مصنفات افضلالدین محمد مرقی کاشانی: تفاوت میان نسخهها
جز (جایگزینی متن - 'های' به 'های') |
جز (جایگزینی متن - 'مىت' به 'میت') |
||
خط ۵۱: | خط ۵۱: | ||
# «جاودان نامه»: شامل دیباچه و چهار باب و سیوپنج فصل و ملحق فصل هشتم. مؤلف در آغاز آن میگوید: «این نامهای است از مازی برادرانی که اندرون ایشان انگیخته شود باز جستن و شناختن انجام و آغاز خود را...». فصول آن منقسم است برشمردن اقسام علوم به طریق کلی، شناختن خود و طریق آن، شناختن آغاز و شناختن انجام. در این رساله مؤلف کلام خود را مکرر به آیات قرآنی میآراید چنانکه در فصل چهارم از باب چهارم میگوید: ما در پیش، علامات و آیات آفاق و انفس را پدید کردهایم که کتاب خدایست که نفس به خواندن آن نامه برتواند خاست به نام خدا چنانکه گفت: «اقرا باسم ربک الذی خلق»<ref>[https://www.noormags.ir/view/fa/articlepage/7683/125 ر.ک: یارشاطر، احسان، ص 125]؛ [https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/38757/2/311 متن کتاب، ص311]</ref>. | # «جاودان نامه»: شامل دیباچه و چهار باب و سیوپنج فصل و ملحق فصل هشتم. مؤلف در آغاز آن میگوید: «این نامهای است از مازی برادرانی که اندرون ایشان انگیخته شود باز جستن و شناختن انجام و آغاز خود را...». فصول آن منقسم است برشمردن اقسام علوم به طریق کلی، شناختن خود و طریق آن، شناختن آغاز و شناختن انجام. در این رساله مؤلف کلام خود را مکرر به آیات قرآنی میآراید چنانکه در فصل چهارم از باب چهارم میگوید: ما در پیش، علامات و آیات آفاق و انفس را پدید کردهایم که کتاب خدایست که نفس به خواندن آن نامه برتواند خاست به نام خدا چنانکه گفت: «اقرا باسم ربک الذی خلق»<ref>[https://www.noormags.ir/view/fa/articlepage/7683/125 ر.ک: یارشاطر، احسان، ص 125]؛ [https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/38757/2/311 متن کتاب، ص311]</ref>. | ||
# «ينبوع الحياة»: در سیزده فصل، رسالهای است فلسفی به شیوه عرفا و به ادریس نبی نسبت داده شده است. مطالب آن از اقوال نو افلاطونیان متأثر است و اجزا آن همه با عبارت «ای نفس!» آغاز میشود. این رساله از حیث لطافت بیان و شیوائی عبارات سرآمد رسالات دیگر است. سطور ذیل نمونهای از آن به دست میدهد: «ای نفس، اینست عالم طبیعت که فرود آمدی و آزمودیش، هیچ یافتی در وی جز دیدنیهای چند وحشتانگیز و شنیدنیهای بیمناک غافل کننده و چشیدنیهای دردناک ملالتافزای و بویهای چند دروغ ناخوش و بسودنیهای پلید شوخگن؟ و چون بدان فرود آمدی عشق آوردی بدان و شگفت ماندی از وی و بدان باز بسته شدی و فراموشت شد معانی ذاتی شریف و چون نشناختی که خطا بود از تو این حال، خواستی که دیگری را با خود در این خطا انباز کنی و این گناه را بروی حوالت کنی. هیهات، هیهات، گناه نبود الا آن را که کرد. پس دریاب خطای خود را که تو افتادی در این ناخوشیها به آرزوی خود، رهایی از وی هم به آرزو و ارادت خودیابی»<ref>[https://www.noormags.ir/view/fa/articlepage/7683/125 ر.ک: یارشاطر، احسان، ص 126-125]؛ [https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/38757/2/370 متن کتاب، ص370]</ref>. | # «ينبوع الحياة»: در سیزده فصل، رسالهای است فلسفی به شیوه عرفا و به ادریس نبی نسبت داده شده است. مطالب آن از اقوال نو افلاطونیان متأثر است و اجزا آن همه با عبارت «ای نفس!» آغاز میشود. این رساله از حیث لطافت بیان و شیوائی عبارات سرآمد رسالات دیگر است. سطور ذیل نمونهای از آن به دست میدهد: «ای نفس، اینست عالم طبیعت که فرود آمدی و آزمودیش، هیچ یافتی در وی جز دیدنیهای چند وحشتانگیز و شنیدنیهای بیمناک غافل کننده و چشیدنیهای دردناک ملالتافزای و بویهای چند دروغ ناخوش و بسودنیهای پلید شوخگن؟ و چون بدان فرود آمدی عشق آوردی بدان و شگفت ماندی از وی و بدان باز بسته شدی و فراموشت شد معانی ذاتی شریف و چون نشناختی که خطا بود از تو این حال، خواستی که دیگری را با خود در این خطا انباز کنی و این گناه را بروی حوالت کنی. هیهات، هیهات، گناه نبود الا آن را که کرد. پس دریاب خطای خود را که تو افتادی در این ناخوشیها به آرزوی خود، رهایی از وی هم به آرزو و ارادت خودیابی»<ref>[https://www.noormags.ir/view/fa/articlepage/7683/125 ر.ک: یارشاطر، احسان، ص 126-125]؛ [https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/38757/2/370 متن کتاب، ص370]</ref>. | ||
# «رساله نفس ارسطوطالس»: مشتمل بر سه مقاله. در ابتدای مقاله اول چنین میخوانیم: «چنین گوید داناى یونان که دانش از چیزهاى خوب و گرامى است و بعضى دانشها شریفتر و گرامیتر از بعضى، چون دانستن صناعت طب که برتر و | # «رساله نفس ارسطوطالس»: مشتمل بر سه مقاله. در ابتدای مقاله اول چنین میخوانیم: «چنین گوید داناى یونان که دانش از چیزهاى خوب و گرامى است و بعضى دانشها شریفتر و گرامیتر از بعضى، چون دانستن صناعت طب که برتر و گرامیتر است از دانش دیگر صناعات، از آنکه موضوع او تن مردم است و تن مردم گرامیتر است از موضوع دیگر دانشها»<ref>ر.ک: همان، ص393</ref>. او درباره علم نفس میگوید: علم نفس خوبتر و گرامیتر از جمله علوم است؛ اما خوبیش آنکه مردم را لباس وقار و آرام دهد و نیز خوبیش در آنکه به اقصای خود برسد و وصول و درستی؛ و اما گرامیتر، از آنکه مردم را بدانش خود برساند... و علم نفس برتر از همه علمهای خوبست...؛ و از او به پایه علم حق بر توان رسید و دلیل بر آنکه هر که ذات خود را دانست هم چیزهای دیگر را دانست<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/38757/2/393 ر.ک: همان، ص393]</ref>. | ||
# «رساله مختصری در حال نفس»: این رساله در هفت باب تنظیم شده و به دنبال آن حواشی و تعلیقات بر رساله نفس ارسطاطالیس آمده است. مجرد بودن نفس یکی از اصول و ارکان دستگاه فلسفی [[باباافضل کاشانی، محمد بن حسین|افضلالدین کاشانی]] بهشمار میرود و سراسر نوشتههای وی در باب نفس گواه بر این مطلب است. بهنوعی میتوان گفت از نظر [[باباافضل کاشانی، محمد بن حسین|بابا افضل]] اثبات تجرد نفس چندان مسأله مشکل و برهانخواهی نیست و با اندک تأمل و تدبری آشکار، مدلل و مبرهن میشود؛ و شاید به همین خاطر است که وی در سراسر رسالههایش که اغلب در باب نفس و نفسشناسی است به مسائل دیگر نفس بیشتر میپردازد و اثبات تجرد نفس را چندان ضروری و جدی نمیشمارد، گویی که این اصل مسلم را تمام خوانندگان وی بیهیچ واهمهای پذیرفتهاند<ref>[https://www.noormags.ir/view/fa/articlepage/16253/52 ر.ک: علیپور، مهدی، ص53-52]</ref>. | # «رساله مختصری در حال نفس»: این رساله در هفت باب تنظیم شده و به دنبال آن حواشی و تعلیقات بر رساله نفس ارسطاطالیس آمده است. مجرد بودن نفس یکی از اصول و ارکان دستگاه فلسفی [[باباافضل کاشانی، محمد بن حسین|افضلالدین کاشانی]] بهشمار میرود و سراسر نوشتههای وی در باب نفس گواه بر این مطلب است. بهنوعی میتوان گفت از نظر [[باباافضل کاشانی، محمد بن حسین|بابا افضل]] اثبات تجرد نفس چندان مسأله مشکل و برهانخواهی نیست و با اندک تأمل و تدبری آشکار، مدلل و مبرهن میشود؛ و شاید به همین خاطر است که وی در سراسر رسالههایش که اغلب در باب نفس و نفسشناسی است به مسائل دیگر نفس بیشتر میپردازد و اثبات تجرد نفس را چندان ضروری و جدی نمیشمارد، گویی که این اصل مسلم را تمام خوانندگان وی بیهیچ واهمهای پذیرفتهاند<ref>[https://www.noormags.ir/view/fa/articlepage/16253/52 ر.ک: علیپور، مهدی، ص53-52]</ref>. | ||
# «رساله در علم و نطق (منهاج مبین)»: در موضوع فلسفه و منطق، مشتمل بر دیباچه و دو گفتار و ملحق است که گفتار اول در هفده فصل و گفتار دوم در بیستوشش فصل و یک بخش الحاقی در پنج فصل است<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/38757/2/477 ر.ک: متن کتاب، ص477]</ref>. | # «رساله در علم و نطق (منهاج مبین)»: در موضوع فلسفه و منطق، مشتمل بر دیباچه و دو گفتار و ملحق است که گفتار اول در هفده فصل و گفتار دوم در بیستوشش فصل و یک بخش الحاقی در پنج فصل است<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/38757/2/477 ر.ک: متن کتاب، ص477]</ref>. |
نسخهٔ ۲۸ ژانویهٔ ۲۰۲۰، ساعت ۱۱:۵۸
مصنفات افضلالدین محمد مرقی کاشانی | |
---|---|
پدیدآوران | باباافضل کاشانی، محمد بن حسین (نويسنده)
مهدوی، یحیی (مصحح) مینوی، مجتبی (مصحح) |
ناشر | شرکت سهامي انتشارات خوارزمي |
مکان نشر | ايران - تهران |
سال نشر | مجلد1: 1366ش, |
موضوع | فلسفه اسلامي - متون قدیمی تا قرن 14 |
زبان | فارسی |
تعداد جلد | 1 |
کد کنگره | BP 753 /ب2 |
نورلایب | مطالعه و دانلود pdf |
مصنفات أفضلالدین محمد مَرَقی کاشانی، مجموعه آثار افضلالدین محمد بن حسین مَرَقی کاشانی معروف به بابا افضل کاشانی (متوفی 667ق) حکیم و عارف سده ششم و هفتم هجری است. مجتبی مینوی (متوفی 1355ش) بر این اثر مقدمه نوشته است و ایشان به همراه یحیی مهدوی (متوفی 1379ش) تصحیح اثر را بر عهده داشتهاند. بیشتر مطالب این رسائل در موضوع عرفان مطابق با حکمت مشاء است که با شهود عرفانی و وجد صوفیانه آمیخته است.
ساختار
کتاب مشتمل بر مقدمات و یادداشتهای محققین کتاب و متن مصنفات و اشعار نویسنده است.
گزارش محتوا
مصنف این مجموعه رسائل یعنى افضلالدین کاشانى از آنها بوده است که کمال آدمى را در زندگانى عقلانى و روحانى میدانند و زندگانى طبیعى و حسى او را هیچ میشمارند و معتقدند که غایت سعادت و اعلى مرتبه نفس ناطقه معرفت صانع و صفات کمال او و تنزه او از نقصان است. از راه تحقیق در آثار و افعالى که از او در آغاز آفرینش و انجام آن صادر شده است و خواهد شد، ما کیستیم و از کجا آمدهایم، اینجا به چهکار آمدهایم و چگونه باید رفتار کنیم، به کجا میرویم و چه میشویم[۱].
مجموعه رسائل و مکاتیب و تقریرات و اشعار بابا افضل بهواسطه فصاحت و شیرینى و ذوق و حال مخصوصى که دارد همواره مطلوب خواص بوده است و نسخى از آنها که در قرون اخیره کتابت شده است فراوان است و بعضى از رسائل و قسمتى از اشعار او چاپ هم شده است، اما نسخ قدیم و معتبر از مصنفات او و چاپهای صحیح بىتصرف از رسایل و اشعار او بالنسبه نادر است[۲].
بابا افضل با آنکه در روش استدلال و طرح مطالب به حکمت مشاء نظر دارد و از فلسفه ارسطو متأثر است، از حکمایی نیست که در کشف حقیقت و استقصای مسائل تنها منطق و استدلال عقلانی را کافی بشمارد؛ بلکه مانند غالب فلاسفه بزرگ ایران حکمتش صبغه عرفان دارد و در آثارش تعقل منطقی با شهود عرفانی و وجد صوفیانه آمیخته است و چنانکه آقای مینوی در مقدمه میگویند: «وی عالمی حکیم و عارفی شاعر و دبیری فصیح بوده است» و همین نکته لطافت و شیرینی خاصی به نوشتههای وی میبخشد[۳].
رسائل فارسی بابا افضل نهتنها از لحاظ فلسفی اهمیت دارد بلکه از لحاظ ادبی و انشایی نیز برای ما واجد ارزش و اعتبار بسیار است و در این ایام که ما برای نقل آثار علمی به زبان فارسی احتیاج فراوان به اصطلاحات اصیل علمی داریم نشر اینگونه آثار را باید غنیمت شمرد. بابا افضل در این رسالات با آنکه از بهکار بردن لغات عربی رویگردان نیست و حتی گاه از لغات دشوار عربی کار میگیرد عموماً به الفاظ و عبارات فارسی نظر دارد و عباراتی که به فارسی خالص یا با عربی اندک در این رسائل آمده کم نیست[۴]. نثر فارسی بابا افضل فصیح و لطیف و استوار است و اگر غالباً ً تأثیر جملهبندی زبان عربی در عبارات فارسی وی آشکار است نتیجه مهارت وی در آن زبان و توجه عمومی دانشمندان زمان به زبان عربی در تألیفات علمی است[۵].
در ادامه درباره رسائل مذکور در کتاب به اختصار مطالبی تقدیم میشود:
- «مدارج الكمال»: شامل دیباچه و هشت باب و شانزده فصل، در نمودن صفات کمال و نقصان و آنچه در مردم موجب کمال میشود و راه رسیدن به کمال است[۶]. این رساله با نام دیگر «گشایش نام»، در جواب به صدر سعید شمسالدین دزواکوش در باب مراتب کمال انسان نوشته شده است[۷].
- «انجام نامه»: که رساله کوتاهی است شامل دیباچه و گفتار و چهارده باب. در بحث وجود نفس و تعریف و فایده میگوید: «...گروهی از یاران حقیقی و برادران دینی از من انشا نامهای خواستند که از خواندنش و فهم معانیش آگه شوند از سه چیز: از وجود خود و صفات وجود خود و آگه کردند از حقیقت آگهی و علم که چیست؛ و آگه شوند از فایده و منفعت آگهی و علم و چون خود را از دانستن پاسخ این سه سؤال بیبهره ندیدم واجب شناختم شکر این نعمت گزاردن...»[۸].
- «ساز و پیرایه شاهان پرمایه»: شامل دیباچه، سه گفتار و یک فصل در خاتمه، رسالهای است فلسفی در بیان مکارم اخلاق که شاهان را شایسته است، چنانکه خود مؤلف در مقدمه میگوید: «خواستم یادگاری سازم از بهتر سخنی و گفتاری سودمند از برای بهتر صنفی از اصناف مردم که آن سرورانند و شاهان، این نامه مختصر را نوشتن گرفتم و دستوری ساختم سرجمله مکارم اخلاق را که شاهان را بکار است»[۹].
- «رساله تفاحه»: که در ترجمه مقالهای از ارسطاطالیس حکیم معروف و بنا بر قول مؤلف «ترجمه مقالتیست از آن ارسطاطالیس حکیم، معروف بتفاحه که بوقت وفات املا کرده است». این رساله گفتوگویی است میان ارسطو و چند تن از شاگردانش. وجه تمسیه رساله آنست که ارسطو در موقع نزع بنا بر این رساله سیبی در دست داشته است. پیداست که این رساله را که ظاهراً از آثار هرمسیه است بعدها به ارسطو منسوب داشتهاند[۱۰].
- «عرض نامه»: شامل مقدمه، چهار عرض و یک فصل بهعنوان ملحق. در این رساله از هستیهای کلی سخن رفته است: «این نامه را که در وى حکایت و صفت انواع هستیهاى کلى رانده شد، بگفتارى رانده است که صدق و درستى آن بکذب و خلاف آلوده نگردد و اگر در سخنى از سخنانش شکى افتد نه از سستى بیان بود، بلکه از ناتوانى و نقصان قوت یابنده نادانسته و ناراست نماید»[۱۱].
- «جاودان نامه»: شامل دیباچه و چهار باب و سیوپنج فصل و ملحق فصل هشتم. مؤلف در آغاز آن میگوید: «این نامهای است از مازی برادرانی که اندرون ایشان انگیخته شود باز جستن و شناختن انجام و آغاز خود را...». فصول آن منقسم است برشمردن اقسام علوم به طریق کلی، شناختن خود و طریق آن، شناختن آغاز و شناختن انجام. در این رساله مؤلف کلام خود را مکرر به آیات قرآنی میآراید چنانکه در فصل چهارم از باب چهارم میگوید: ما در پیش، علامات و آیات آفاق و انفس را پدید کردهایم که کتاب خدایست که نفس به خواندن آن نامه برتواند خاست به نام خدا چنانکه گفت: «اقرا باسم ربک الذی خلق»[۱۲].
- «ينبوع الحياة»: در سیزده فصل، رسالهای است فلسفی به شیوه عرفا و به ادریس نبی نسبت داده شده است. مطالب آن از اقوال نو افلاطونیان متأثر است و اجزا آن همه با عبارت «ای نفس!» آغاز میشود. این رساله از حیث لطافت بیان و شیوائی عبارات سرآمد رسالات دیگر است. سطور ذیل نمونهای از آن به دست میدهد: «ای نفس، اینست عالم طبیعت که فرود آمدی و آزمودیش، هیچ یافتی در وی جز دیدنیهای چند وحشتانگیز و شنیدنیهای بیمناک غافل کننده و چشیدنیهای دردناک ملالتافزای و بویهای چند دروغ ناخوش و بسودنیهای پلید شوخگن؟ و چون بدان فرود آمدی عشق آوردی بدان و شگفت ماندی از وی و بدان باز بسته شدی و فراموشت شد معانی ذاتی شریف و چون نشناختی که خطا بود از تو این حال، خواستی که دیگری را با خود در این خطا انباز کنی و این گناه را بروی حوالت کنی. هیهات، هیهات، گناه نبود الا آن را که کرد. پس دریاب خطای خود را که تو افتادی در این ناخوشیها به آرزوی خود، رهایی از وی هم به آرزو و ارادت خودیابی»[۱۳].
- «رساله نفس ارسطوطالس»: مشتمل بر سه مقاله. در ابتدای مقاله اول چنین میخوانیم: «چنین گوید داناى یونان که دانش از چیزهاى خوب و گرامى است و بعضى دانشها شریفتر و گرامیتر از بعضى، چون دانستن صناعت طب که برتر و گرامیتر است از دانش دیگر صناعات، از آنکه موضوع او تن مردم است و تن مردم گرامیتر است از موضوع دیگر دانشها»[۱۴]. او درباره علم نفس میگوید: علم نفس خوبتر و گرامیتر از جمله علوم است؛ اما خوبیش آنکه مردم را لباس وقار و آرام دهد و نیز خوبیش در آنکه به اقصای خود برسد و وصول و درستی؛ و اما گرامیتر، از آنکه مردم را بدانش خود برساند... و علم نفس برتر از همه علمهای خوبست...؛ و از او به پایه علم حق بر توان رسید و دلیل بر آنکه هر که ذات خود را دانست هم چیزهای دیگر را دانست[۱۵].
- «رساله مختصری در حال نفس»: این رساله در هفت باب تنظیم شده و به دنبال آن حواشی و تعلیقات بر رساله نفس ارسطاطالیس آمده است. مجرد بودن نفس یکی از اصول و ارکان دستگاه فلسفی افضلالدین کاشانی بهشمار میرود و سراسر نوشتههای وی در باب نفس گواه بر این مطلب است. بهنوعی میتوان گفت از نظر بابا افضل اثبات تجرد نفس چندان مسأله مشکل و برهانخواهی نیست و با اندک تأمل و تدبری آشکار، مدلل و مبرهن میشود؛ و شاید به همین خاطر است که وی در سراسر رسالههایش که اغلب در باب نفس و نفسشناسی است به مسائل دیگر نفس بیشتر میپردازد و اثبات تجرد نفس را چندان ضروری و جدی نمیشمارد، گویی که این اصل مسلم را تمام خوانندگان وی بیهیچ واهمهای پذیرفتهاند[۱۶].
- «رساله در علم و نطق (منهاج مبین)»: در موضوع فلسفه و منطق، مشتمل بر دیباچه و دو گفتار و ملحق است که گفتار اول در هفده فصل و گفتار دوم در بیستوشش فصل و یک بخش الحاقی در پنج فصل است[۱۷].
- «مبادی موجودات نفسانی»: در پنج فصل مطرح شده است. وی فصل اول کتاب را با تقسیم موجودات به دو قسم نفسانی و طبیعی آغاز میکند: «بدان که هستی بر دو گونه است: یکی را نفسانی گویند و دیگری را طبیعی»[۱۸].
- «ایمنی از بطلان نفس در پناه خرد»: رساله مختصری در چند صفحه که مطالبش فاقد عنوان بوده و مصحح پنج عنوان برای آن برگزیده است. در ابتدای رساله درخواست کسانی برای شناخت حقیقت نفس و ایمنی از بطلان نفس هدف از نگارش آن عنوان شده است[۱۹].
- «تقریرات و فصول مقطعه»: رسالهای فلسفی- عرفانی است که مطالبش در قریب به پنجاه صفحه در ضمن فصول و فوایدی مطرح شده است که از آن جمله است: وحدت عالم و معقول، عقل جوهر نیست، ضروریات سالک و بیستوهشت کلمه فی نصیحة الاخوان. در فایدهای از این رساله میخوانیم: «عالم درختی است که بار و ثمره او مردم است؛ و مردم درختی است که بار و ثمره وی خرد است؛ و خرد درختی است که ثمره او لقای خدای تعالی است»[۲۰]. در انتهای این رساله مطالبی بهعنوان ملحقات و در آخر نیز خاتمه رساله مدارج الکمال ذکر شده است[۲۱].
- «مکاتیب و جواب اسئله»: نامهها و نوشتههایی است که در پاسخ یا به درخواست کسی مرقوم شده است. در بخشی از این رساله میخوانیم: «بکوش تا از مغز نیز چاشنی برداری؛ و پس اختیار با تست؛ آخر خلق جهان تا کی برگ خشک خرما خایند (میخواهند) بنام خرمای تر؟ لکن معذورند که بیشترین اقالیم و اهل بقاع از درخت خرما جز جاروب و مروحه ندیدهاند و چنین شجره از خاک سردسیر نروید و نبالد. جسمانیان و خاکنشینان از ذوق جان گویا و روح مقدس چه خبر دارند؟»[۲۲].
- اشعار و رباعیات: مشتمل بر تعدادی از اشعار، غزلیات و 187 رباعی است[۲۳].
وضعیت کتاب
فهرست اعلام (اشخاص، اقوام، مکانها و کتابها)، آیات، اشعار، ترکیبها و عبارتها، لغات و اصطلاحات و فهرست مندرجات در انتهای کتاب ذکر شده است.
در پاورقیهای کتاب اختلاف نسخ، معانی برخی الفاظ و توضیح بعضی عبارات ذکر شده است. مصحح در زمینه اختلاف نسخ مینویسد: اگر ما میخواستیم کلیه اختلافات جزئى نسخ را در هر عبارت و کلمه قید کنیم فرع زاید بر اصل میشد، بنابراین فقط اهم نسخهبدلها را در موردى که تغییر اساسى در معنى میداد و غلط بودن آن مسلم نبود آوردیم و مابقی را ترک کردیم[۲۴]. همچنین در زمینه تغییر رسمالخط به شیوه تحریری مینویسد: در چاپ این مصنفات رعایت رسمالخط نسخ قدیم را نکردیم و براى آنکه سهل التناول باشد به شیوه تحریر امروزى اکتفا کردیم، جز در بعضى موارد بسیار جزئى (مثل دؤم، سئوم)[۲۵].
پانویس
- ↑ ر.ک: دیباچه، صفحه نوزده
- ↑ ر.ک: همان
- ↑ ر.ک: یارشاطر، احسان، ص 123
- ↑ ر.ک: همان
- ↑ ر.ک: همان، ص124
- ↑ ر.ک: همان، ص 124
- ↑ ر.ک: حسینی آبباریکی، سید آرمان؛ ص229
- ↑ ر.ک: یارشاطر، احسان، ص 125-124
- ↑ ر.ک: همان، ص125
- ↑ ر.ک: همان
- ↑ ر.ک: متن کتاب، ص 148
- ↑ ر.ک: یارشاطر، احسان، ص 125؛ متن کتاب، ص311
- ↑ ر.ک: یارشاطر، احسان، ص 126-125؛ متن کتاب، ص370
- ↑ ر.ک: همان، ص393
- ↑ ر.ک: همان، ص393
- ↑ ر.ک: علیپور، مهدی، ص53-52
- ↑ ر.ک: متن کتاب، ص477
- ↑ ر.ک: متن کتاب، ص585
- ↑ ر.ک: همان، ص601
- ↑ ر.ک: همان، ص662
- ↑ ر.ک: همان، ص671
- ↑ ر.ک: همان، ص711
- ↑ ر.ک: همان، ص772-731
- ↑ ر.ک: دیباچه، صفحه بیستوهفت
- ↑ ر.ک: همان
منابع مقاله
- مقدمه و متن کتاب.
- یارشاطر، احسان، «در عالم مطبوعات: مصنفات افضلالدین محمد مرقی کاشانی»، پایگاه مجلات تخصصی نور: یغما، خرداد 1332، شماره 60، صفحه 123 تا 126.
- علیپور، مهدی، نفسشناسی در نظام فلسفی افضلالدین کاشانی، فصلنامه پژوهشهای اخلاقی، دوره اول، شماره اول، زمستان 83، صفحات 73-43.
- حسینی آبباریکی، سید آرمان؛ «کتابشناسی بابا افضل کاشانی»، پایگاه مجلات تخصصی نور، فصلنامه میراث شهاب، زمستان 1393، شماره 78، صفحات 227 تا 240.