۱۵٬۵۲۱
ویرایش
(←آثار) |
|||
خط ۱۸۵: | خط ۱۸۵: | ||
ابوالفتح محمد بن على کراجکى (متوفاى 449) مىگوید: «حجاج بن یوسف به حسن بصرى، واصل بن عطاء، عمرو بن عبید و عامر شعبى نامهاى نوشت و نظر آنان را درباره «قضا و قدر» جویا شد. حسن در پاسخ نوشت: | ابوالفتح محمد بن على کراجکى (متوفاى 449) مىگوید: «حجاج بن یوسف به حسن بصرى، واصل بن عطاء، عمرو بن عبید و عامر شعبى نامهاى نوشت و نظر آنان را درباره «قضا و قدر» جویا شد. حسن در پاسخ نوشت: | ||
من در این باره چیزى جز آنچه على بن | من در این باره چیزى جز آنچه على بن ابىطالب علیهالسّلام گفته است نمىدانم؛ او فرموده است: اى فرزند آدم! آیا گمان دارى آنکه تو را از انجام معصیت بازداشته است، تو را دچار مصیبت مىکند؟ [چنین نیست] بلکه تو خود مایه مصیبت خود هستى و ساحت خداى [متعال] از آن پیراسته است. واصل نیز پاسخ داد: چیزى جز آنچه على بن ابىطالب علیهالسّلام گفته است نمىدانم. او فرموده است: آنچه به سبب آن خدا را سپاس مىگویى، از خداست و آنچه که بر اثر آن از خدا طلب آمرزش مىکنى از توست. عمرو جواب داد: چیزى جز آنچه على بن ابىطالب فرموده نمىدانم. او گفته است: اگر گناهى که بنده مرتکب مىشود از پیش معلوم بود و بنده به طور اجتناب ناپذیر بایستى آن را انجام مىداد، هر آینه گنهکار در کشیدن رنج عقوبت، مورد ستم قرار گرفته بود. شعبى در پاسخ گفت: چیزى جز آنچه على بن ابىطالب علیهالسّلام فرموده، نمىدانم. او مىگوید: آنکه راه را به تو نشان داده دیگر تو را در تنگنا قرار نخواهد داد. حجاج چون پاسخها را خواند گفت: عجب است. این جوابها را از سرچشمهاى زلال گرفتهاند». | ||
سید مرتضى درباره او مىگوید: «یکى از متقدمان که آشکارا به عدل الهى اعتقاد داشت، حسن بن | سید مرتضى درباره او مىگوید: «یکى از متقدمان که آشکارا به عدل الهى اعتقاد داشت، حسن بن ابىالحسن بصرى است. او مىگوید: هر کس گمان برد که گناهان به دست خداى عزوجل انجام مىگیرد روز قیامت با چهرهاى تاریک محشور خواهد شد. سپس این آیه را تلاوت کرد: «وَ یوْمَ الْقِیامَه تَرَى الَّذِینَ کذَبُوا عَلَى اللَّهِ وُجُوهُهُمْ مُسْوَدَّه».- در ادامه سخنان زیادى از او در این باره نقل کرده سپس مىگوید:- ابوبکر هذلى روایت کرده است که مردى به حسن گفت: شیعیان مىپندارند که با على علیهالسّلام دشمن هستى! او سرش را پایین انداخت و مدت زیادى گریست؛ آنگاه سرش را بلند کرد و گفت: دیروز از میان شما مردى رخت بربست که تیرى رها شده از سوى خداوند عزوجل بر قلب دشمنانش بود؛ ربانى این امت و صاحب شرف و کمال و خویشاوند نزدیک پیامبر بود. او از فرمان خدا سرنتابید و از حق غفلت نورزید و اموال الهى را به تاراج نبرد. به احکام قرآن- چه به نفعش بود و چه بر ضررش- عمل کرد و از این رهگذر به باغهایى سرسبز و خرم دست یافت». | ||
سید مرتضى مىگوید: «روزى على بن الحسین | سید مرتضى مىگوید: «روزى على بن الحسین علیهالسّلام بر حسن بصرى- در حالى که کنار حجر اسماعیل داستان مىگفت- وارد شده فرمود: آیا خودت را براى مرگ راضى ساختهاى؟ گفت: نه. حضرت فرمود: براى حسابرسى در روز قیامت عملى فراهم آوردهاى؟ گفت: نه. فرمود: آیا جاى دیگرى غیر از این دنیا براى عمل سراغ دارى؟ گفت: نه. فرمود: آیا خداوند در زمین پناهگاهى غیر این خانه (کعبه) براى بندگان دارد؟ عرض کرد: نه. حضرت فرمود: پس چرا مردم را از طواف باز مىدارى؟». همین حدیث را ابن خلکان با تبدیل «یا حسن» به «یا شیخ» روایت کرده و در پایان اضافه مىکند: «حسن بعد از آن دیگر به داستان سرایى ننشست». | ||
ابومحمد حسن بن على بن شعبه حرانى- از دانشمندان مشهور قرن چهارم- مىگوید: «حسن بصرى نامهاى نوشت که آن را خدمت سبط اکبر حسن بن على فرستاد و نظر حضرت را درباره قدر و استطاعت بندگان جویا شد، که در مقدمه آن، سخنانى است که کاشف از علاقه قلبى و اعتقاد راسخ درونى او نسبت به اهل بیت پیامبر صلّى اللّه علیه و آله است. در آن نامه آمده است: اما بعد، شما اى هاشمیان که کشتىهاى شناور در امواج خروشانید و پرچمهاى برافراشته درخشانید؛ یا به سان کشتى توحید که مؤمنان در آن نشسته و مسلمانان به برکت آن نجات یافتهاند. اى پسر رسول خدا! اکنون که جمعى در مسأله قضا و قدر و استطاعت به اختلاف نظر رسیدهایم و دچار سرگردانى شدهایم، این نامه را به محضرت نوشتم تا نظر خویش و پدرانت را درباره این موضوع ابراز دارى، چه اینکه علم شما از علم خداوند است و شما گواهان بر اعمال مردمید، و خداوند گواه بر شما؛ «ذُرِّیه بَعْضُها مِنْ بَعْضٍ وَ اللَّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ». | ابومحمد حسن بن على بن شعبه حرانى- از دانشمندان مشهور قرن چهارم- مىگوید: «حسن بصرى نامهاى نوشت که آن را خدمت سبط اکبر حسن بن على فرستاد و نظر حضرت را درباره قدر و استطاعت بندگان جویا شد، که در مقدمه آن، سخنانى است که کاشف از علاقه قلبى و اعتقاد راسخ درونى او نسبت به اهل بیت پیامبر صلّى اللّه علیه و آله است. در آن نامه آمده است: اما بعد، شما اى هاشمیان که کشتىهاى شناور در امواج خروشانید و پرچمهاى برافراشته درخشانید؛ یا به سان کشتى توحید که مؤمنان در آن نشسته و مسلمانان به برکت آن نجات یافتهاند. اى پسر رسول خدا! اکنون که جمعى در مسأله قضا و قدر و استطاعت به اختلاف نظر رسیدهایم و دچار سرگردانى شدهایم، این نامه را به محضرت نوشتم تا نظر خویش و پدرانت را درباره این موضوع ابراز دارى، چه اینکه علم شما از علم خداوند است و شما گواهان بر اعمال مردمید، و خداوند گواه بر شما؛ «ذُرِّیه بَعْضُها مِنْ بَعْضٍ وَ اللَّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ». | ||
خط ۱۹۵: | خط ۱۹۵: | ||
مرحوم صدوق در «امالى» از ابومسلم نقل مىکند که گفت: «با حسن بصرى و انس بن مالک به راه افتادیم تا اینکه به در خانه ام سلمه رسیدیم. انس جلوى در نشست و من با حسن وارد خانه شدیم. شنیدم که حسن مىگفت: السلام علیک یا اماه و رحمه اللّه و برکاته. ام سلمه پاسخ داد: و علیک السلام؛ تو که هستى پسرم؟ | مرحوم صدوق در «امالى» از ابومسلم نقل مىکند که گفت: «با حسن بصرى و انس بن مالک به راه افتادیم تا اینکه به در خانه ام سلمه رسیدیم. انس جلوى در نشست و من با حسن وارد خانه شدیم. شنیدم که حسن مىگفت: السلام علیک یا اماه و رحمه اللّه و برکاته. ام سلمه پاسخ داد: و علیک السلام؛ تو که هستى پسرم؟ | ||
گفت: من حسن بصرىام. گفت: چرا اینجا آمدهاى؟ گفت: آمدهام تا حدیثى را که از پیامبر درباره على بن | گفت: من حسن بصرىام. گفت: چرا اینجا آمدهاى؟ گفت: آمدهام تا حدیثى را که از پیامبر درباره على بن ابىطالب شنیدهاى برایم نقل کنى. ام سلمه گفت: به خدا سوگند اکنون برایت حدیثى نقل مىکنم که با همین دو گوشم- که اگر دروغ گفته باشم کر شوند- از پیامبر شنیدهام و با دو چشم خود- که اگر دروغ گفته باشم کور شوند- دیدهام و با قلب خود دریافتم که اگر خلاف این باشد خداوند بر قلبم مهر- خاموشى- نهد، و زبانم لال شود، اگر نشنیده باشم از رسول خدا که به على بن ابىطالب فرمود: اى على! هر کسى که بمیرد و منکر ولایت تو باشد، در حالى بر خدا وارد خواهد شد که بتى پرستیده و در مقابل صنمى سر خم کرده باشد»؛ یعنى مشرک خواهد مرد. ابومسلم مىگوید: «در این هنگام حسن بصرى را دیدم که مىگفت: اللّه اکبر، شهادت مىدهم که على مولاى من و مولاى همه مؤمنان است. چون حسن از خانه خارج شد، انس بن مالک به او گفت: چه شده است که تو را تکبیر گویان مىبینم؟ گفت: از ام سلمه خواستم حدیثى را که از پیامبر درباره على شنیده است بازگو نماید و او به من چنین و چنان ... گفت؛ لذا تکبیر گفتم و شهادت دادم که على مولاى من و هر مؤمنى است. ابومسلم مىگوید: در این هنگام از انس بن مالک شنیدم که مىگفت: گواهى مىدهم که این حدیث را سه یا چهار بار از رسول خدا شنیدهام». | ||
درباره اتهام اعتقاد به قدر- بر اساس تفسیر اهل عدل - در گذشته دیدیم که سید مرتضى درباره او گفت: «یکى از متقدمان که آشکارا به عدل الهى عقیده داشت حسن بصرى بود؛ او گفته است: همه چیز بر اساس قضا و قدر الهى است مگر گناهان»، ولى این نسبت به مذاق اشاعره- که بیشتر اهل سنتاند- خوش نیامده است و نتوانستهاند آن را درباره فردى چون حسن بصرى که پیشوایى مسلم نزد همگان است بپذیرند؛ لذا دست به تأویل سخن او در این خصوص زدهاند و یا آن را بر نظر قدیمش- که به زعم آنان از آن توبه کرده و به نظر مورد پسند ایشان بازگشت کرده است- حمل نمودهاند. | درباره اتهام اعتقاد به قدر- بر اساس تفسیر اهل عدل - در گذشته دیدیم که سید مرتضى درباره او گفت: «یکى از متقدمان که آشکارا به عدل الهى عقیده داشت حسن بصرى بود؛ او گفته است: همه چیز بر اساس قضا و قدر الهى است مگر گناهان»، ولى این نسبت به مذاق اشاعره- که بیشتر اهل سنتاند- خوش نیامده است و نتوانستهاند آن را درباره فردى چون حسن بصرى که پیشوایى مسلم نزد همگان است بپذیرند؛ لذا دست به تأویل سخن او در این خصوص زدهاند و یا آن را بر نظر قدیمش- که به زعم آنان از آن توبه کرده و به نظر مورد پسند ایشان بازگشت کرده است- حمل نمودهاند. |