۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'سا' به 'سا') |
جز (جایگزینی متن - 'هت' به 'هت') |
||
خط ۶۸: | خط ۶۸: | ||
خاصیت یا کارکرد عقل در گام نخست آن نیست که به امر جزئى و ریز بپردازد؛ بلکه عقل در پى آن است که: نخست تمامى هستى را انسجام بخشد و به سامان کند. در گام دوم آن است که امور انسانها را به سامان کند. در گام سوم آن است که امور شخص و فرد انسان را به سامان کند... بر خلاف برخى که کلى را امرى موجود و جداى از افراد خود مىپندارند، به نظر مىرسد [[میرفندرسکی، ابوالقاسم|میرفندرسکی]] بر این باور است که کلى در ضمن افراد و مصادیق خود فقط مىتواند تحقق بیابد... او ما را توجه مىدهد که هدف و غرض سوم عقل، هدف و غرض نخست طبیعت و حس است. حس و طبیعت در گیاهان، جانداران و انسان، براى این است که به سود و زیانهاى فردى و شخصى آنها بپردازد؛ همان کارى که عقل در مرحله سوم بدانها خواهد پرداخت و زنهار مىدهد که عقل غرض سوم را جایگزین غرض نخست خود سازد؛ بهجای پرداختن به امور جهانى، در پى سود شخصى و فردى باشد. | خاصیت یا کارکرد عقل در گام نخست آن نیست که به امر جزئى و ریز بپردازد؛ بلکه عقل در پى آن است که: نخست تمامى هستى را انسجام بخشد و به سامان کند. در گام دوم آن است که امور انسانها را به سامان کند. در گام سوم آن است که امور شخص و فرد انسان را به سامان کند... بر خلاف برخى که کلى را امرى موجود و جداى از افراد خود مىپندارند، به نظر مىرسد [[میرفندرسکی، ابوالقاسم|میرفندرسکی]] بر این باور است که کلى در ضمن افراد و مصادیق خود فقط مىتواند تحقق بیابد... او ما را توجه مىدهد که هدف و غرض سوم عقل، هدف و غرض نخست طبیعت و حس است. حس و طبیعت در گیاهان، جانداران و انسان، براى این است که به سود و زیانهاى فردى و شخصى آنها بپردازد؛ همان کارى که عقل در مرحله سوم بدانها خواهد پرداخت و زنهار مىدهد که عقل غرض سوم را جایگزین غرض نخست خود سازد؛ بهجای پرداختن به امور جهانى، در پى سود شخصى و فردى باشد. | ||
نکته دیگرى که [[میرفندرسکی، ابوالقاسم|میرفندرسکی]] در همین باب بدان مىپردازد، رابطه نظام کل با افراد و اجزاست. او بر این باور است که نظام کل در ضمن افراد و اشخاص و اجزاى خود تحقق مىیابد؛ زیرا پوشیدن، نوشیدن، خوردن و سرپناه، نیاز فراگیر همگان است و هرکس براى برطرف کردن نیاز خود مىکوشد. هیچکس نمىتواند | نکته دیگرى که [[میرفندرسکی، ابوالقاسم|میرفندرسکی]] در همین باب بدان مىپردازد، رابطه نظام کل با افراد و اجزاست. او بر این باور است که نظام کل در ضمن افراد و اشخاص و اجزاى خود تحقق مىیابد؛ زیرا پوشیدن، نوشیدن، خوردن و سرپناه، نیاز فراگیر همگان است و هرکس براى برطرف کردن نیاز خود مىکوشد. هیچکس نمىتواند بهتنهایی، تمامى نیازهایش را برطرف سازد؛ بلکه هرکس را یارانى بایسته است تا بهگونهای نیازى از وى را پاسخ بگویند... در نظام اجتماعى هرکس که بخواهد زنده بماند و به زندگى خود ادامه دهد بایسته است که حال نظام کل را رعایت کند و نظام کل هم بدون افراد و اشخاص پایدارى نخواهد داشت. میر براى اثبات این مدعاى خود-نیاز کل به اجزاى خود و اجزاء به کل-از دو برهان انّى-حسى-و لمّى-عقلى-بهره مىگیرد. به دیگر بیان سودمندى و بایستگى پیشهها را از دو راه: حس-برهان انّى-و عقل-برهان لمّى- به اثبات مىرساند. انگیزهاى که وى را واداشته تا بیشتر به گفتوگو در سودمندى پیشهها بپردازد، این است که آشکارا بگوید: هرکس داراى توانایىهاى ویژهاى است. بایسته است که حرفه و پیشه خاصى را هرکس فرابگیرد و بدان همت ورزد. | ||
پیشهها در سودمندى دگرگونهاند و نیز در هدفمندی هم چندگونهاند. هرکس بکوشد تا پیشهاى فراگیرد که در آن سود بیشتر و ارزش بالاترى است. میر در رساله صناعیه خود مىخواهد توانمندیهای بشر را به فعلیت درآورد و کسان جامعه را به سمتوسوی بالا و والایى از مهارتها و پیشهها بکشاند. بدینجهت تلاش مىکند تا دستهبندى و ردهبندى ارزشى ارایه کند و بنمایاند که هرکس در لایههاى گوناگون جامعه، در کجا جا گرفته است، چون حرفهها، از جهت توان (قوّه) بىنهایتند؛ ولى آنچه به فعلیت رسیده به شمار درآمدهاند. هرکس خود مىداند که به اقتضاى پیشهاى که دارد در چه جایگاهى قرار گرفته است و حال آنکه مىتواند به فراگیرى حرفهاى دیگر، جایگاه خود را بالاتر و یا پستتر برد. گرچه او بر این باور است که پیشههایى چون پیامبرى و پیشوایى همگانى نیست، بلکه از آن برگزیدگان خداوندگار است؛ ولى پیشههاى دیگر، راه براى فراگیرى آن بر همگان گشوده است. | پیشهها در سودمندى دگرگونهاند و نیز در هدفمندی هم چندگونهاند. هرکس بکوشد تا پیشهاى فراگیرد که در آن سود بیشتر و ارزش بالاترى است. میر در رساله صناعیه خود مىخواهد توانمندیهای بشر را به فعلیت درآورد و کسان جامعه را به سمتوسوی بالا و والایى از مهارتها و پیشهها بکشاند. بدینجهت تلاش مىکند تا دستهبندى و ردهبندى ارزشى ارایه کند و بنمایاند که هرکس در لایههاى گوناگون جامعه، در کجا جا گرفته است، چون حرفهها، از جهت توان (قوّه) بىنهایتند؛ ولى آنچه به فعلیت رسیده به شمار درآمدهاند. هرکس خود مىداند که به اقتضاى پیشهاى که دارد در چه جایگاهى قرار گرفته است و حال آنکه مىتواند به فراگیرى حرفهاى دیگر، جایگاه خود را بالاتر و یا پستتر برد. گرچه او بر این باور است که پیشههایى چون پیامبرى و پیشوایى همگانى نیست، بلکه از آن برگزیدگان خداوندگار است؛ ولى پیشههاى دیگر، راه براى فراگیرى آن بر همگان گشوده است. |
ویرایش