روابط اجتماعی در اسلام به ضمیمه چند رساله دیگر: تفاوت میان نسخه‌ها

    از ویکی‌نور
    جز (جایگزینی متن - 'المیزان فی تفسیر القرآن' به 'الميزان في تفسير القرآن')
    جز (جایگزینی متن - '.↵↵↵↵رده:کتاب‌شناسی' به '. ==وابسته‌ها== {{وابسته‌ها}} رده:کتاب‌شناسی')
     
    خط ۹۳: خط ۹۳:
    #پايگاه اطلاع‌رسانى استاد [[خسروشاهی، هادی|سيد هادى خسروشاهى]]، دوشنبه، 4 مهرماه 1390ش.
    #پايگاه اطلاع‌رسانى استاد [[خسروشاهی، هادی|سيد هادى خسروشاهى]]، دوشنبه، 4 مهرماه 1390ش.


    ==وابسته‌ها==
    {{وابسته‌ها}}





    نسخهٔ کنونی تا ‏۲۱ ژانویهٔ ۲۰۲۳، ساعت ۱۹:۴۶

    روابط اجتماعی در اسلام به ضمیمه چند رساله دیگر
    روابط اجتماعی در اسلام به ضمیمه چند رساله دیگر
    پدیدآورانخسروشاهی، هادی (به کوشش)

    حجتی کرمانی، محمد جواد (مترجم)

    طباطبایی، سید محمدحسین (نویسنده)
    عنوان‌های دیگرالميزان في تفسير القرآن. فارسی. برگزیده
    ناشربوستان کتاب قم (انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم)
    مکان نشرقم - ایران
    سال نشر1387 ش
    چاپ1
    موضوعاسلام و اجتماع

    جبر و اختیار

    روابط اجتماعی - جنبه‏‌های مذهبی - اسلام

    قرآن - متشابهات و محکمات

    معجزه (اسلام)
    زبانفارسی
    تعداد جلد1
    کد کنگره
    ‏BP‎‏ ‎‏230‎‏ ‎‏/‎‏ط‎‏2‎‏ر‎‏9
    نورلایبمطالعه و دانلود pdf

    روابط اجتماعى در اسلام به‌ضميمه چند رساله ديگر، ترجمه بخشى از كتاب چاپ‌نشده «أشعة القرآن»، تقريرات حجت‌الاسلام محمدجواد حجتى کرمانى از جلسات تفسيرى علامه طباطبائى است كه به همت حجت‌الاسلام سيد هادى خسروشاهى، در قالب نهمين جلد از مجموعه آثار علامه طباطبائى منتشر شده و به بررسى چگونگى روابط اجتماعى در اسلام و پى بردن به ماهيت و بايستگى آن پرداخته است.

    كتاب، به زبان فارسى و در سال 1387ش، نوشته شده است.

    آنچه باعث اهميت كتاب شده، آن است كه اين اثر، با استناد به ديدگاه‌هاى دينى، به تبيين موضوعات اجتماعى و راه‌كارهاى حفاظت از بنيان‌هاى جامعه اسلامى پرداخته است.

    ساختار

    كتاب با دو مقدمه از آقاى خسروشاهى و حجتى کرمانى در بيان نكاتى پيرامون اثر و نحوه ترجمه آن و يك مقاله به‌عنوان مقدمه كتاب از آقاى حجتى کرمانى، آغاز شده و مباحث در پانزده فصل، به‌ضميمه چهار رساله كه در زمان حيات علامه، در نشريات مختلف چاپ شده بود و اكنون به‌صورت كتاب منتشر مى‌شود، تنظيم يافته است.

    اين اثر در تقرير بخشى از مقاصد اجتماعى آيين مقدس اسلام و به‌عنوان ترجمه قسمتى از تفسير الميزان، با قلم روان و توانايى نگاشته شده و مطالب آن با بيانى زيبا و شيوا، به رشته تحرير درآمده است و نویسنده در آن، به مباحث مختلفى در رابطه با ديدگاه اسلام در روابط اجتماعى از جمله توجه خاص اسلام به جامعه، معناى آزادى در اسلام و راه تحول و تكامل جامعه اسلامى پرداخته است.

    گزارش محتوا

    مترجم، در مقاله مقدماتى خويش با عنوان «اسلام چگونه جامعه مى‌سازد؟» مطالب متعددى را در ذيل نُه عنوان كلى «دين فطرى و اجتماعى»، «جامعه بالاتر از فرد»، «زيربنا و مصالح ساختمانى جامعه اسلامى»، «استقلال جامعه»، «حافظ بنيان جامعه»، «پيشرفت مدنيت و ثبوت دين»، «تحول و تكامل در كجاست»، «اسلام نطفه تكامل را در بطن جامعه منعقد مى‌كند» و «مقايسه‌اى از جامعه اسلامى و دنياى متمدن» مطرح كرده است.

    در فصل اول از كتاب روابط اجتماعى اسلام، انسان و جامعه‌گرايى وى بررسى شده است. نویسنده، معتقد است كه اصل «اجتماعى بودن نوع انسان»، احتياج به بحث ندارد؛ زيرا هر انسانى فطرتا اجتماعى است و به‌طورى كه تاريخ و آثار مشهور نشان مى‌دهد، انسان پيوسته در حال اجتماع زندگى مى‌كرده است.

    در فصل دوم، انسان و رشد جامعه‌گرايى او مورد بحث قرار گرفته و نویسنده چنين نتيجه‌گيرى نموده است كه جامعه انسانى، مانند ساير امور روحى و ادراكى انسان‌ها، پيوسته همگام با كمالات مادى و معنوى او، به‌سوى كمال مى‌رود و دعوت به جامعه به‌صورت مستقل و صريح، جز از ناحيه دستگاه پيامبرى و در قالب دين، از جاى ديگرى شروع نشده است و قرآن به اين مطلب تصريح كرده و تاريخ هم به آن گواهى مى‌دهد.

    توجه خاص اسلام به جامعه، در فصل سوم نشان داده شده است. نویسنده، اسلام را تنها دينى مى‌داند كه با صراحت، پايه بناى دعوت خود را بر اجتماع گذاشته و در هيچ‌يك از شؤون خود، امر جامعه را به اهمال واگذار نكرده است. وى نگاه به دامنه گسترده رفتارهاى انسانى و نيز به بخش‌هاى مختلف و دسته‌هاى بى‌شمار آن و آگاهى يافتن از رديف‌بندى و احاطه شريعت و احكام آن بر تمام اين رفتارها و بخش‌ها را بهترين راه براى بصيرت پيدا كردن در اين امر دانسته است.

    در فصل چهارم، اين نكته اثبات شده كه اسلام قائل به وجود رابطه حقيقى بين فرد و جامعه است. به اعتقاد نویسنده، اين رابطه حقيقى، لزوما منجر به موجوديت ديگرى در جامعه خواهد شد كه به مقياس امتداد وجود، قوا، خواص و آثار اشخاص، موجوديت دارد و همان وجود و خواص وجود افراد را داراست و لازمه آن، اين است كه يك سلسله قوا و خواص اجتماعى نيرومند به وجود مى‌آيد كه وقتى بين فرد و جامعه، تعارض و تضاد درمى‌گيرد، قواى جامعه بر قواى فرد غلبه مى‌يابد.

    در فصل پنجم، به اين پرسش پاسخ داده شده است كه آيا روش اجتماعى اسلام، ثابت و قابل اجراست يا نه؟ و در فصل ششم، چيستى پايه تكوين و زندگى اجتماعى اسلامى، بررسى شده است.

    در فصل هفتم، رابطه ميان منطق تعقل و منطق احساس مورد بحث و بررسى قرار گرفته است. نویسنده، معتقد است منطق احساس، آدمى را به سود دنيوى فرامى‌خواند و برمى‌انگيزد؛ وقتى كارى قرين منفعت باشد و آدمى آن را احساس كند، اين احساس، اشتياق شديد شخص را برمى‌افروزد و او را بر انجام كار تحريك مى‌كند، ولى منطق تعقل، انسان را به پيروى از حق وامى‌دارد. اين منطق بر آن است كه بهترين چيزى كه انسان مى‌تواند از آن بهره‌مند گردد، پيروى از حق مى‌باشد؛ خواه انسان احساس سود مادى بكند يا خير.

    معناى روى گرداندن از ديگران و خواستن اجر از خداوند در فصل هشتم و معناى آزادى در اسلام در فصل نهم بررسى شده است. به اعتقاد نویسنده، عمر كلمه آزادى با اين معنايى كه از آن اراده مى‌شود، از چند قرن گذشته، تجاوز نكرده و علت اختراع آن، نهضت تمدن اروپا است، ولى معناى آن، از زمان‌هاى گذشته در ذهن‌ها جولان داشته و به‌صورت يك آرمان و آرزو در دل‌ها بوده است.

    فصل دهم، از راه و روش تحول و تكامل در جامعه اسلامى بحث كرده و به اين پرسش پاسخ داده است كه روش اسلامى، جامع لوازم يك زندگى سعادتمندانه است، ولى چون اين روش از هر نظر خود را جامع مى‌داند، آزادى عقيده در آن وجود نداشته و باعث ركود و عدم تحول و تكامل مى‌شود.

    نویسنده، در فصل يازدهم در پى اثبات اين است كه اسلام، قادر به تضمين سعادت زندگى كنونى بشر است.

    فصل دوازدهم، پيشواى اسلامى و سيره او را مورد مطالعه قرار داده است.

    در فصل سيزدهم، بحث از حد و مرز مملكت اسلامى بوده و نویسنده، معتقد است كه اسلام، اصل انشعاب قومى را ملغا كرده تا در تشكيل جامعه، نقشى نداشته باشد.

    در فصل چهاردهم، اين بحث دنبال شده است كه اسلام در تمامى شؤون خود اجتماعى بوده و در آخرين فصل، اين مطلب اثبات شده است كه سرانجام، دين حق در سراسر جهان پيروز خواهد شد.

    رسائلى كه از علامه به‌صورت ضميمه همراه كتاب منتشر شده و در پايان كتاب آمده است، عبارتند از:

    1. جبر و تفويض از نظر قرآن، روايات و فلسفه: اين مبحث، در جلد اول تفسير الميزان آمده و علامه در آن به ديدگاه قرآن، معصومين(ع) و فلاسفه در رابطه با مسئله جبر و تفويض پرداخته و با تقسيم افعال به «اضطرارى» و «ارادى» بحث را پى گرفته است.
      روش مترجم در ترجمه اين رساله، اين بوده كه مباحث خاص را به‌صورت آزاد و با فصل‌بندى جديد ترجمه كرده و موارد مبهم را در پاورقى يا در متن توضيح داده است.
    2. معجزه: در اين رساله، ديدگاه قرآن درباره معجزه و تصديق قانون عليت عمومى و اثبات خارق عادت توسط قرآن، بررسى شده است.
    3. تقليد و پيروى از خرافات: در اين رساله، آرا و عقايد انسان به دو قسم نظرى و عملى تقسيم شده و راه گزينش عقيده در قسم اول، پيروى از علم و يقين و در قسم دوم، پيروى از امورى كه منجر به سعادت مى‌شود و اجتناب از آنچه باعث شقاوت مى‌گردد، دانسته شده است و اعتقاد به حقانيت چيزى كه به آن علم نداريم و همچنين اعتقاد به چيزى كه خير و شرش معلوم نيست، دو اعتقاد خرافى خوانده شده است.
    4. محكم، متشابه و تاويل در قرآن: علامه در آغاز اين رساله، منحصرا با بهره‌گيرى از آيات، مراد قرآن از «محكم»، «متشابه» و «تأويل» را بيان كرده و آن‌گاه در بحث تفصيلى در ضمن چند فصل در مورد محكم و متشابه، معناى تأويل، ام الكتاب و... بحثى نفس‌گير و محققانه انجام داده است كه ارباب فضل و پژوهش را مى‌سزد كه از آن، بهره‌ها گرفته و توشه‌ها بردارند.

    وضعيت كتاب

    فهرست مطالب و اعلام مذكور در متن، در ابتداى كتاب آمده است.

    در پاورقى‌ها علاوه بر ذكر منابع و توضيح برخى از كلمات و عبارات، متن كامل آياتى كه ترجمه آن‌ها در متن اصلى آمده، ذكر شده است.

    منابع مقاله

    1. مقدمه و متن كتاب.
    2. پايگاه اطلاع‌رسانى كتاب نيوز، دوشنبه، 4 مهرماه 1390ش.
    3. پايگاه اطلاع‌رسانى استاد سيد هادى خسروشاهى، دوشنبه، 4 مهرماه 1390ش.

    وابسته‌ها