۹٬۸۱۶
ویرایش
(+) |
(++++++) |
||
خط ۳۴: | خط ۳۴: | ||
'''المیزان الخضریة'''، نوشته محدّث، فقیه و صوفی قرن دهم؛ [[شعرانی، عبدالوهاب بن احمد | عبدالوهاب بن احمد بن على حنفى شعرانى]] با هدف سنجش و ترسیم شاخصهای سیر و سلوک عرفانی است. | '''المیزان الخضریة'''، نوشته محدّث، فقیه و صوفی قرن دهم؛ [[شعرانی، عبدالوهاب بن احمد | عبدالوهاب بن احمد بن على حنفى شعرانى]] با هدف سنجش و ترسیم شاخصهای سیر و سلوک عرفانی است. | ||
بر طبق گفته [[شعرانی، عبدالوهاب بن احمد | شعرانى]]، اثر حاضر شرح و توضیح مطالبی است که نویسنده در خواب <ref>"و أنا ممّن اجتمع به فی المنام حال تعلیمه لی هذه المیزان." ر.ک: مقدمه کتاب، ص17.</ref> از [[حضرت خضر(ع)]] سال 931 قمری دریافت کرده است. <ref>مقدمه کتاب، ص8.</ref> او مینویسد به آن حضرت از اختلافات مجتهدان و مقلدان شکایت کردم و ابزار سنجش طلبیدم و در پاسخ شنیدم که شنیدهها بگذار و چشم قلبت را بگشا! <ref>"فقال علیهالصلاةوالسلام: ألق سمعک و افتح عین قلبک." مقدمه کتاب، ص8.</ref> | بر طبق گفته [[شعرانی، عبدالوهاب بن احمد | شعرانى]]، اثر حاضر شرح و توضیح مطالبی است که نویسنده در خواب <ref>"و أنا ممّن اجتمع به فی المنام حال تعلیمه لی هذه المیزان." ر.ک: مقدمه کتاب، ص17.</ref> از [[حضرت خضر(ع)]] سال 931 قمری دریافت کرده است. <ref>مقدمه کتاب، ص8.</ref> او که خودش را متبحّر در دانش شریعت میشمارد <ref> "لَمّا منَّ اللهُ تعالی علیَّ بالتبحّر فی علم الشریعة ..." مقدمه کتاب، ص8.</ref> مینویسد به آن حضرت از اختلافات مجتهدان و مقلدان شکایت کردم و ابزار سنجش طلبیدم و در پاسخ شنیدم که شنیدهها بگذار و چشم قلبت را بگشا! <ref>"فقال علیهالصلاةوالسلام: ألق سمعک و افتح عین قلبک." مقدمه کتاب، ص8.</ref> | ||
[[شعرانی، عبدالوهاب بن احمد | عبدالوهاب شعرانى]] میگوید [[حضرت خضر(ع)]] به من گفت که این مطالب را به هیچ کس قبل از تو آموزش ندادهام و من نیز از آن زمان تا به حال حدود 32 سال است که به آن اشاره کردهام و بروشنی نگفتهام زیرا کسی را نیافتهام که شایسته چنین معرفتی باشد. او میافزاید: ولی این سخنان را در این کتاب نوشتم زیرا به اواخر زندگی نزدیک شدهام و میترسم اگر کتمان کنم گنهکار شوم. <ref>متن کتاب، ص95.</ref> | [[شعرانی، عبدالوهاب بن احمد | عبدالوهاب شعرانى]] میگوید [[حضرت خضر(ع)]] به من گفت که این مطالب را به هیچ کس قبل از تو آموزش ندادهام و من نیز از آن زمان تا به حال حدود 32 سال است که به آن اشاره کردهام و بروشنی نگفتهام زیرا کسی را نیافتهام که شایسته چنین معرفتی باشد. او میافزاید: ولی این سخنان را در این کتاب نوشتم زیرا به اواخر زندگی نزدیک شدهام و میترسم اگر کتمان کنم گنهکار شوم. <ref>متن کتاب، ص95.</ref> |