لمعات؛ به همراه سه شرح از قرن هشتم هجری: تفاوت میان نسخه‌ها

    از ویکی‌نور
    بدون خلاصۀ ویرایش
    بدون خلاصۀ ویرایش
    خط ۳۶: خط ۳۶:
    اصل کتاب لمعات بر مبحث عشق قرار دارد و عشق خود موضوع تصوف و عرفان است و عارفان را نظر چنین است که هر کس معنی عشق را نفهمیده در جهان هیچ چیز ندانسته و بلکه عارف تا عاشق نشود، عارف نمی‌شود، ولی نکته قابل توجه در اینجا این است که عارف حقیقی مظاهر را وسیله عروج و رسیدن به معشوق حقیقی که جق جل و علا است می‌دانند و همگی آن‌ها وسیله دانسته و هیچکدام را هدف نمی‌دانند.<ref>ر.ک: همان</ref>
    اصل کتاب لمعات بر مبحث عشق قرار دارد و عشق خود موضوع تصوف و عرفان است و عارفان را نظر چنین است که هر کس معنی عشق را نفهمیده در جهان هیچ چیز ندانسته و بلکه عارف تا عاشق نشود، عارف نمی‌شود، ولی نکته قابل توجه در اینجا این است که عارف حقیقی مظاهر را وسیله عروج و رسیدن به معشوق حقیقی که جق جل و علا است می‌دانند و همگی آن‌ها وسیله دانسته و هیچکدام را هدف نمی‌دانند.<ref>ر.ک: همان</ref>


    چون این کتاب نفیس تا کنون به‌طور مستقل و جدا، و عاری از هر اشتباه و خطا به زیور طبع آراسته نگردیه بود، تنها یک بار توسط موحوم نفیسی در پایان دیوان عراقی چاپ شده که متأسفانه با آن همه ژرفایی حکم کتاب مستقلی را پیدا نکرده است، و خوانندگان دیوان هم اکثرا از آن بی‌اطلاع بوده و حتی برخی آن را در حکم حواشی پنداشته و به واسطه صعوبتش در ادراک، توجهی به آن نمی نمودند. لذا خواستم تا این دره بیضای معرفت از آن گمنامی درآمده و نام سامی خود را در میان مشتاقان خویش بازیابد. اگر چه برای خواص همواره چون نگین الماس می‌درخشد، و درخشش راهگشای سالکان عارف و عارفان واقف است.
    چون این کتاب نفیس تا کنون به‌طور مستقل و جدا، و عاری از هر اشتباه و خطا به زیور طبع آراسته نگردیده بود، تنها یک بار توسط موحوم [[نفیسی، سعید|نفیسی]] در پایان دیوان عراقی چاپ شده که متأسفانه با آن همه ژرفایی حکم کتاب مستقلی را پیدا نکرده است، و خوانندگان دیوان هم اکثرا از آن بی‌اطلاع بوده و حتی برخی آن را در حکم حواشی پنداشته و به واسطه صعوبتش در ادراک، توجهی به آن نمی‌نمودند. لذا خواستم تا این دره بیضای معرفت از آن گمنامی درآمده و نام سامی خود را در میان مشتاقان خویش بازیابد. اگرچه برای خواص همواره چون نگین الماس می‌درخشد، و درخشش راهگشای سالکان عارف و عارفان واقف است.


    و چون مرحوم نفیسی در تصحیح آن بیش از سه نسخه در اختیار نداشتند و  آنچه که در هر یک از نسخ زیادی داشت از آن روی که چیزی از قلم نیفتد همه را در متن آورده بودند، در نتیجه با متن اصلی اختلاف زیادی پیدا کرده بود. لذا مصحح آن را با پنج نسخه دیگر جز این نسخه مطبوع مقابله نموده ، و آنچه مغیر معنی نسبت به نسخه اصلی بود در ذیل صفحات نگاشتم و  متعرض دیگر اختلافات از قبیل «می‌گردد» که در بعضی نسخ «می‌شود» است و «چون او را گفتند» «او را چون گفتند» و امثال اینها نشدم؛ آیات و احادیث و اشعار عربی را خود ترجمه نمودم، و اغلب اشعار پارسی از شیخ فریدالدین عطار و بیشتر عربی‌ها از تائیه ابن فارض مصری قدس سرهما است که در ذیل صفحات متعرض آن نگردیدم؛ و این کتاب چون با زبان فطرت انسانی سخن می‌گوید، خواننده مشتاق اگر معانی بلند آنرا هم ادراک ننماید،کلیات آن را در باطن خود با حقیقت منطبق می‌یابد، و هر چه باید دریابد در می‌یابد.
    و چون مرحوم [[نفیسی، سعید|نفیسی]] در تصحیح آن بیش از سه نسخه در اختیار نداشتند و  آنچه که در هر یک از نسخ زیادی داشت از آن روی که چیزی از قلم نیفتد همه را در متن آورده بودند، در نتیجه با متن اصلی اختلاف زیادی پیدا کرده بود. لذا مصحح آن را با پنج نسخه دیگر جز این نسخه مطبوع مقابله نموده ، و آنچه مغیر معنی نسبت به نسخه اصلی بود در ذیل صفحات نگاشتم و  متعرض دیگر اختلافات از قبیل «می‌گردد» که در بعضی نسخ «می‌شود» است و «چون او را گفتند» «او را چون گفتند» و امثال اینها نشدم؛ آیات و احادیث و اشعار عربی را خود ترجمه نمودم، و اغلب اشعار پارسی از شیخ [[عطار، محمد بن ابراهیم|فریدالدین عطار]] و بیشتر عربی‌ها از تائیه [[ابن فارض، عمر بن علی|ابن فارض]] مصری قدس سرهما است که در ذیل صفحات متعرض آن نگردیدم؛ و این کتاب چون با زبان فطرت انسانی سخن می‌گوید، خواننده مشتاق اگر معانی بلند آنرا هم ادراک ننماید،کلیات آن را در باطن خود با حقیقت منطبق می‌یابد، و هر چه باید دریابد در می‌یابد.


    ==پانویس ==
    ==پانویس ==

    نسخهٔ ‏۲۰ ژوئیهٔ ۲۰۲۲، ساعت ۱۳:۱۲

    لمعات؛ به همراه سه شرح از قرن هشتم هجري
    لمعات؛ به همراه سه شرح از قرن هشتم هجری
    پدیدآورانعراقی، ابراهیم بن بزرگمهر (نویسنده) خواجوی، محمد (مصحح)
    ناشرمولي
    مکان نشرايران - تهران
    سال نشر1426ق. = 1384ش.
    چاپچاپ سوم
    شابک964-5996-63-5
    زبانفارسی
    تعداد جلد1
    کد کنگره
    ‏ ‎‏‎‏/‎‏ع‎‏4‎‏ل‎‏8‎‏ ‎‏1384 / 283 BP

    لمعات؛ به همراه سه شرح از قرن هشتم هجری تصنیف جمال‌العارفین فخرالدین عراقی (610-688ق)، با مقدمه و تصحیح محمد خواجوی

    این کتاب مشتمل بر بیست و هشت لمعه است و هر لمعه دارای تعدادی نثر و شعر عرفانی است.

    این کتاب با موضوعیت عرفان اسلامی نگارش یافته و شرح عرفانی بر مبنای عشق الهی است و مراتب سیر عرفانی را بیان کرده است.

    لمعات از شاهکارهای بسیار بلند عرفانی در قرن هفتم هجری است که فخرالدین عراقی با عواصی خود در دریای بیکران توحید و مکاشفه، گوهرهایی بدست آورده و آنها را در طی لمعاتی به رشته تحریر کشیده است . وی پس از خواندن فصوص الحکم در نزد صدرالدین قونوی، آن را بر طبق فص بیست و هفت گانه فصوص در بیست و هفت ( و با اختلاف برخی نسخ بیست و هشت)لمعه با نثری بسیار زیبا با آمیختگی‌هایی از عرفان علمی بنا نهاده و به مشتاقان حضرت احدیت و والهان جمال ربوبیت هدیه نموده است.[۱]

    اصل کتاب لمعات بر مبحث عشق قرار دارد و عشق خود موضوع تصوف و عرفان است و عارفان را نظر چنین است که هر کس معنی عشق را نفهمیده در جهان هیچ چیز ندانسته و بلکه عارف تا عاشق نشود، عارف نمی‌شود، ولی نکته قابل توجه در اینجا این است که عارف حقیقی مظاهر را وسیله عروج و رسیدن به معشوق حقیقی که جق جل و علا است می‌دانند و همگی آن‌ها وسیله دانسته و هیچکدام را هدف نمی‌دانند.[۲]

    چون این کتاب نفیس تا کنون به‌طور مستقل و جدا، و عاری از هر اشتباه و خطا به زیور طبع آراسته نگردیده بود، تنها یک بار توسط موحوم نفیسی در پایان دیوان عراقی چاپ شده که متأسفانه با آن همه ژرفایی حکم کتاب مستقلی را پیدا نکرده است، و خوانندگان دیوان هم اکثرا از آن بی‌اطلاع بوده و حتی برخی آن را در حکم حواشی پنداشته و به واسطه صعوبتش در ادراک، توجهی به آن نمی‌نمودند. لذا خواستم تا این دره بیضای معرفت از آن گمنامی درآمده و نام سامی خود را در میان مشتاقان خویش بازیابد. اگرچه برای خواص همواره چون نگین الماس می‌درخشد، و درخشش راهگشای سالکان عارف و عارفان واقف است.

    و چون مرحوم نفیسی در تصحیح آن بیش از سه نسخه در اختیار نداشتند و آنچه که در هر یک از نسخ زیادی داشت از آن روی که چیزی از قلم نیفتد همه را در متن آورده بودند، در نتیجه با متن اصلی اختلاف زیادی پیدا کرده بود. لذا مصحح آن را با پنج نسخه دیگر جز این نسخه مطبوع مقابله نموده ، و آنچه مغیر معنی نسبت به نسخه اصلی بود در ذیل صفحات نگاشتم و متعرض دیگر اختلافات از قبیل «می‌گردد» که در بعضی نسخ «می‌شود» است و «چون او را گفتند» «او را چون گفتند» و امثال اینها نشدم؛ آیات و احادیث و اشعار عربی را خود ترجمه نمودم، و اغلب اشعار پارسی از شیخ فریدالدین عطار و بیشتر عربی‌ها از تائیه ابن فارض مصری قدس سرهما است که در ذیل صفحات متعرض آن نگردیدم؛ و این کتاب چون با زبان فطرت انسانی سخن می‌گوید، خواننده مشتاق اگر معانی بلند آنرا هم ادراک ننماید،کلیات آن را در باطن خود با حقیقت منطبق می‌یابد، و هر چه باید دریابد در می‌یابد.

    پانویس

    1. ر.ک: خواجوی، محمد، ص12
    2. ر.ک: همان

    منابع مقاله

    وابسته‌ها