دیوان همای شیرازی «شکرستان»: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۳۸: خط ۳۸:


طبع هما بیشتر مایل به غزل‌سرایی بوده و جنس غزل را خوش‌تر از سائر انواع نظم می‌دانسته و بسیاری از قصائدش، مشتمل بر مواعظ و نصائح و مدائح ائمه دین(ع) است و کاملاً از گفتن هجو و هزلیات و مطایبات احتراز داشته و پیرامون هتاکی و فحاشی در نظم نمی‌گشته است و مدح سلاطین و امرا و اعیان را به‌طوری‌که ضرورت ایجاب کرده و اوضاع زمان اقتضا داشته، گفته است و در مواقع لزوم قصائد مدحیه او اغلب آمیخته با اندرزهای حکیمانه است و گاهی نیز حدت کرده و خطاب‌های عتاب‌آمیزی به بعضی رجال بزرگ داشته است، مانند قصیده‌ای که در حضور اتابک اعظم خوانده که:
طبع هما بیشتر مایل به غزل‌سرایی بوده و جنس غزل را خوش‌تر از سائر انواع نظم می‌دانسته و بسیاری از قصائدش، مشتمل بر مواعظ و نصائح و مدائح ائمه دین(ع) است و کاملاً از گفتن هجو و هزلیات و مطایبات احتراز داشته و پیرامون هتاکی و فحاشی در نظم نمی‌گشته است و مدح سلاطین و امرا و اعیان را به‌طوری‌که ضرورت ایجاب کرده و اوضاع زمان اقتضا داشته، گفته است و در مواقع لزوم قصائد مدحیه او اغلب آمیخته با اندرزهای حکیمانه است و گاهی نیز حدت کرده و خطاب‌های عتاب‌آمیزی به بعضی رجال بزرگ داشته است، مانند قصیده‌ای که در حضور اتابک اعظم خوانده که:
'''ای متکی به تکیه میر اتابکی'''
{{شعر}}
غافل مشو ز قصه یحیی برمکی'''<ref>ر.ک: همایی، میرزا جلال‌الدین، ص221</ref>.'''
{{ب|'' ای متکی به تکیه میر اتابکی''|2='' غافل مشو ز قصه یحیی برمکی''}}<ref>ر.ک: همایی، میرزا جلال‌الدین، ص221</ref>.'''
 
{{پایان شعر}}
عمده ممدوحین او عبارتند از:
عمده ممدوحین او عبارتند از:


خط ۵۲: خط ۵۲:


غزلیات وی، اغلب زمزمه‌ها و ترانه‌های عاشقانه است که از روی تأثرات و احساسات قلبی برخاسته و از همین جهت، هرکدام از آن‌ها دارای یک نوع حالت و اثر مخصوصی است؛ مثلاً بعضی ترنمات شکایت آمیزش، دارای لحن غم‌انگیز و مضامین رقت‌آوری است که کاملاً سوزوگداز نهانی او را مجسم ساخته و روح خواننده را متأثر و غمگین می‌سازد و در خاطر او، نوعی اندوه و تأسف ایجاد می‌نماید؛ مانند:
غزلیات وی، اغلب زمزمه‌ها و ترانه‌های عاشقانه است که از روی تأثرات و احساسات قلبی برخاسته و از همین جهت، هرکدام از آن‌ها دارای یک نوع حالت و اثر مخصوصی است؛ مثلاً بعضی ترنمات شکایت آمیزش، دارای لحن غم‌انگیز و مضامین رقت‌آوری است که کاملاً سوزوگداز نهانی او را مجسم ساخته و روح خواننده را متأثر و غمگین می‌سازد و در خاطر او، نوعی اندوه و تأسف ایجاد می‌نماید؛ مانند:
'''بیدل و خسته در این شهرم و دلداری نیست'''
{{شعر}}
غم دل با که توان گفت که غمخواری نیست
{{ب|'' بیدل و خسته در این شهرم و دلداری نیست''|2='' غم دل با که توان گفت که غمخواری نیست''}}
'''رو مداوای خود ای دل بکن از جای دگر'''
{{ب|'' رو مداوای خود ای دل بکن از جای دگر''|2='' کاندرین شهر طبیب دل بیماری نیست''}}
کاندرین شهر طبیب دل بیماری نیست
{{ب|'' شب به بالین من خسته به‌غیراز غم دوست''|2='' ز آشنایان کهن، یار و پرستاری نیست''}}
'''شب به بالین من خسته به‌غیراز غم دوست'''
{{ب|'' یا رب این شهر چه شهری است که صد یوسف دل''|2='' به کلافی بفروشند و خریداری نیست''}}
ز آشنایان کهن، یار و پرستاری نیست
{{ب|'' به‌جز از بخت تو و دیده من در غم تو''|2='' شب در این شهر به بالین، سر بیداری نیست''}}
'''یا رب این شهر چه شهری است که صد یوسف دل'''
{{ب|'' گو هما را ندهد ره به در صومعه شیخ''|2='' در خرابات مگر سایه دیواری نیست''}}
به کلافی بفروشند و خریداری نیست
{{پایان شعر}}
'''به‌جز از بخت تو و دیده من در غم تو'''
شب در این شهر به بالین، سر بیداری نیست
'''گو هما را ندهد ره به در صومعه شیخ'''
در خرابات مگر سایه دیواری نیست
 
و بعضی نواهای عاشقانه، او به‌قدری جان‌گداز است که حس شنونده را متوجه به عالم شوق و جانبازی و دنیای عشقی می‌نماید که با غم و نشاط آمیخته است؛ مانند:
و بعضی نواهای عاشقانه، او به‌قدری جان‌گداز است که حس شنونده را متوجه به عالم شوق و جانبازی و دنیای عشقی می‌نماید که با غم و نشاط آمیخته است؛ مانند:
'''چنان به عشق تو از حال خویش بی‌خبرم'''
{{شعر}}
که رو نتابم اگر تیغ می‌زنی به سرم
{{ب|'' چنان به عشق تو از حال خویش بی‌خبرم''|2='' که رو نتابم اگر تیغ می‌زنی به سرم''}}
'''چنان به یاد تو فارغ شدم ز هر دو جهان'''
{{ب|'' چنان به یاد تو فارغ شدم ز هر دو جهان''|2='' که از وجود خود و هرچه هست بی‌خبرم''}}
که از وجود خود و هرچه هست بی‌خبرم
{{ب|'' به عشق روی تو از دیر و کعبه بیزارم''|2='' که غیر کوی تو کفر است قبله دگرم''}}
'''به عشق روی تو از دیر و کعبه بیزارم'''
{{ب|'' شبی اگر سر زلفت به دست من افتد''|2='' حکایت غم دل با تو موبه‌مو شمرم''}}
که غیر کوی تو کفر است قبله دگرم
{{ب|'' بر آن سرم که به‌پای تو سر بیفشانم''|2='' اگر قبول کنی این متاع مختصرم''}}
'''شبی اگر سر زلفت به دست من افتد'''
{{ب|'' فراق سخت و قدم سست و راه بادیه دور''|2='' دلیل راه شو ای خضر ره که نوسفرم''}}
حکایت غم دل با تو موبه‌مو شمرم
{{ب|'' گرفت خاطرم از خانقاه و خرقه و زهد''|2='' بیار باده که فارغ کنی ز درد سرم''}}
'''بر آن سرم که به‌پای تو سر بیفشانم'''
{{ب|'' شکر خراج به شیراز آورند هما''|2='' اگر به مصر رسانند شعر چون شکرم''}}<ref>ر.ک: همان، ص222- 223</ref>.'''
اگر قبول کنی این متاع مختصرم  
{{پایان شعر}}
'''فراق سخت و قدم سست و راه بادیه دور'''
دلیل راه شو ای خضر ره که نوسفرم
'''گرفت خاطرم از خانقاه و خرقه و زهد'''
بیار باده که فارغ کنی ز درد سرم
'''شکر خراج به شیراز آورند هما'''
اگر به مصر رسانند شعر چون شکرم'''<ref>ر.ک: همان، ص222- 223</ref>.'''
 
پاره‌ای از منظومات هما، مشتمل بر خروش‌های مستانه و حاوی بعضی لطیفه‌های عارفانه و با لحن خوش دقیقه سرایی ادا شده و ذوق خواننده و شنونده را با فهم دقایق عشق و نکته‌های دل‌نشین عرفان آشنایی می‌دهد، مانند:
پاره‌ای از منظومات هما، مشتمل بر خروش‌های مستانه و حاوی بعضی لطیفه‌های عارفانه و با لحن خوش دقیقه سرایی ادا شده و ذوق خواننده و شنونده را با فهم دقایق عشق و نکته‌های دل‌نشین عرفان آشنایی می‌دهد، مانند:
'''تا به دامان تو ما دست تولا زده‌ایم'''
{{شعر}}
به تولای تو بر هر دو جهان پا زده‌ایم
{{ب|'' تا به دامان تو ما دست تولا زده‌ایم''|2='' به تولای تو بر هر دو جهان پا زده‌ایم''}}
'''تا نهادیم به کوی تو صنم روی نیاز'''
{{ب|'' تا نهادیم به کوی تو صنم روی نیاز''|2='' پشت پا بر حرم و دیر و کلیسا زده‌ایم''}}
پشت پا بر حرم و دیر و کلیسا زده‌ایم
{{ب|'' درخور مستی ما رطل و خم ساغر نیست''|2='' ما از آن باده کشانیم که دریا زده‌ایم''}}
'''درخور مستی ما رطل و خم ساغر نیست'''
{{ب|'' همه‌شب از طرف گریه مینا من و جام''|2='' خنده بر گردش این گنبد مینا زده‌ایم''}}
ما از آن باده کشانیم که دریا زده‌ایم
{{ب|'' جای دیوانه چو در شهر ندادند هما''|2='' من و دل چند گهی خیمه به صحرا زده‌ایم''}}<ref>ر.ک: همان، ص224</ref>.'''
'''همه‌شب از طرف گریه مینا من و جام'''
{{پایان شعر}}
خنده بر گردش این گنبد مینا زده‌ایم
'''جای دیوانه چو در شهر ندادند هما'''
من و دل چند گهی خیمه به صحرا زده‌ایم'''<ref>ر.ک: همان، ص224</ref>.'''
 
کلمات منظومات هما، از هرگونه تعقید لفظی یا معنوی خالی و معری است و به‌هیچ‌وجه، در اشعارش الفاظ غیر مأنوس رکیک و کلمات مستهجن قبیح را استعمال نکرده است و تمام جملات موزون را با نهایت سادگی و تمام‌عیار، به معنای مراد ادا کرده است؛ به‌طوری‌که به‌محض شنیدن، بدون حاجت به تکلف، معنی مقصود در خاطر سامع مرتسم می‌گردد و ابداً مایل به سبک هندی و آوردن مضامین پیچیده مندمجی که غالباً باعث اغلاق و تعقید معنوی در کلام می‌شود، نبوده است و مکرر شاگردان و شعرای زمان را از پیروی سبک امثال قدسی و شاهی و صائب ممانعت می‌کرده و آن‌ها را در غزل‌سرایی، به سبک [[سعدی، مصلح بن عبدالله|شیخ سعدی]] یا [[حافظ، شمس‌الدین محمد|خواجه حافظ]] و در قصیده‌گویی، به طرز امیر معزی و [[ظهیر فاریابی، طاهر بن محمد|ظهیر فاریابی]] رهنمایی می‌نموده است<ref>ر.ک: همان، ص225</ref>.
کلمات منظومات هما، از هرگونه تعقید لفظی یا معنوی خالی و معری است و به‌هیچ‌وجه، در اشعارش الفاظ غیر مأنوس رکیک و کلمات مستهجن قبیح را استعمال نکرده است و تمام جملات موزون را با نهایت سادگی و تمام‌عیار، به معنای مراد ادا کرده است؛ به‌طوری‌که به‌محض شنیدن، بدون حاجت به تکلف، معنی مقصود در خاطر سامع مرتسم می‌گردد و ابداً مایل به سبک هندی و آوردن مضامین پیچیده مندمجی که غالباً باعث اغلاق و تعقید معنوی در کلام می‌شود، نبوده است و مکرر شاگردان و شعرای زمان را از پیروی سبک امثال قدسی و شاهی و صائب ممانعت می‌کرده و آن‌ها را در غزل‌سرایی، به سبک [[سعدی، مصلح بن عبدالله|شیخ سعدی]] یا [[حافظ، شمس‌الدین محمد|خواجه حافظ]] و در قصیده‌گویی، به طرز امیر معزی و [[ظهیر فاریابی، طاهر بن محمد|ظهیر فاریابی]] رهنمایی می‌نموده است<ref>ر.ک: همان، ص225</ref>.


خط ۱۰۱: خط ۸۵:
قصائد هما، همان سبک روانی و حسن سیاق غزلیاتش را داراست، با رعایت استحکام و متانتی که در چکامه‌سرایی مطلوب است. قصائد وی، سه قسمت عمده دارد:
قصائد هما، همان سبک روانی و حسن سیاق غزلیاتش را داراست، با رعایت استحکام و متانتی که در چکامه‌سرایی مطلوب است. قصائد وی، سه قسمت عمده دارد:
# قصائدی که در مدح بزرگان دین است، مانند:
# قصائدی که در مدح بزرگان دین است، مانند:
'''آسمان و زمین و لیل و نهار'''
{{شعر}}
به وجود علی گرفت قرار  
{{ب|'' آسمان و زمین و لیل و نهار''|2='' به وجود علی گرفت قرار''}}
'''گر وجود علی نبود نبود'''
{{ب|'' گر وجود علی نبود نبود''|2='' آسمان و زمین و لیل و نهار''}}
آسمان و زمین و لیل و نهار
{{پایان شعر}}
# قصائدی که مشتمل بر مواعظ و نصایح سودمند است، مانند:
# قصائدی که مشتمل بر مواعظ و نصایح سودمند است، مانند:
'''رستگاری خواهی ای دل مردم‌آزاری مکن'''
{{شعر}}
بد نخواهی عاقبت غیر از نکوکاری مکن
{{ب|'' رستگاری خواهی ای دل مردم‌آزاری مکن''|2='' بد نخواهی عاقبت غیر از نکوکاری مکن''}}
'''خواه مصحف گیر در کف خواه جام زرفشان'''
{{ب|'' خواه مصحف گیر در کف خواه جام زرفشان''|2='' هرچه خواهی کن ولیکن مردم‌آزاری مکن''}}
هرچه خواهی کن ولیکن مردم‌آزاری مکن
{{پایان شعر}}
# قصائد بهاریه و خزانیه و طلوعیه و غروبیه و امثال آن‌ها و غالباً در این قسم از قصاید، حسن تخلص به مدح ائمه دین یا رجال بزرگ و سلاطین شده و بالاخره به ستایش آن‌ها ختم می‌شود. وی قصائد متفرقه دیگری هم دارد، مانند قصیده‌ای که در شرح‌حال خود در سفر عراق به نظم آورده و مطلعش این است:
# قصائد بهاریه و خزانیه و طلوعیه و غروبیه و امثال آن‌ها و غالباً در این قسم از قصاید، حسن تخلص به مدح ائمه دین یا رجال بزرگ و سلاطین شده و بالاخره به ستایش آن‌ها ختم می‌شود. وی قصائد متفرقه دیگری هم دارد، مانند قصیده‌ای که در شرح‌حال خود در سفر عراق به نظم آورده و مطلعش این است:
'''ز ری چو رخت ببستم به عزم ملک عراق'''
{{شعر}}
مصاحبم همه اندوه بود و درد و فراق
{{ب|'' ز ری چو رخت ببستم به عزم ملک عراق''|2='' مصاحبم همه اندوه بود و درد و فراق''}}
{{پایان شعر}}
ولیکن غلبه با همان سه قسم است که ذکر شد<ref>ر.ک: همان، ص225- 226</ref>.
ولیکن غلبه با همان سه قسم است که ذکر شد<ref>ر.ک: همان، ص225- 226</ref>.


قسم دیگر از اشعار هما، عبارت است از مراثی اهل‌بیت(ع) که بسیاری از آن‌ها در افواه مشهور است، مثل:
قسم دیگر از اشعار هما، عبارت است از مراثی اهل‌بیت(ع) که بسیاری از آن‌ها در افواه مشهور است، مثل:
'''ای غریبی که لب‌تشنه بریدند سرت'''
{{شعر}}
لاله سان سوخت ز داغ علی‌اکبر جگرت
{{ب|'' ای غریبی که لب‌تشنه بریدند سرت''|2='' لاله سان سوخت ز داغ علی‌اکبر جگرت''}}
 
{{پایان شعر}}
'''لاله‌زار کربلا را هست وقت آبیاری'''
{{شعر}}
ای دل شوریده وقت آمد که خون از دیده باری
{{ب|'' لاله‌زار کربلا را هست وقت آبیاری''|2='' ای دل شوریده وقت آمد که خون از دیده باری''}}
{{شعر}}
و در این مرثیه تجدید مطلع کرده:
و در این مرثیه تجدید مطلع کرده:
'''ای فلک تا کی به آل مصطفی ناسازگاری'''
{{شعر}}
تا کی آخر این عزیزان خدا را خوار داری''' <ref>ر.ک: همان، ص227</ref>.'''
{{ب|'' ای فلک تا کی به آل مصطفی ناسازگاری''|2='' تا کی آخر این عزیزان خدا را خوار داری''}} <ref>ر.ک: همان، ص227</ref>.'''
 
{{پایان شعر}}
مسمط، قطعه، رباعی، ترجیع‌بند و ترکیب‌بند، در دیوان او کمتر از غزل و قصیده دیده می‌شود. هما در رعایت فنون استادی، برخلاف اغلب متأخرین و معاصرینش، پیرو عقیده اساتید متقدمین از قبیل فردوسی، نظامی، انوری، خاقانی و بالاخره شیخ سعدی بوده است و کاملاً از استعمال الفاظ مجعوله احتراز داشته و در بحور و قوافی رعایت معلوم و مجهول و دال و ذال و الف مقصوره و ممدوده و یاء نکرده و معرفه و اجتماع ساکنین در بعض بحور مثل مفعول مفاعیلن مفعول مفاعیلن از دست نداده و احیاناً اگر برحسب ضرورت، رعایتی نکرده، عذر ادبی خواسته است، مثل آنکه خویش - خیش - درویش و کیش را با یکدیگر قافیه کرده و در آخر عذر خواسته است که:
مسمط، قطعه، رباعی، ترجیع‌بند و ترکیب‌بند، در دیوان او کمتر از غزل و قصیده دیده می‌شود. هما در رعایت فنون استادی، برخلاف اغلب متأخرین و معاصرینش، پیرو عقیده اساتید متقدمین از قبیل فردوسی، نظامی، انوری، خاقانی و بالاخره شیخ سعدی بوده است و کاملاً از استعمال الفاظ مجعوله احتراز داشته و در بحور و قوافی رعایت معلوم و مجهول و دال و ذال و الف مقصوره و ممدوده و یاء نکرده و معرفه و اجتماع ساکنین در بعض بحور مثل مفعول مفاعیلن مفعول مفاعیلن از دست نداده و احیاناً اگر برحسب ضرورت، رعایتی نکرده، عذر ادبی خواسته است، مثل آنکه خویش - خیش - درویش و کیش را با یکدیگر قافیه کرده و در آخر عذر خواسته است که:
'''گر مرا قافیه از دست رود باک مدار'''
{{شعر}}
کآشنای تو بود بیخود و بیگانه ز خویش
{{ب|'' گر مرا قافیه از دست رود باک مدار''|2='' کآشنای تو بود بیخود و بیگانه ز خویش''}}
{{پایان شعر}}
و در استعمال الفاظ و جملات، بی‌باک نبوده و در آن‌ها نهایت دقت و شاهکاری استادی را به‌کاربرده است؛ به حدی که اشعارش در صحیح و غلط استعمالات ادبی فارسی، جزو اسناد رسمی محسوب می‌شود<ref>ر.ک: همان، ص227- 228</ref>.
و در استعمال الفاظ و جملات، بی‌باک نبوده و در آن‌ها نهایت دقت و شاهکاری استادی را به‌کاربرده است؛ به حدی که اشعارش در صحیح و غلط استعمالات ادبی فارسی، جزو اسناد رسمی محسوب می‌شود<ref>ر.ک: همان، ص227- 228</ref>.


۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش