پرش به محتوا

شرح گلشن راز (ابن ترکه): تفاوت میان نسخه‌ها

جز (جایگزینی متن - ' | تعداد جلد =' به '| تعداد جلد =')
 
(۵ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۲ کاربر نشان داده نشد)
خط ۴: خط ۴:
| عنوان‌های دیگر =گلشن راز. شرح
| عنوان‌های دیگر =گلشن راز. شرح
| پدیدآوران =  
| پدیدآوران =  
[[ترکه اصفهانی، علی بن محمد]] (نويسنده)
[[ترکه اصفهانی، علی بن محمد]] (نویسنده)


[[دزفولیان، کاظم]] (تصحيح و تنظيم)
[[دزفولیان، کاظم]] (تصحيح و تنظيم)
خط ۲۳: خط ۲۳:
| چاپ =1
| چاپ =1
| تعداد جلد =1
| تعداد جلد =1
| کتابخانۀ دیجیتال نور =14961
| کتابخانۀ دیجیتال نور =10254
| کتابخوان همراه نور =10254
| کد پدیدآور =
| کد پدیدآور =
| پس از =
| پس از =
خط ۴۱: خط ۴۲:
1. در شرح اين بيت:{{شعر}}{{ب|''«يكى از بحر وحدت گفت انا الحق''|2=''يكى از قرب و بعد و سير و زورق»''}}{{پایان شعر}}
1. در شرح اين بيت:{{شعر}}{{ب|''«يكى از بحر وحدت گفت انا الحق''|2=''يكى از قرب و بعد و سير و زورق»''}}{{پایان شعر}}


چنين نوشته است: «يعنى يكى از اولياى خدا، به بحر وحدت رسيد كه مشاهده فناى كل موجودات است. در وجود و بقاى حق، خود را و مجموع موجودات را همچون قطره باران ديد كه به بحر چون رسيدند، وجود و تعين ايشان نماند، عين بحر شدند، به جز «انا البحر» چه گويند؛ ديگر سالك و طالب خدا چون وجود خود را در بقاى حق فانى بديد، او را زبان نماند، هر چه گويد به لسان حق گويد. دليل بر اين، قول خداست جلت عظمته: «لا يزال العبديتقرب الى بالنوافل حتى احبه فاذا احببته كنت سمعه و بصره و لسانه و يده و رجله فبى يسمع و بى يبصر و بى ينطق و بى يمشى»؛ حق جل جلاله، مى‌فرمايد كه دائما عبدسالك نزدیک مى‌شود به من به نوافل كه آن سلوك خاص است تا وقتى كه من او را دوست داشتم؛ چون من او را دوست داشتم، سمع و بصر و لسان او منم، پس به سمع من مى‌شنود و به بصر من مى‌بيند و به لسان من مى‌گويد، چنان‌كه [[حلاج، حسین بن منصور|منصور حلاج]] گفت عليه الرحمة و يكى ديگر از اولياى خدا...»
چنين نوشته است: «يعنى يكى از اولياى خدا، به بحر وحدت رسيد كه مشاهده فناى كل موجودات است. در وجود و بقاى حق، خود را و مجموع موجودات را همچون قطره باران ديد كه به بحر چون رسيدند، وجود و تعين ايشان نماند، عين بحر شدند، به جز «انا البحر» چه گويند؛ ديگر سالك و طالب خدا چون وجود خود را در بقاى حق فانى بديد، او را زبان نماند، هر چه گويد به لسان حق گويد. دليل بر اين، قول خداست جلت عظمته: «لا يزال العبديتقرب الى بالنوافل حتى احبه فاذا احببته كنت سمعه و بصره و لسه‌گانه و يده و رجله فبى يسمع و بى يبصر و بى ينطق و بى يمشى»؛ حق جل جلاله، مى‌فرمايد كه دائما عبدسالك نزدیک مى‌شود به من به نوافل كه آن سلوك خاص است تا وقتى كه من او را دوست داشتم؛ چون من او را دوست داشتم، سمع و بصر و لسان او منم، پس به سمع من مى‌شنود و به بصر من مى‌بيند و به لسان من مى‌گويد، چنان‌كه [[حلاج، حسین بن منصور|منصور حلاج]] گفت عليه الرحمة و يكى ديگر از اولياى خدا...»


2. در تشريح اين بيت:{{شعر}}{{ب|''سيه‌رويى ز ممكن در دو عالم''|2=''جدا هرگز نشد و الله اعلم''}}{{پایان شعر}}
2. در تشريح اين بيت:{{شعر}}{{ب|''سيه‌رويى ز ممكن در دو عالم''|2=''جدا هرگز نشد و الله اعلم''}}{{پایان شعر}}
خط ۵۳: خط ۵۴:


[[گلشن راز]]
[[گلشن راز]]
[[گلشن راز «متن و شرح»]]


[[شرح گلشن راز (سبزواری)]]
[[شرح گلشن راز (سبزواری)]]
خط ۶۰: خط ۶۳:
[[مفاتيح الإعجاز في شرح گلشن راز]]
[[مفاتيح الإعجاز في شرح گلشن راز]]


[[ راز دل؛ شرحی بر منظومه «گلشن راز»، سروده نجم‌الدین شیخ محمود شبستری]]
[[راز دل؛ شرحی بر منظومه «گلشن راز»، سروده نجم‌الدین شیخ محمود شبستری]]


[[ شرح گلشن راز (اردبیلی)]]
[[شرح گلشن راز (اردبیلی)]]