دیوان شاطر عباس صبوحی: تفاوت میان نسخهها
جز (جایگزینی متن - 'کرمي، احمد' به 'کرمی، احمد') |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۲۶: | خط ۲۶: | ||
}} | }} | ||
'''دیوان شاطر عباس صبوحی'''، مجموعه اشعار شاطر عباس صبوحی (1275- 1315ق) است که به کوشش احمد | '''دیوان شاطر عباس صبوحی'''، مجموعه اشعار [[صبوحی، شاطر عباس|شاطر عباس صبوحی]] (1275- 1315ق) است که به کوشش [[کرمی، احمد|احمد کرمی]]، به چاپ رسیده است. | ||
==ساختار== | ==ساختار== | ||
کتاب با مقدمه کوتاهی از احمد کرمی آغاز و اشعار در سه قالب غزلیات، مخمس و رباعیات، عرضه شده است. | کتاب با مقدمه کوتاهی از [[کرمی، احمد|احمد کرمی]] آغاز و اشعار در سه قالب غزلیات، مخمس و رباعیات، عرضه شده است. | ||
==گزارش محتوا== | ==گزارش محتوا== | ||
در مقدمه، ابتدا شرححال مختصری از شاطر عباس صبوحی ارائه گردیده و سپس به این نکته اشاره شده است که استقبال مردم از اشعاری که به نام او عرضه شده، موجب گردیده تا مجموعه اشعاری به نام وی، توسط اشخاص انتشار یابد که با آثار دیگران، همراه بوده است. اما در کتاب حاضر، اشعار وی، بهتنهایی به چاپ رسیده است<ref>ر.ک: مقدمه، ص4</ref>. | در مقدمه، ابتدا شرححال مختصری از [[صبوحی، شاطر عباس|شاطر عباس صبوحی]] ارائه گردیده و سپس به این نکته اشاره شده است که استقبال مردم از اشعاری که به نام او عرضه شده، موجب گردیده تا مجموعه اشعاری به نام وی، توسط اشخاص انتشار یابد که با آثار دیگران، همراه بوده است. اما در کتاب حاضر، اشعار وی، بهتنهایی به چاپ رسیده است<ref>ر.ک: مقدمه، ص4</ref>. | ||
شاطر | [[صبوحی، شاطر عباس|شاطر عباس]]، شاعری است که شهرتش در میان عوام، گوش به گوش رسیده و غزلهایش را قلندران شبگرد، بر زبان میآورند. او عارفی وارسته و قلندری شیدا بوده است. وی در اشعارش، از عشق حقیقی سخن میگوید و از مخالفان خیرهسر، مینالد: | ||
'''ز بس که نقش مخالف ز دوستان دیدم | '''ز بس که نقش مخالف ز دوستان دیدم''' | ||
بر آن شدم که زنم نقش خود بر آب امشب'''<ref>ر.ک: عناصری، جابر، ص661-662</ref>. | بر آن شدم که زنم نقش خود بر آب امشب'''<ref>ر.ک: عناصری، جابر، ص661-662</ref>.''' | ||
شاطر مکرر از «ضربالمثل» در بیان مقصود، مدد میجوید و سخنهای نغز میگوید: | شاطر مکرر از «ضربالمثل» در بیان مقصود، مدد میجوید و سخنهای نغز میگوید: | ||
'''بر سر مژگان یار من مزن انگشت | '''بر سر مژگان یار من مزن انگشت''' | ||
آدم عاقل به نیشتر نزند مشت | آدم عاقل به نیشتر نزند مشت | ||
او از دست دوست مینالد و فریاد برمیدارد که: | او از دست دوست مینالد و فریاد برمیدارد که: | ||
'''دشمن اگر میکشد، به دوست توان گفت | '''دشمن اگر میکشد، به دوست توان گفت''' | ||
با که توان گفت، دوست مرا کشت'''<ref>ر.ک: همان</ref>. | با که توان گفت، دوست مرا کشت'''<ref>ر.ک: همان</ref>.''' | ||
شاطر، تاریخدان است. از بابل و ملک کیان و جمشید و جام جهاننما سخن میراند. در قلمرو شناخت اساطیر و ادیان و عرفان، چیره مینماید؛ هرچند عامی است، اما سخندانی سخنسنج است. از بت و بتخانه و پری و پریخانه و آتشکده و زرتشت و چلیپای مسیح و از کعبه و مسجد و میخانه (با مضمون عرفانی) و خمخانه حق و... به شیرینزبانی، گفتگوها دارد: | شاطر، تاریخدان است. از بابل و ملک کیان و جمشید و جام جهاننما سخن میراند. در قلمرو شناخت اساطیر و ادیان و عرفان، چیره مینماید؛ هرچند عامی است، اما سخندانی سخنسنج است. از بت و بتخانه و پری و پریخانه و آتشکده و زرتشت و چلیپای مسیح و از کعبه و مسجد و میخانه (با مضمون عرفانی) و خمخانه حق و... به شیرینزبانی، گفتگوها دارد: | ||
'''رشک آتشکده شد سینه بیکینه من | '''رشک آتشکده شد سینه بیکینه من''' | ||
آتش عشق تو بس شعله در این خانه کشید | آتش عشق تو بس شعله در این خانه کشید | ||
'''مژده بردند بر پیر مغان مغبچگان | '''مژده بردند بر پیر مغان مغبچگان''' | ||
که «صبوحی» ز حرم رخت به میخانه کشید'''<ref>ر.ک: همان</ref>. | که «صبوحی» ز حرم رخت به میخانه کشید'''<ref>ر.ک: همان</ref>.''' | ||
تقدیر و تدبیر را در کنار هم مینشاند. همچون نقاشی چیرهدست، از ظرایف نقش اندازی و به مانند معماری زبردست از دقایق مرمت به گرم چانگی سخنها میگوید: | تقدیر و تدبیر را در کنار هم مینشاند. همچون نقاشی چیرهدست، از ظرایف نقش اندازی و به مانند معماری زبردست از دقایق مرمت به گرم چانگی سخنها میگوید: | ||
'''لاغری بین که در اندیشه نقشم، نقاش | '''لاغری بین که در اندیشه نقشم، نقاش''' | ||
آن قدر ماند که تصویر مرا پیر کشید | آن قدر ماند که تصویر مرا پیر کشید | ||
'''گر خرابم کنی ای عشق چنان کن، باری | '''گر خرابم کنی ای عشق چنان کن، باری''' | ||
که نباید دگرم منت تعمیر کشید | که نباید دگرم منت تعمیر کشید | ||
در جای دیگر میگوید: | در جای دیگر میگوید: | ||
'''مصور آمد و روی تو را چو ماه کشید | '''مصور آمد و روی تو را چو ماه کشید''' | ||
قلم چو بر سر زلفت رسید، آه کشید | قلم چو بر سر زلفت رسید، آه کشید | ||
'''چو دید چاه زنخدان دلفریب تو را | '''چو دید چاه زنخدان دلفریب تو را''' | ||
دوباره یوسف بیچاره را به چاه کشید | دوباره یوسف بیچاره را به چاه کشید | ||
کمانابروی ناز تو را به آن سختی | کمانابروی ناز تو را به آن سختی | ||
کشید گرچه به آسان، ولی دو ماه کشید'''<ref>ر.ک: همان</ref>. | کشید گرچه به آسان، ولی دو ماه کشید'''<ref>ر.ک: همان</ref>.''' | ||
او تشبیهات قریب به ذهنی میآورد و از صد اقلیم عشق حقیقی سخن میراند. هرچند کلامش در قالب اشعار عاشقانه عادی، جلوه مینماید: | او تشبیهات قریب به ذهنی میآورد و از صد اقلیم عشق حقیقی سخن میراند. هرچند کلامش در قالب اشعار عاشقانه عادی، جلوه مینماید: | ||
'''گویی به عزای دل من، زلف سیاهت | '''گویی به عزای دل من، زلف سیاهت''' | ||
پوشیده سیه، مجلس ترحیم گرفته'''<ref>ر.ک: همان</ref>. | پوشیده سیه، مجلس ترحیم گرفته'''<ref>ر.ک: همان</ref>.''' | ||
==وضعیت کتاب== | ==وضعیت کتاب== | ||
دیوان صبوحی، تاکنون بارها انتشار یافته است. نخستین چاپ این دیوان، سال 1306ش، با گردآوری دو تن از کتابفروشان بازار بینالحرمین تهران، از روی روایات شفاهی، بهصورت سنگی منتشر شد و شمار شعرهای آن، تا سال 1307ش، طی سه جزوه پیاپی، افزونی گرفت و سرانجام، ناشران، هر سه جزوه را یکجا منتشر کردند. چنانکه سال 1314ش، چهارمین چاپ مجموعه آنها را شاهدیم. دیوانی که با تجدیدنظر عبرت نائینی انتشار پذیرفت، نسبت به جزوههای مورد اشاره، چاپ پنجم و رأساً نخستین چاپ سربی توسط همان ناشران بوده است. افزون بر چاپهای سنگی مذکور، چاپهای شناخته دیوان صبوحی عبارتند از: | دیوان صبوحی، تاکنون بارها انتشار یافته است. نخستین چاپ این دیوان، سال 1306ش، با گردآوری دو تن از کتابفروشان بازار بینالحرمین تهران، از روی روایات شفاهی، بهصورت سنگی منتشر شد و شمار شعرهای آن، تا سال 1307ش، طی سه جزوه پیاپی، افزونی گرفت و سرانجام، ناشران، هر سه جزوه را یکجا منتشر کردند. چنانکه سال 1314ش، چهارمین چاپ مجموعه آنها را شاهدیم. دیوانی که با تجدیدنظر عبرت نائینی انتشار پذیرفت، نسبت به جزوههای مورد اشاره، چاپ پنجم و رأساً نخستین چاپ سربی توسط همان ناشران بوده است. افزون بر چاپهای سنگی مذکور، چاپهای شناخته دیوان صبوحی عبارتند از: | ||
# دیوان شاطر عباس صبوحی | # دیوان [[صبوحی، شاطر عباس|شاطر عباس صبوحی رحمةاللهعلیه]]؛ | ||
# دیوان شاطر عباس صبوحی قمی با شرححال و آثار شاعر؛ | # دیوان [[صبوحی، شاطر عباس|شاطر عباس صبوحی قمی]] با شرححال و آثار شاعر؛ | ||
# دیوان غزلیات شاطر عباس | # دیوان غزلیات [[صبوحی، شاطر عباس|شاطر عباس صبوحی]]؛ | ||
# چهار دیوان: کفاش خراسانی، شاطر عباس | # چهار دیوان: کفاش خراسانی، [[صبوحی، شاطر عباس|شاطر عباس صبوحی]]، زرگر اصفهانی، فایز دشتستانی؛ | ||
# دیوان اشعار کفاش خراسانی و شاطر عباس | # دیوان اشعار کفاش خراسانی و [[صبوحی، شاطر عباس|شاطر عباس صبوحی]]؛ | ||
# تحقیق درباره زندگانی، احوال، اعمال، افکار، آثار و دیوان کامل اشعار شاطر عباس صبوحی | # تحقیق درباره زندگانی، احوال، اعمال، افکار، آثار و دیوان کامل اشعار [[صبوحی، شاطر عباس|شاطر عباس صبوحی قمی]]؛ | ||
# دوبیتیهای فایز دشتستانی همراه با غزلیات شاطر عباس | # دوبیتیهای فایز دشتستانی همراه با غزلیات [[صبوحی، شاطر عباس|شاطر عباس صبوحی]]؛ | ||
# دیوان کامل اشعار شاطر عباس صبوحی قمی<ref>ر.ک: فولادی، علیرضا، ص35- 36</ref>. | # دیوان کامل اشعار [[صبوحی، شاطر عباس|شاطر عباس صبوحی قمی]]<ref>ر.ک: فولادی، علیرضا، ص35- 36</ref>. | ||
فهرست مطالب، در انتهای کتاب آمده است. | فهرست مطالب، در انتهای کتاب آمده است. | ||
==پانویس == | ==پانویس == | ||
<references/> | <references /> | ||
==منابع مقاله== | ==منابع مقاله== |
نسخهٔ ۳ اکتبر ۲۰۱۹، ساعت ۱۴:۰۵
ديوان صبوحی، شاطر عباس | |
---|---|
پدیدآوران | صبوحی، شاطر عباس (نویسنده) کرمی، احمد (نویسنده) |
ناشر | ما |
مکان نشر | ايران - تهران |
سال نشر | 1377ش |
موضوع | شعر فارسي - قرن 13ق. |
زبان | فارسی |
تعداد جلد | 1 |
کد کنگره | PIR 7180/6 /د9 |
دیوان شاطر عباس صبوحی، مجموعه اشعار شاطر عباس صبوحی (1275- 1315ق) است که به کوشش احمد کرمی، به چاپ رسیده است.
ساختار
کتاب با مقدمه کوتاهی از احمد کرمی آغاز و اشعار در سه قالب غزلیات، مخمس و رباعیات، عرضه شده است.
گزارش محتوا
در مقدمه، ابتدا شرححال مختصری از شاطر عباس صبوحی ارائه گردیده و سپس به این نکته اشاره شده است که استقبال مردم از اشعاری که به نام او عرضه شده، موجب گردیده تا مجموعه اشعاری به نام وی، توسط اشخاص انتشار یابد که با آثار دیگران، همراه بوده است. اما در کتاب حاضر، اشعار وی، بهتنهایی به چاپ رسیده است[۱].
شاطر عباس، شاعری است که شهرتش در میان عوام، گوش به گوش رسیده و غزلهایش را قلندران شبگرد، بر زبان میآورند. او عارفی وارسته و قلندری شیدا بوده است. وی در اشعارش، از عشق حقیقی سخن میگوید و از مخالفان خیرهسر، مینالد: ز بس که نقش مخالف ز دوستان دیدم بر آن شدم که زنم نقش خود بر آب امشب[۲].
شاطر مکرر از «ضربالمثل» در بیان مقصود، مدد میجوید و سخنهای نغز میگوید: بر سر مژگان یار من مزن انگشت آدم عاقل به نیشتر نزند مشت او از دست دوست مینالد و فریاد برمیدارد که: دشمن اگر میکشد، به دوست توان گفت با که توان گفت، دوست مرا کشت[۳].
شاطر، تاریخدان است. از بابل و ملک کیان و جمشید و جام جهاننما سخن میراند. در قلمرو شناخت اساطیر و ادیان و عرفان، چیره مینماید؛ هرچند عامی است، اما سخندانی سخنسنج است. از بت و بتخانه و پری و پریخانه و آتشکده و زرتشت و چلیپای مسیح و از کعبه و مسجد و میخانه (با مضمون عرفانی) و خمخانه حق و... به شیرینزبانی، گفتگوها دارد: رشک آتشکده شد سینه بیکینه من آتش عشق تو بس شعله در این خانه کشید مژده بردند بر پیر مغان مغبچگان که «صبوحی» ز حرم رخت به میخانه کشید[۴].
تقدیر و تدبیر را در کنار هم مینشاند. همچون نقاشی چیرهدست، از ظرایف نقش اندازی و به مانند معماری زبردست از دقایق مرمت به گرم چانگی سخنها میگوید: لاغری بین که در اندیشه نقشم، نقاش آن قدر ماند که تصویر مرا پیر کشید گر خرابم کنی ای عشق چنان کن، باری که نباید دگرم منت تعمیر کشید در جای دیگر میگوید: مصور آمد و روی تو را چو ماه کشید قلم چو بر سر زلفت رسید، آه کشید چو دید چاه زنخدان دلفریب تو را دوباره یوسف بیچاره را به چاه کشید کمانابروی ناز تو را به آن سختی کشید گرچه به آسان، ولی دو ماه کشید[۵].
او تشبیهات قریب به ذهنی میآورد و از صد اقلیم عشق حقیقی سخن میراند. هرچند کلامش در قالب اشعار عاشقانه عادی، جلوه مینماید: گویی به عزای دل من، زلف سیاهت پوشیده سیه، مجلس ترحیم گرفته[۶].
وضعیت کتاب
دیوان صبوحی، تاکنون بارها انتشار یافته است. نخستین چاپ این دیوان، سال 1306ش، با گردآوری دو تن از کتابفروشان بازار بینالحرمین تهران، از روی روایات شفاهی، بهصورت سنگی منتشر شد و شمار شعرهای آن، تا سال 1307ش، طی سه جزوه پیاپی، افزونی گرفت و سرانجام، ناشران، هر سه جزوه را یکجا منتشر کردند. چنانکه سال 1314ش، چهارمین چاپ مجموعه آنها را شاهدیم. دیوانی که با تجدیدنظر عبرت نائینی انتشار پذیرفت، نسبت به جزوههای مورد اشاره، چاپ پنجم و رأساً نخستین چاپ سربی توسط همان ناشران بوده است. افزون بر چاپهای سنگی مذکور، چاپهای شناخته دیوان صبوحی عبارتند از:
- دیوان شاطر عباس صبوحی رحمةاللهعلیه؛
- دیوان شاطر عباس صبوحی قمی با شرححال و آثار شاعر؛
- دیوان غزلیات شاطر عباس صبوحی؛
- چهار دیوان: کفاش خراسانی، شاطر عباس صبوحی، زرگر اصفهانی، فایز دشتستانی؛
- دیوان اشعار کفاش خراسانی و شاطر عباس صبوحی؛
- تحقیق درباره زندگانی، احوال، اعمال، افکار، آثار و دیوان کامل اشعار شاطر عباس صبوحی قمی؛
- دوبیتیهای فایز دشتستانی همراه با غزلیات شاطر عباس صبوحی؛
- دیوان کامل اشعار شاطر عباس صبوحی قمی[۷].
فهرست مطالب، در انتهای کتاب آمده است.
پانویس
منابع مقاله
- مقدمه و متن کتاب.
- عناصری، جابر، «شعر و شاعر و فرهنگ مردم»، پایگاه مجلات تخصصی نور، مجله چیستا، اردیبهشت 1366، شماره 39 (8 صفحه، از 657 تا 664)، به آدرس:
www.noormags.ir/view/fa/articlepage/164174/
- فولادی، علیرضا، «مسئلهای به نام شاطر عباس صبوحی»، پایگاه مجلات تخصصی نور، مجله: جستارهای ادبی، پاییز 1396، شماره 198 علمی - پژوهشی/ISC (18 صفحه، از 33 تا 50)، به آدرس:
www.noormags.ir/view/fa/articlepage/1434918/