛
    5. علم اثقال که در آن از دو جهت گفت‌وگو می‌کند‌: یکی‌ در مورد اثقال از آن جهت که وزن می‌شوند (با آن وزنی را تعیین‌ می‌کنند‌)، دوم تحقیق در زمینه اثقالی است که به حرکت در می‌آیند؛
    6. علم حیل (مکانیک تطبیقی‌) که روش‌های علمی یا فیزیکی ریاضی را معرفی می‌کند و شیوه‌هایی دقیق را بیان می‌کند که با آن‌ها می‌توان علوم ریاضی را در صنعت به کار برد یا آن‌ها را بالفعل در اجسام طبیعی محسوس آشکار کرد[۹].

    فصل چهارم، در زمنیه علم الهی (مابعدالطبیعه‌- متافیزیک‌) و علم طبیعی (فیزیک) است. علم طبیعی در مورد اجسام طبیعی یا مصنوعی بحث می‌کند و فرق میان علت‌های نهایی و فاعلی اجسام و ماده و صورت آن‌ها را مشخص می‌کند و درباره عرض‌های جسم و مراتب اجسام طبیعی ‌(بسیط و مرکب) سخن می‌گوید.

    فارابی نخست علم طبیعی را بر پایه کتاب‌های ارسطو به هشت بخش بزرگ تقسیم می‌کند؛ آنگاه علم الهی را به شیوه ارسطو تعریف و آن را به سه بخش تقسیم می‌کند. فارابی در این بحث‌ها به «اولی» می‌رسد که ممکن نیست پیش از او اولی بوده باشد، به «قدیمی» می‌رسد که ممکن نیست قدیم‌تر از او موجودی بوده باشد، به «موجودی» می‌رسد که ممکن است وجود خود را از دیگری گرفته باشد و این موجود همان موجود ازلی قدیم واحد مطلق است که دیگر موجودات در وجود او متأخرند و ثابت می‌کند که او موجود اولی است که به هر موجودی، سوای خود، وجود می‌بخشد و روشن می‌سازد که او واحد اولی است و به همه موجودات وحدت داده است.[۱۰].

    فصل پنجم، در مورد علم مدنی (اخلاق و سیاست)، عمل فقه و علم کلام است. فارابی علم مدنی را به دو بخش تقسیم‌ می‌کند‌: در بخش نخست، دو گونه سعادت حقیقی و پنداری را بیان می‌کند و رسیدن به سعادت را منوط به زندگی جاودانه در دیگر سرای می‌داند. بخش دوم درباره گونه‌های حکومت و مدینه فاضله است. فارابی‌ می‌گوید راه ایجاد فضیلت در وجود انسان آن است که سنن فاضله پیوسته در شهرها و میان مردم ترویج شوند و همگان آن را به کار برند و این شدنی نیست مگر با حکومتی که در پرتو آن کارهای نیک و اخلاق پسندیده گسترش یابد و پیدایش چنین حکومتی با نیروی فضیلتی ممکن است که‌ مردم آن را بپسندند. سپس به علم فقه می‌پردازد و آن را علم‌ استنباط احکام ناشناخته شرعی از احکام مصرح می‌داند یا دانشی که با آن می‌توان از احکام شناخته شده شریعتی به احکام نامصرح فرعی رسید[۱۱].

    فارابی کتاب را با تعریف علم کلام به پایان می‌رساند و چنین می‌نویسد: «صناعت کلام ملکه‌ای است که انسان به مدد آن می‌تواند از راه گفتاری، به یاری آرا و افعال محدود و معین که واضح شریعت آن‌ها را صریحاً بیان کرده است بپردازد و هر[چه‌] را مخالف آن است باطل کند»[۱۲].

    در ادامه علم کلام را به آرا و افعال تقسیم می‌کند و مطلب مهم این‌که علم کلام را در شمار علوم عملی قرار می‌دهد و می‌گوید مقصود از این علم تنها رسیدن به رأی یا عقیده‌ای یقینی نیست بلکه هدفش ایجاد اطمینان به‌درستی رأی است که باید به آن عمل شود. فارابی وظیفه فقیه و متکلم را با دقت از هم جدا می‌کند و می‌نویسد: «صناعت کلام غیر از علم فقه است، زیرا فقیه با آرا و افعالی سروکار دارد که واضح شریعت آن‌ها را صریحاً بیان کرده است. فقیه این مسائل قطعی را اصل قرار می‌دهد تا دیگر احکام لازم را از آن‌ها استنباط کند. ولی متکلم از عقایدی جانب‌داری می‌کند که فقیه آن‌ها را به‌عنوان اصول به کار می‌بندد بدون آن‌که چیزهایی دیگر از آن‌ها استنباط کند. پس اگر شخصی بر این هردو صناعت مسلط باشد، او فقیه متکلم است؛ یعنی چون می‌تواند از شریعت‌ جانب‌داری کند متکلم است و چون قادر است که به استنباط فروع از اصول بپردازد فقیه است»[۱۳].

    فارابی نخستین کسی است که در اسلام‌، علوم را به‌صورت کامل طبقه‌بندی کرده و حدود هریک را نشان داده و شالوده هر شاخه از تعلیم را تثبیت ‌کرده است و به همین دلیل وی را معلم ثانی نامیده‌اند[۱۴].

    فاربی این اثر را در تقسیم و توضیح موضوعات علوم نوشته و چون اثری مهم بوده از دیرباز به آن توجه شده است. احصاء العلوم هم وسعت دانش مؤلف را نشان داده و هم مفهوم دانش آن روزگار را بیان کرده است. فارابی در این تقسیم‌بندی، ‌شیوه ارسطو را در پیش گرفته و دو علم دیگر یعنی علم فقه و علم کلام را که از علوم اسلامی است و در عصر او اهمیت بسزایی داشته، بر آن افزوده است.[۱۵].

    «احصاء العلوم» از پهنه عالم اسلامی فراتر رفت و در مدرسه‌های مسیحی تدریس شد. دکتر «باور» ثابت کرد که «احصاء العلوم» بر کار تمام فلاسفه لاتین تأثیر گذاشته و می‌توان گفت که تقسیم فلسفه گوندیسالینوس برگرفته از «احصاء العلوم» است.[۱۶].

    وضعیت کتاب

    فهرست مطالب، در انتهای کتاب آمده و در پاورقی‌ها که توسط محقق نوشته شده است، به توضیح برخی از مطالب متن، پرداخته شده است.[۱۷].

    پانویس

    منابع مقاله

    1. مقدمه و متن کتاب.
    2. رشنوزاده، بابک، «احصاء العلوم و التعریف باغراضها»، پایگاه مجلات تخصصی نور، مجله: کتاب ماه علوم و فنون، شماره 132، آذر 1389، (4 صفحه- از 48 تا 51).

    وابسته‌ها