شقاوات بغداد في العصر الماضي: تفاوت میان نسخه‌ها

+
(+)
(+)
خط ۴۸: خط ۴۸:
== نمونه مطالب ==
== نمونه مطالب ==
*بر روی خنجری از نوع قدیمی آن نوشته شده است: '''عبد بلا سلاح کالطیر بلا جناح.'''<ref>[https://noorlib.ir/book/view/90991?pageNumber=24&viewType=pdf  متن کتاب، ص24.]</ref> یعنی بنده بدون سلاح همانند پرنده بی بال است.
*بر روی خنجری از نوع قدیمی آن نوشته شده است: '''عبد بلا سلاح کالطیر بلا جناح.'''<ref>[https://noorlib.ir/book/view/90991?pageNumber=24&viewType=pdf  متن کتاب، ص24.]</ref> یعنی بنده بدون سلاح همانند پرنده بی بال است.
*اشرار و اشقیای بغداد حرص و ولع شدیدی داشتند که داستان بشنوند به‌خصوص قصه‌هایی که قصه‌خوانان از نزاع‌های اشقیا و اشرار با دیگران نقل می‌کردند. به عنوان مثال گفته شده است که یکی از آنان به نام ممودی بعد از مدتی شرارت، آشکارا توبه‌اش را اعلان کرد و بعد از این واقعه شبی به قصد دیدار دوستانش از منزل خارج شد و به نزدیکی قبرستان یهود رسید که ناگهان دو مرد به او رسیدند و سلاحشان را درآوردند! ممودی که احساس کرد آنان می‌خواهند او را برهنه و غارت کنند، لباسهایش را درآورد و در همان حال با خنده گفت: '''این وضعیت دنیاست! روزی به نفع تو و روزی به زیان تو!''' آن دو مرد که این سخن را شنیدند او را از روی صدایش شناختند و به عذرخواهی رداختند و دستش را بوسیدند. ممودی آنان را بخشید و از آنها پیمان گرفت که دیگر راه بر رهگذران نبندند و غارتشان نکنند و گفت در دوران شقاوت فقط بر حکومت عثمانی حمله می‌کردم و مردم را غارت نمی‌کردم مگر از روی ناچاری.<ref>[https://noorlib.ir/book/view/90991?pageNumber=33&viewType=pdf  متن کتاب، ص33- 34.]</ref>   
*اشرار و اشقیای بغداد حرص و ولع شدیدی داشتند که داستان بشنوند به‌خصوص قصه‌هایی که قصه‌خوانان از نزاع‌های اشقیا و اشرار با دیگران نقل می‌کردند. به عنوان مثال گفته شده است که یکی از آنان به نام ممودی بعد از مدتی شرارت، آشکارا توبه‌اش را اعلان کرد و بعد از این واقعه شبی به قصد دیدار دوستانش از منزل خارج شد و به نزدیکی قبرستان یهود رسید که ناگهان دو مرد به او رسیدند و سلاحشان را درآوردند! ممودی که احساس کرد آنان می‌خواهند او را برهنه و غارت کنند، لباسهایش را درآورد و در همان حال با خنده گفت: '''این وضعیت دنیاست! روزی به نفع تو و روزی به زیان تو!''' آن دو مرد که این سخن را شنیدند او را از روی صدایش شناختند و به عذرخواهی پرداختند و دستش را بوسیدند. ممودی آنان را بخشید و از آنها پیمان گرفت که دیگر راه بر رهگذران نبندند و غارتشان نکنند و گفت در دوران شقاوت فقط بر حکومت عثمانی حمله می‌کردم و مردم را غارت نمی‌کردم مگر از روی ناچاری.<ref>[https://noorlib.ir/book/view/90991?pageNumber=33&viewType=pdf  متن کتاب، ص33- 34.]</ref>   




۹٬۷۹۵

ویرایش