۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
خط ۵۵: | خط ۵۵: | ||
===ویژگیهای ممتاز شعر کمال=== | ===ویژگیهای ممتاز شعر کمال=== | ||
# تازگی و نوآوری: | # تازگی و نوآوری: | ||
یکی از ویژگیهای شعر [[خجندی، کمالالدین مسعود|کمال]]، نوجویی و غرابت مضامین و ترکیبات و تعبیرات است. به گفته خود او، همین غرابت، مایه دلپذیری شعر او شده است: | یکی از ویژگیهای شعر [[خجندی، کمالالدین مسعود|کمال]]، نوجویی و غرابت مضامین و ترکیبات و تعبیرات است. به گفته خود او، همین غرابت، مایه دلپذیری شعر او شده است:{{شعر}} | ||
{{شعر}} | #:{{ب|''کمال گفته تو دلپذیر از آن معنی است''|2=''که معنی سخنانت غرابتی دارد''<ref>ر.ک: همان</ref>}}{{پایان شعر}} | ||
{{ب|''کمال گفته تو دلپذیر از آن معنی است''|2=''که معنی سخنانت غرابتی دارد''<ref>ر.ک: همان</ref>}} | #:ترکیبات تازه، تشبیهات و استعارات بدیع و نغز، مضامین و تعبیرات جدید در غزلیات او بسیار است. با تصرف در پارهای از مضامین اشعار شاعران پیشین، به آنها رنگ و روی نو و دلنشین بخشیده است. فیالمثل، مألوف آن است که باد صبا، با نوازش خود، گلها را میشکفاند، ولی کمال از باد صبا میخواهد که گُل را، به جرم ادعای برابری با حسن دوست، تنبیه کند؛ غزل به مطلع: | ||
{{پایان شعر}} | #:«گل لاف حسن با رخ آن سروقد زده است» | ||
#:یا بستن زلف دوست را کیفر دزدی دلها میداند و میگوید: | |||
ترکیبات تازه، تشبیهات و استعارات بدیع و نغز، مضامین و تعبیرات جدید در غزلیات او بسیار است. با تصرف در پارهای از مضامین اشعار شاعران پیشین، به آنها رنگ و روی نو و دلنشین بخشیده است. فیالمثل، مألوف آن است که باد صبا، با نوازش خود، گلها را میشکفاند، ولی کمال از باد صبا میخواهد که گُل را، به جرم ادعای برابری با حسن دوست، تنبیه کند؛ غزل به مطلع: | #:«دزد دلهاست سر زلف تو زانش بستند» | ||
«گل لاف حسن با رخ آن سروقد زده است» | #:همچنین بستن دهانه شیشه گلاب را به دلیل لاف زدن و رقابت گلاب با نکهت یار میداند:{{شعر}} | ||
یا بستن زلف دوست را کیفر دزدی دلها میداند و میگوید: | #:{{ب|''خواست با نکهت تو دم زند از شیشه گلاب''|2=''بزدندش همه بر روی و دهانش بستند''}}{{پایان شعر}} | ||
«دزد دلهاست سر زلف تو زانش بستند» | #:و در ترجیح جمال یار بر ماهِ آسمان، ماه را دزدی میخواند که برای ربودن حسن یار هر شب سری به روزن او میکشد:{{شعر}} | ||
همچنین بستن دهانه شیشه گلاب را به دلیل لاف زدن و رقابت گلاب با نکهت یار میداند: | #:{{ب|''ماه دزدی میکند خوبی ز تو''|2=''زان درآید هر شبی از روزنت''}}{{پایان شعر}} | ||
{{شعر}} | #:و با ظرافت، سردی مجلس مدعیان بیخبر از عشق را وصف میکند:{{شعر}} | ||
{{ب|''خواست با نکهت تو دم زند از شیشه گلاب''|2=''بزدندش همه بر روی و دهانش بستند''}} | #:{{ب|''عاشقی روزی به صف واعظِ ما پا نهاد''|2=''یک به یک انگشتهای پاش سرما برد و رفت''}}{{پایان شعر}} | ||
{{پایان شعر}} | #:یا زردی چهره خود را کاهی میخواند که غم دوست کاه گل خانه دلها را از آن میبرد و یا دویدن اشک را بر چهره خود موجب آبلهرو شدن پای آن میداند و دلیل کمسخنی (فروبستگیِ) غنچه را شرمندگی پیش دهان دوست میخواند:{{شعر}} | ||
و در ترجیح جمال یار بر ماهِ آسمان، ماه را دزدی میخواند که برای ربودن حسن یار هر شب سری به روزن او میکشد: | #:{{ب|''غمش هر کجا در دلی خانه ساخت''|2=''برای گل از روی ما کاه برد''}} | ||
{{شعر}} | #:{{ب|''غنچه پیش دهنت لب به حدیثی نگشود''|2=''رسم خجلتزدگان است بلی کمسخنی''<ref>ر.ک: همان، ص56- 57</ref>}}{{پایان شعر}} | ||
{{ب|''ماه دزدی میکند خوبی ز تو''|2=''زان درآید هر شبی از روزنت''}} | |||
{{پایان شعر}} | |||
و با ظرافت، سردی مجلس مدعیان بیخبر از عشق را وصف میکند: | |||
{{شعر}} | |||
{{ب|''عاشقی روزی به صف واعظِ ما پا نهاد''|2=''یک به یک انگشتهای پاش سرما برد و رفت''}} | |||
{{پایان شعر}} | |||
یا زردی چهره خود را کاهی میخواند که غم دوست کاه گل خانه دلها را از آن میبرد و یا دویدن اشک را بر چهره خود موجب آبلهرو شدن پای آن میداند و دلیل کمسخنی (فروبستگیِ) غنچه را شرمندگی پیش دهان دوست میخواند: | |||
{{شعر}} | |||
{{ب|''غمش هر کجا در دلی خانه ساخت''|2=''برای گل از روی ما کاه برد''}} | |||
{{ب|''غنچه پیش دهنت لب به حدیثی نگشود''|2=''رسم خجلتزدگان است بلی کمسخنی''<ref>ر.ک: همان، ص56- 57</ref>}} | |||
{{پایان شعر}} | |||
# حسن مطلع: | # حسن مطلع: | ||
یکی از جاذبههای شعر [[خجندی، کمالالدین مسعود|کمال]]، حسن مطلع غزلیات اوست. پیداست که آنچه، در نظر اول، با تورق دیوان شاعران، ما را جذب میکند، مطلع زیبای اشعار است. در انتخاب اشعار، بیشتر به حسن مطلع توجه میشود. [[خجندی، کمالالدین مسعود|کمال]] خود، در مطلع غزلی، به این نکته اشارهای ظریف دارد: | #:یکی از جاذبههای شعر [[خجندی، کمالالدین مسعود|کمال]]، حسن مطلع غزلیات اوست. پیداست که آنچه، در نظر اول، با تورق دیوان شاعران، ما را جذب میکند، مطلع زیبای اشعار است. در انتخاب اشعار، بیشتر به حسن مطلع توجه میشود. [[خجندی، کمالالدین مسعود|کمال]] خود، در مطلع غزلی، به این نکته اشارهای ظریف دارد:{{شعر}} | ||
{{شعر}} | #:{{ب|''مطلع حسن و جمال است آفتاب روی دوست''|2=''حسنِ مطلع بین که در مطلع حدیث روی اوست''<ref>ر.ک: همان، ص57</ref>}}{{پایان شعر}} | ||
{{ب|''مطلع حسن و جمال است آفتاب روی دوست''|2=''حسنِ مطلع بین که در مطلع حدیث روی اوست''<ref>ر.ک: همان، ص57</ref>}} | #:از مطلعهای زیبای غزلیات دو نمونه نقل میشود:{{شعر}} | ||
{{پایان شعر}} | #:{{ب|''مشنو که مرا به ز تو یار دگری هست''|2=''مسموع نباشد که ز جاندوست تری هست''}} | ||
#:{{ب|''با یاد لبت ساقی چون می به قدح ریزد''|2=''صد کُشته به یک جرعه از خاک برانگیزد''<ref>ر.ک: همان</ref>}}{{پایان شعر}} | |||
از مطلعهای زیبای غزلیات دو نمونه نقل میشود: | |||
{{شعر}} | |||
{{ب|''مشنو که مرا به ز تو یار دگری هست''|2=''مسموع نباشد که ز جاندوست تری هست''}} | |||
{{ب|''با یاد لبت ساقی چون می به قدح ریزد''|2=''صد کُشته به یک جرعه از خاک برانگیزد''<ref>ر.ک: همان</ref>}} | |||
{{پایان شعر}} | |||
# طبیعت: | # طبیعت: | ||
یکی از مایههای زیبایی و جاذبه شعر [[خجندی، کمالالدین مسعود|کمال]]، حضور طبیعت در شعر اوست. گل، بهتنهایی، در غزلیات [[خجندی، کمالالدین مسعود|کمال]] نقشی رنگین و دلانگیز دارد و حسن مطلع شمار بسیاری از غزلهای او، مرهون حضور گل و ریحان و بوی خوش طبیعت است. در دیوان کمال، به غزلهایی برمیخوریم که گلها و ریاحین مضمون ساز بیت بیت آنها شدهاند و از سخن شاعر، رایحهای روحپرور به مشام میرسد؛ مثلاً غزلی به مطلع: | #:یکی از مایههای زیبایی و جاذبه شعر [[خجندی، کمالالدین مسعود|کمال]]، حضور طبیعت در شعر اوست. گل، بهتنهایی، در غزلیات [[خجندی، کمالالدین مسعود|کمال]] نقشی رنگین و دلانگیز دارد و حسن مطلع شمار بسیاری از غزلهای او، مرهون حضور گل و ریحان و بوی خوش طبیعت است. در دیوان کمال، به غزلهایی برمیخوریم که گلها و ریاحین مضمون ساز بیت بیت آنها شدهاند و از سخن شاعر، رایحهای روحپرور به مشام میرسد؛ مثلاً غزلی به مطلع:{{شعر}} | ||
{{شعر}} | #:{{ب|''گل شکفت و باز نو شد عهدها با روی دوست''|2=''شاخ گل یا رب چه میماند به رنگ و بوی دوست''}}{{پایان شعر}} | ||
{{ب|''گل شکفت و باز نو شد عهدها با روی دوست''|2=''شاخ گل یا رب چه میماند به رنگ و بوی دوست''}} | #:مشام جان خواننده را از عطر گل و سنبل و سرو و نرگس و ریحان آن، سرمست میکند. غزلهای متعددی در دیوان کمال با واژه گل شروع میشود؛ از جمله:{{شعر}} | ||
{{پایان شعر}} | #:{{ب|''گل به صد لطف بدید آن بر و پنداشت تن است''|2=''شکل خود دید همانا که روان در بدن است''}} | ||
مشام جان خواننده را از عطر گل و سنبل و سرو و نرگس و ریحان آن، سرمست میکند. غزلهای متعددی در دیوان کمال با واژه گل شروع میشود؛ از جمله: | #:{{ب|''گل از پیراهنت بویی شنیده است''|2=''گریبان از برای آن دریده است''<ref>ر.ک: همان، ص58</ref>}}{{پایان شعر}} | ||
{{شعر}} | |||
{{ب|''گل به صد لطف بدید آن بر و پنداشت تن است''|2=''شکل خود دید همانا که روان در بدن است''}} | |||
{{ب|''گل از پیراهنت بویی شنیده است''|2=''گریبان از برای آن دریده است''<ref>ر.ک: همان، ص58</ref>}} | |||
{{پایان شعر}} | |||
# تشبیه: | # تشبیه: | ||
شاید بزرگترین هنر [[خجندی، کمالالدین مسعود|کمال]] در تشبیهات نغز و پرجاذبه او جلوهگر شده باشد. کمتر مضمونی در شعر او فارغ از تشبیه بیان شده است. گاهی معلومات متنوع شاعر، چاشنی این تشبیهات شده است. [[خجندی، کمالالدین مسعود|کمال]] غم یار را در دل تنگ خود به «فرود آمدن فوج ژاله بر اوج غنچه» تشبیه میکند؛ کنار رفتن زلف یار را از رخسار با «یغما دادن روم و پریشان کردن شام» قرین میسازد؛ گیسوان مشکین دوست را بر گردن او، «خراج ختن» که «بت چین» برای او آورده، میخواند؛ تمنای دوست را در دل خود «میهمان همیشگی» میداند و...: | #:شاید بزرگترین هنر [[خجندی، کمالالدین مسعود|کمال]] در تشبیهات نغز و پرجاذبه او جلوهگر شده باشد. کمتر مضمونی در شعر او فارغ از تشبیه بیان شده است. گاهی معلومات متنوع شاعر، چاشنی این تشبیهات شده است. [[خجندی، کمالالدین مسعود|کمال]] غم یار را در دل تنگ خود به «فرود آمدن فوج ژاله بر اوج غنچه» تشبیه میکند؛ کنار رفتن زلف یار را از رخسار با «یغما دادن روم و پریشان کردن شام» قرین میسازد؛ گیسوان مشکین دوست را بر گردن او، «خراج ختن» که «بت چین» برای او آورده، میخواند؛ تمنای دوست را در دل خود «میهمان همیشگی» میداند و...:{{شعر}} | ||
{{شعر}} | #:{{ب|''چو فوج ژاله که آید به اوج غنچه فرود''|2=''غم تو در دل تنگ آنچنان فرود آید''}} | ||
{{ب|''چو فوج ژاله که آید به اوج غنچه فرود''|2=''غم تو در دل تنگ آنچنان فرود آید''}} | #:{{ب|''حسن جهان گیرت چو کرد آن زلف دور از پیش رو''|2=''دادی به یغما روم را کردی پریشان شام را''<ref>ر.ک: همان</ref>}}{{پایان شعر}} | ||
{{ب|''حسن جهان گیرت چو کرد آن زلف دور از پیش رو''|2=''دادی به یغما روم را کردی پریشان شام را''<ref>ر.ک: همان</ref>}} | #:ابداع و ابتکار [[خجندی، کمالالدین مسعود|کمال]] در آوردن اضافههای مجازی نیز بعد دیگری از هنر اوست. ترکیباتی اضافی چون شطرنج غم، دمشق دیده، مصر دل، سوار اشک، ساقی عشق، پیمانه ناموس، چمن جان، غنچه شادی، تشریف بلا، هوس آباد دل، داروخانه درد و ضیافتخانه درد، به شعر او غرابت و جاذبهای دیگر بخشیده است<ref>ر.ک: همان، ص58- 59</ref>. | ||
{{پایان شعر}} | |||
ابداع و ابتکار [[خجندی، کمالالدین مسعود|کمال]] در آوردن اضافههای مجازی نیز بعد دیگری از هنر اوست. ترکیباتی اضافی چون شطرنج غم، دمشق دیده، مصر دل، سوار اشک، ساقی عشق، پیمانه ناموس، چمن جان، غنچه شادی، تشریف بلا، هوس آباد دل، داروخانه درد و ضیافتخانه درد، به شعر او غرابت و جاذبهای دیگر بخشیده است<ref>ر.ک: همان، ص58- 59</ref>. | |||
# مثل و تمثیل: | # مثل و تمثیل: | ||
#:تمثیل یکی از ویژگیهای اساسی سبک هندی است. شاعران این مکتب، عموماً از این سنت برای توجیه، تعلیل، تأکید یا ایضاح بهره میجستند؛ اما پایههای تمثیل پیش از آن در شیوه شاعران آذربایجان و سبک عراقی گذاشته شده بود و بزرگانی چون انوری، خاقانی، نظامی، سعدی و دیگران از آن، برای بیان معانی، استفاده کردهاند؛ اما استفاده [[خجندی، کمالالدین مسعود|کمال خجندی]] از این شیوه، کیفیتی خاص دارد: منبع اصلی تمثیلات [[خجندی، کمالالدین مسعود|کمال]]، مشاهدات و تجربیات او در زندگی اجتماعی، اعتقادات مردم و همچنین تخیل و احساس شاعرانه او و گاه تاریخ و روایت و افسانه است. [[خجندی، کمالالدین مسعود|کمال]]، بیشتر، در مایهها و مضامین عاشقانه تمثیل به کار میبرد. جالبتر آنکه، در تأیید و توجیه و تعلیل مفاهیم غنائی، از تمثیلهای اخلاقی و تربیتی و اجتماعی بهره میجوید. لطف این تمثیلها، چون با تشبیهات زیبا و مضمر درمیآمیزد، دوچندان میشود. لزوم پرهیز بیمار از پرخوری، کمبها بودن زیره در کرمان و مشک در ختن، گستاخی مردم نادان، بشمار درنیامدن برگ درخت، ره گم نکردن قافله در شب مهتابی، مشکل آموختن دروگری به میمون (اشاره به حکایت کلیله)، بیتابی درخت گل در سرما و نرفتن سیاهی با شستشو از چهره زنگی، از جمله عناصرِ مضمون ساز در تمثیلهای [[خجندی، کمالالدین مسعود|کمال]] است. تمثیلات اشعار [[خجندی، کمالالدین مسعود|کمال]] را میتوان به تربیتی و اخلاقی، انتقادی و اجتماعی، تجربی و حسی، تخیلی و احساسی تقسیم کرد که به نقل نمونهای از هر نوع اکتفا میکنم: | #:تمثیل یکی از ویژگیهای اساسی سبک هندی است. شاعران این مکتب، عموماً از این سنت برای توجیه، تعلیل، تأکید یا ایضاح بهره میجستند؛ اما پایههای تمثیل پیش از آن در شیوه شاعران آذربایجان و سبک عراقی گذاشته شده بود و بزرگانی چون انوری، خاقانی، نظامی، سعدی و دیگران از آن، برای بیان معانی، استفاده کردهاند؛ اما استفاده [[خجندی، کمالالدین مسعود|کمال خجندی]] از این شیوه، کیفیتی خاص دارد: منبع اصلی تمثیلات [[خجندی، کمالالدین مسعود|کمال]]، مشاهدات و تجربیات او در زندگی اجتماعی، اعتقادات مردم و همچنین تخیل و احساس شاعرانه او و گاه تاریخ و روایت و افسانه است. [[خجندی، کمالالدین مسعود|کمال]]، بیشتر، در مایهها و مضامین عاشقانه تمثیل به کار میبرد. جالبتر آنکه، در تأیید و توجیه و تعلیل مفاهیم غنائی، از تمثیلهای اخلاقی و تربیتی و اجتماعی بهره میجوید. لطف این تمثیلها، چون با تشبیهات زیبا و مضمر درمیآمیزد، دوچندان میشود. لزوم پرهیز بیمار از پرخوری، کمبها بودن زیره در کرمان و مشک در ختن، گستاخی مردم نادان، بشمار درنیامدن برگ درخت، ره گم نکردن قافله در شب مهتابی، مشکل آموختن دروگری به میمون (اشاره به حکایت کلیله)، بیتابی درخت گل در سرما و نرفتن سیاهی با شستشو از چهره زنگی، از جمله عناصرِ مضمون ساز در تمثیلهای [[خجندی، کمالالدین مسعود|کمال]] است. تمثیلات اشعار [[خجندی، کمالالدین مسعود|کمال]] را میتوان به تربیتی و اخلاقی، انتقادی و اجتماعی، تجربی و حسی، تخیلی و احساسی تقسیم کرد که به نقل نمونهای از هر نوع اکتفا میکنم: | ||
خط ۱۲۲: | خط ۹۶: | ||
#:{{ب|''کجا درست کنند اهل زهد تخته عشق''|2=''که مشکل است به میمون دروگری آموخت''}}{{پایان شعر}} | #:{{ب|''کجا درست کنند اهل زهد تخته عشق''|2=''که مشکل است به میمون دروگری آموخت''}}{{پایان شعر}} | ||
#:#تخیلی و احساسی: | #:#تخیلی و احساسی: | ||
#:{{ب|''عاشق دیدار را دیدار آرد در خروش''|2=''عندلیب از شوق گل فریاد و زاری میکند''<ref>ر.ک: همان، ص59- 60</ref>}} | #:{{ب|''عاشق دیدار را دیدار آرد در خروش''|2=''عندلیب از شوق گل فریاد و زاری میکند''}}<ref>ر.ک: همان، ص59- 60</ref>}}{{پایان شعر}} | ||
#:انعکاس معلومات و احوال اجتماعی و نیز باورهای مردمی و شباهت با شعر حافظ در اموری همچون: ریاستیزی، اشتراک در وزن و قافیه، ترکیبات و اصطلاحات و تعبیرات مشترک، از دیگر ویژگیهای شعر [[خجندی، کمالالدین مسعود|کمال خجندی]] است<ref>ر.ک: همان، ص60- 64</ref>. | #:انعکاس معلومات و احوال اجتماعی و نیز باورهای مردمی و شباهت با شعر حافظ در اموری همچون: ریاستیزی، اشتراک در وزن و قافیه، ترکیبات و اصطلاحات و تعبیرات مشترک، از دیگر ویژگیهای شعر [[خجندی، کمالالدین مسعود|کمال خجندی]] است<ref>ر.ک: همان، ص60- 64</ref>. | ||
ویرایش