دیوان ناصح قمشه‌ای: تفاوت میان نسخه‌ها

    از ویکی‌نور
    جز (جایگزینی متن - 'رده: مهر(98)' به '')
    جز (جایگزینی متن - '==وابسته‌ها== ' به '==وابسته‌ها== {{وابسته‌ها}} ')
    خط ۱۴۱: خط ۱۴۱:


    ==وابسته‌ها==
    ==وابسته‌ها==
    {{وابسته‌ها}}


    [[رده:کتاب‌شناسی]]
    [[رده:کتاب‌شناسی]]

    نسخهٔ ‏۹ دسامبر ۲۰۲۰، ساعت ۰۲:۱۵

    ديوان ناصح قمشه اي
    دیوان ناصح قمشه‌ای
    پدیدآورانملکيان، عبد الرحيم (نویسنده)
    ناشردفتر پژوهش و نشر سهروردي
    مکان نشرايران - تهران
    سال نشر1376ش
    شابک964-90592-1-0
    موضوعشعر فارسي - قرن 14
    زبانفارسی
    کد کنگره
    ‏‏PIR‎‏ ‎‏8223‎‏ ‎‏/‎‏ل‎‏787‎‏ ‎‏د‎‏9‎‏


    دیوان ناصح قمشه‌ای، حاوی اشعار و سروده‌های شیخ عبدالرحیم ملکیان، متخلص به «ناصح قمشه‌ای» است. توضیحات اشعار به قلم شیخ حسن عرفان است.

    ساختار

    کتاب با مطلب کوتاهی «درباره شاعر» آغاز شده است. اشعار کتاب به ترتیب عبارت است از: گنج گوهر (اربعین‌نامه)، گوهر مراد، مثنویات، تحفة الزهراء، قصاید، غزلیات، رباعیات و دوبیتی‌ها.

    گزارش محتوا

    «گنج گوهر» یا اربعین‌نامه، اولین بخش از دیوان اشعار ناصح قمشه‌ای است. شاعر در گنج گوهر - بنا به سنّتِ اربعین‌نویسى - چهل حدیث شریف را شرح گفته و نکاتى ظریف از آنها استخراج کرده است و همین شیوه را در «گوهر مراد» (که شرح حدیث ما الحقيقة امیر مؤمنان(ع) است) و در غالبِ «مثنویات» و در «تحفة الزّهراء» (که در شرح سخنان جگرسوزى است که امیر مؤمنان، در وقت به خاک سپردن زهرای اطهر، خطاب به رسول خدا(ص) گفته است) نیز در پیش گرفته است؛ امّا گاه از مضمون احادیث سود برده و تنها به اشاره‌ای به خود احادیث اکتفا کرده است. موارد این نوع استفاده نیز در دیوان فراوان است. سبک سخن شاعر، در مجموع (و خاصه در غزلیات)، سبک عراقى است و این، یعنى آنکه استاد بیشتر پیرو سعدى و حافظ و مولوى است[۱]‏.

    سرآغاز گنج گوهر با این ابیات است:

    سر نامه به نام آنکه جان داد دل و اندیشه و نطق و بیان داد
    سر نامه به نام حی سبحان دلارام همه پیدا و پنهان
    به نام آنکه سرّ السّر اشیاست که در عین نهانی آشکاراست[۲]


    سپس با مناجات و تضرع به درگاه قاضی‌الحاجات ادامه می‌یابد:

    الهی نوربخش عارفانی همه نور زمین و آسمانی
    تو روشن ساختی پروردگارامه و مهر و نجوم باصفا را[۳]

    اولین حدیث در بیان این مطلب است که همه موجودات به فطرت عشق طالب یارند و به‌طرف آن کل الکمال رهسپارند. این اشعار توضیح این حدیث شریف است: «أهل السماوات یطلبونه كما یطلبونه أنتم»:

    همه هستی که در غیب و شهودند اسیر عشق آن کل الوجودند
    نه‌تنها عاشق وی خاکیانند بر او شیدا همه افلاکیانند[۴]

    در دیگر احادیث این بخش مضامینی در وصف عدل، در معرفت نفس و خودشناسی، در سحرخیزی و فضیلت شب‌زنده‌داری، در شرف عقل، در وصف قرآن کریم، در بیان فضیلت نماز و در فضیلت علم و دانش سروده شده است[۵]‏.

    اگر شعر متعهّد را شعرى بدانیم که غایتِ مطلوب آن اعتلاى حقیقت است و تعمیق معارف دین و ترویج اخلاق و صدق و صفا و فرومالیدن هرچه پستى و نامردمى، شعرى که نه در جستجوى نام و نان یا تنها براى خودِ شعر (هنر براى هنر) گفته آید، بلکه به انگیزه احساس تکلیف و به سائقه شور دینى از صفاى ضمیر سیلاب‌وار سرازیر گردد و غبار غفلت و روى و ریا را از روح آدمى فروشوید، دیوان ناصح قمشه‌ای را باید «شعر متعهّد» خواند. شیخ عبدالرحیم ملکیان، متخلص به ناصح قمشه‌ای، از زمره عالمان شاعرى است که شعر را وسیله تربیت و تهذیب می‌دانند و ابزار تعلیم معارف دین. استاد خود در جایى می‌گوید که اگر به سراغ شعر می‌رود، براى آن است که خبرهاى قدسى و لباب معانى را به گوش خواننده برساند:

    رسانَد به دل، هاتف آسمانى خبرهاى قدسى، لُباب معانى
    مَنَش جامه لفظ پوشم که شاید تواش خوانى و سرّ معنا بدانى[۶]

    استاد ناصح حتّى در اوج شور و حالى که لازمه تغزّل است، در غزلیات خویش، جابه‌جا بر فضایل اخلاقى تأکید می‌کند و اندرز می‌دهد. خواننده را به اغتنام از عمر فرامی‌خواند و بر نواختن مسکینان اصرار می‌ورزد:

    سر از خوابِ سحر بردار و بگذار دوگانه پیش آن یار یگانه
    در این صحرا مباد اى مرغ هشیار به دام افتى براى حرصِ دانه[۷]

    او مروّج اخلاق دینى است و راه‌پوى مقصد پیشوایان دین و نمی‌خواهد که چون از عشق عرفانى سخن می‌گوید به عشق جسمانى تأویلش کنند. ازاین‌جهت مثلاً آنگاه که می‌گوید:

    چه خوش است آنکه پویى ره عشق و آشنایى

    بی‌درنگ می‌افزاید که:

    ره صدق و علم و تقوا، ره زهد و پارسایى [۸]


    و الاّ، شاعر از پرداختن غزل‌های یکسره شورانگیز هم البتّه فروگذار نکرده است و قوّت او در این نوع سخنورى از پارهاى از اشعار دیوان او به‌وضوح پیداست؛ از جمله در غزل‌هایی که برخى از ابیات آنها چنین است:

    دلبر صاحب‌نظرم آرزوست بر سر کویش گذرم آرزوست
    دل به کمند سر زلفش نکوست غمزه آن سیمبَرَم آرزوست
    عاشقم و در پى تاوان عشق ناله و سوز جگرم آرزوست
    در پى اطوار و مقامات عشق تازه‌تر از تازه‌ترم آرزوست
    رشته زلفش به رخ آورد و گفت: معجز شقّ القمرم آرزوست [۹]

    تعهّد و پایبندى بوده است که شاعر را نسبت به وقایعى که در جامعه مسلمین می‌گذرد، حساس کرده و او را به واکنش در این زمینه واداشته است... از میان این وقایع، که دیوان استاد - بااینکه غالب اشعار آن قبل از پیروزى انقلاب اسلامى سروده شده - از اشاره به آنها خالى نمانده است، می‌توان این موارد را برشمرد: انقلاب اسلامى ایران؛ فتنه آل سعود؛ جنگ تحمیلى؛ حماسه‌ای که شهیدان خدایی این سرزمین از خویش بروز دادند؛ پرواز جان‌گزای امام خمینى(ره)، قضیه فلسطین و لبنان، که استاد هرگاه به یاد این امر مىافتد بر صهیونیان نفرین می‌کند و گاه سوگمندانه می‌پرسد:

    اَلا لبنان و صبرا و شتیل از این صهیونى خون‌خوار چونى؟ [۱۰]

    به اعتقاد وى قرآن کتاب «حال» است، نه صرف «قال»:

    اُشتر به وجد است از حُدی چون است ما را در حال نآرَد نغمه «سبع المثاني»؟[۱۱]

    و در آن تدبّر لازم است:

    هزاران در از علم سویت گشاید اگر با تدبّر مر او را بخوانى[۱۲]


    دیوان ناصح قمشه‌ای، جدا از لطایف معنوى، به صنایع شعرى نیز آراسته است و در آن صنایعى از قبیل تلمیع و تلمیح و جناس و ایهام و ارسال مثل و التفات و مراعات نظیر و جز آن به‌کاررفته است که تنها به دو مورد اشاره می‌کنیم: یکى ایهامى که از به کار بردن دو اصطلاح «دور» و «تسلسل» در معناى لغوى «دَوران و بی‌پایانی» پدید آمده است:

    به دور هجرِ آن گُل اى شه کلّ غم و حزن مرا باشد تسلسل [۱۳]

    و دیگرى صنعت عکس و تبدیل که در همه ابیات غزل «شاهد خوبان» به‌کاررفته است:

    فداى جانان من باد سر و جان من باد سر و جان من فداى جانان من[۱۴]

    او خیرخواه (ناصح) مخاطبان خود است و اگر مقصود وى حاصل شود، دیگر از اینکه گاه مقتضیات برخى از قالب‌های شعرى را، آن‌گونه که ناقدان می‌پسندند، رعایت نکند، چه باک و همین است آنچه دیوان استاد را سرشار از صفا و شعرش را باطراوت کرده است. چنانکه حتى وقتى به شیوه شعراى سلف، در مقطع قصاید و غزلیات، شعر خویش را برتر می‌نشاند و آب حیاتش می‌شمارد یا مثلاً آن را مایه شادى روانِ سعدى و عطّار و حافظ می‌خواند:

    ز نظم دلکش ناصح در اهتزاز آمد روان سعدى و عطّار و خواجه شیراز

    سخن او لطف و صفایی خاص می‌یابد[۱۵]‏.

    وضعیت کتاب

    فهرست مطالب در ابتدای کتاب ذکر شده است.

    ابیات یا عباراتی که نیاز به توضیح داشته، با علامت ستاره مشخص شده و توضیحات به ترتیب در انتهای کتاب ارائه شده است. این بخش عمدتاً دربردارنده مآخذ قرآنى و روایى اشعار و ترجمه احادیث مذکور در دیوان و نیز معناى ابیات و مصراع‌های عربی دیوان است. ازآنجاکه در این دیوان به آیات و روایات - چه به‌تصریح و چه به اشاره - فراوان استناد شده است، این توضیحات بس لازم و سودمند می‌نماید. در بخش واژه‌نامه نیز معناى پارهاى از واژه‌های مشکل‌تر دیوان ذکر شده است[۱۶]‏.

    پانویس

    1. ر.ک: علیرضاپور محمود، ص40
    2. ر.ک: متن کتاب، ص23
    3. ر.ک: همان، ص25
    4. ر.ک: همان، ص85
    5. ر.ک: همان، ص56-33
    6. ر.ک: علیرضاپور محمود، ص37
    7. ر.ک: همان، ص38
    8. ر.ک: همان؛ متن کتاب، ص349
    9. ر.ک: همان؛ همان ص269
    10. ر.ک: همان، ص39؛ همان، ص347
    11. ر.ک: همان؛ همان، ص232
    12. ر.ک: همان؛ همان، ص224
    13. ر.ک: همان، ص42؛ همان، ص156
    14. ر.ک: همان؛ همان، ص325
    15. ر.ک: همان؛ همان، ص296
    16. ر.ک: علیرضاپور محمود، ص42

    منابع مقاله

    1. مقدمه و متن کتاب.
    2. علیرضاپور، محمود، «گلگشتی در دیوان ناصح قمشه‌ای»، پایگاه مجلات تخصصی نور، مجله: آینه پژوهش، فروردین و اردیبهشت 1377، شماره 49، صفحه 37 تا 42.


    وابسته‌ها