۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'یآ' به 'یآ') |
جز (جایگزینی متن - 'هت' به 'هت') برچسبها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه |
||
خط ۵۰: | خط ۵۰: | ||
از نظرگاه امام، تردید در امکان تربیت، ناشی از وسوسههای شیطان و نفس اماره است و این دو هستند که راهزن طریق کمال آدمی میشوند و با آوردن بهانههایی همچون «دیگر از ما گذشته است» او را از اصلاح نفس بازمیدارند: «گمان مکن که رذایل نفسانی و اخلاقی روحی ممکن الزوال نیست. اینها خیال خامی است که نفس اماره و شیطان القا میکند. میخواهد تو را از سلوک راه آخرت و اصلاح نفس بازدارد. انسان تا در این دار تغیر و نشئه تبدل است، ممکن است در تمام اوصاف و اخلاق تغییر پیدا کند»<ref>ر.ک: همان، ص11-14؛ همان، ص12-17</ref>. | از نظرگاه امام، تردید در امکان تربیت، ناشی از وسوسههای شیطان و نفس اماره است و این دو هستند که راهزن طریق کمال آدمی میشوند و با آوردن بهانههایی همچون «دیگر از ما گذشته است» او را از اصلاح نفس بازمیدارند: «گمان مکن که رذایل نفسانی و اخلاقی روحی ممکن الزوال نیست. اینها خیال خامی است که نفس اماره و شیطان القا میکند. میخواهد تو را از سلوک راه آخرت و اصلاح نفس بازدارد. انسان تا در این دار تغیر و نشئه تبدل است، ممکن است در تمام اوصاف و اخلاق تغییر پیدا کند»<ref>ر.ک: همان، ص11-14؛ همان، ص12-17</ref>. | ||
نویسنده با ذکر کلام امام درباره پرهیز از قضاوت درباره خود و دیگران، سه دیدگاه را درباره ذات انسان مورد بررسی قرار داده است. در ابتدا دیدگاه توماس هابز (1588-1679م) را مورد توجه قرار میدهد<ref>ر.ک: همان، ص28-32؛ همان، ص30-34</ref>، سپس نظریه ژان ژآک روسو (1712-1778م) را در اینباره نقل میکند. روسو نظریهای در مقابل نظریه هابز دارد و معتقد است که انسان در وضع طبیعی، نجیب، سربهراه و آزاده و صلحطلب است. این جامعه است که او را فاسد میکند<ref>ر.ک: همان، ص32-36؛ همان، 34-37</ref>. نویسنده، میگوید: این دو دیدگاه، مدافعان و مخالفانی دارند و بارها آزموده شده و کاستیهای خود را نشان دادهاند. بیگمان هریک از این دو نظریه، پارهای از حقیقت را در خود دارند. آنچه مسلم است انسان دارای فطرت است. حل این مشکل را میتوان در فطرت یافت. امام | نویسنده با ذکر کلام امام درباره پرهیز از قضاوت درباره خود و دیگران، سه دیدگاه را درباره ذات انسان مورد بررسی قرار داده است. در ابتدا دیدگاه توماس هابز (1588-1679م) را مورد توجه قرار میدهد<ref>ر.ک: همان، ص28-32؛ همان، ص30-34</ref>، سپس نظریه ژان ژآک روسو (1712-1778م) را در اینباره نقل میکند. روسو نظریهای در مقابل نظریه هابز دارد و معتقد است که انسان در وضع طبیعی، نجیب، سربهراه و آزاده و صلحطلب است. این جامعه است که او را فاسد میکند<ref>ر.ک: همان، ص32-36؛ همان، 34-37</ref>. نویسنده، میگوید: این دو دیدگاه، مدافعان و مخالفانی دارند و بارها آزموده شده و کاستیهای خود را نشان دادهاند. بیگمان هریک از این دو نظریه، پارهای از حقیقت را در خود دارند. آنچه مسلم است انسان دارای فطرت است. حل این مشکل را میتوان در فطرت یافت. امام بهتفصیل نقش فطرت و جایگاه آن را در سرشت آدمی و برخی از جلوههای آن را در شرح حدیث یازدهم، از جهل حدیث خویش بیان میکند. مهمترین اصل فطری آدمی، سرشت توحیدگرای اوست و دومی، اعتقاد به معاد و سومی، قبول اصل نبوت است. یکی دیگر از احکام فطری انسان فطرت عشق به کمال است که اگر در تمام دورههای زندگانی بشر قدم زنی و هریک از افراد، هریک از طوایف و ملل را استنطاق کنی، این عشق و محبت را در خمیره او مییابی و قلب او را متوجه کمال میبینی... همین فطرت کمالجویی و کمالطلبی است که کاروان تمدن و دانش را پیش میبرد و از انسانهای اولیه که از حیوانات درنده بیمناک بودند، امیران و حاکمان سیارات میسازد... اگر این اصل نبود، هیچ قرارداد اجتماعی - چه در عالم فرض و چه در عالم واقع – صورت نمیبست و هرگز آدمها حاضر نبودند، از منافع خود بگذرند و یکدیگر را تحمل کنند. پس هم هابز درست میگوید که انسان گرگ انسان است و هم روسو برحق است که فطرت آدمی، پاک و صلحجوست. هریک جنبهای از وجود او را دیدهاند<ref>ر.ک: همان، ص40-41؛ همان، ص40-41</ref>. | ||
از نظر امام، انسان در وضع طبیعی، موجودی است خونریز و خودمحور و دارای حب ذات شدید و به تعبیر امام پیرو منطق و «شریعت حیوانات»؛ لیکن فطرت توحیدی و کمالطلبش، درصورتیکه زمینه بروز و رشد پیدا کند، او را بر آن میدارد تا بر خود و منطق حیوانیاش چیره شود و راه کمالات بپیماید...<ref>ر.ک: همان، ص42-43؛ همان، ص42-43</ref>. | از نظر امام، انسان در وضع طبیعی، موجودی است خونریز و خودمحور و دارای حب ذات شدید و به تعبیر امام پیرو منطق و «شریعت حیوانات»؛ لیکن فطرت توحیدی و کمالطلبش، درصورتیکه زمینه بروز و رشد پیدا کند، او را بر آن میدارد تا بر خود و منطق حیوانیاش چیره شود و راه کمالات بپیماید...<ref>ر.ک: همان، ص42-43؛ همان، ص42-43</ref>. | ||
خط ۶۶: | خط ۶۶: | ||
سپس با توجه به روایات و وقایع تاریخی صدر اسلام، نمونههایی از اخلاق ائمه، سیاستمداران و حاکمان را به معرض نمایش گذاشته است. | سپس با توجه به روایات و وقایع تاریخی صدر اسلام، نمونههایی از اخلاق ائمه، سیاستمداران و حاکمان را به معرض نمایش گذاشته است. | ||
در فصل دوم این باب، به امام و سیاست اخلاقی ایشان اشاره شده است. نویسنده میگوید: امام بر این باور است که سیاست میتواند و باید اخلاقی باشد؛ چراکه سیاست، چیزی نیست جز امتداد اخلاق در عرصههای | در فصل دوم این باب، به امام و سیاست اخلاقی ایشان اشاره شده است. نویسنده میگوید: امام بر این باور است که سیاست میتواند و باید اخلاقی باشد؛ چراکه سیاست، چیزی نیست جز امتداد اخلاق در عرصههای گستردهتر جامعه و تحقق آرمانها و اهداف دینی. بدین ترتیب، ایشان معتقد به آموزه یگانگی اخلاق و سیاست است و برای اثبات آن نکاتی را مطرح میکند که طی محورهای جامعیت اسلام، معنای سیاست و جایگاه قدرت، سیاست، لازمه تحقق اسلام و یگانگی اخلاق و سیاست در اسلام بیان میشود<ref>ر.ک: همان، ص219-220؛ همان، ص204-205</ref>. | ||
در باب پایانی کتاب به سه رکن اخلاق سیاست، یعنی صداقت، انتقادپذیری و سادهزیستی اشاره میشود. از نظر امام، | در باب پایانی کتاب به سه رکن اخلاق سیاست، یعنی صداقت، انتقادپذیری و سادهزیستی اشاره میشود. از نظر امام، نهتنها سادهزیستی، استقلال مسئولان سیاسی را تأمین میکند، بلکه آینده سیاسی آنان را نیز تضمین مینماید و اگر روزی مسئولین از حالت سادهزیستی خارج شوند، مطرود مردم واقع خواهند شد<ref>ر.ک: همان، ص280؛ همان، ص258</ref>. | ||
نویسنده در خاتمه میگوید: از نظر امام، | نویسنده در خاتمه میگوید: از نظر امام، نهتنها مصالح اخروی اقتضا میکند که سیاستمدار، پایبند اخلاق باشد، بلکه حتی عقل عملی و عقل سیاسی نیز این پایبندی به اخلاق را از او میخواهد. لذا ایشان در توصیه به قانونگذاران جامعه اسلامی میفرماید: «شما معلم اخلاق جامعه باشید و همه جامعه هم پشتیبان شما باشد... و اگر خداینخواسته انحرافات پیدا شود و اغراض شخصیه پیش بیاید... این اولاً انحطاط اخلاقی زیاد است و انحطاط در پیشگاه خداست و ثانیاً خوف این است که نتوانید این بار را به منزل برسانید»<ref>ر.ک: همان، ص284-285؛ همان، ص261-262</ref>. | ||
==وضعیت کتاب== | ==وضعیت کتاب== |
ویرایش