۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'هگ' به 'هگ') برچسبها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه |
جز (جایگزینی متن - 'هد' به 'هد') برچسبها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه |
||
خط ۴۴: | خط ۴۴: | ||
از اینها که بگذریم، مسئله امامت است که از دیدگاه آنها ولایت مطلقه هم دارد و صاحت عزم و امر و نهی است و باید مقام و جایگاه آنها هم مشخص شود و امامان باید از نسل حسین بن علی(ع) باشند و آنها هم در ادوار اسبوع، اسبوع قرار گیرند و یک نظام گسترده شریعتی که از نظر آنها جزو اصول است، به وجود آید تا همه آنها، با نظام تأویلی و نظام خلقت و در جهت نظام مجرداتی و هم عالم طبیعت انطباق داده شود. مسئله دیگر، فروع این اصول است که نظام دعوت و تبلیغی باشد که آنهم باید در یک نظام معین غیر قابل خدشه باشد و بدین ترتیب روشن میشود که توجه نویسنده به فلسفه [[فارابی، محمد بن محمد|فارابی]] و [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|ابن سینا]] و احیانا [[ابن رشد، محمد بن احمد|ابن رشد]] چیست<ref>ر.ک: همان، ص107</ref>. | از اینها که بگذریم، مسئله امامت است که از دیدگاه آنها ولایت مطلقه هم دارد و صاحت عزم و امر و نهی است و باید مقام و جایگاه آنها هم مشخص شود و امامان باید از نسل حسین بن علی(ع) باشند و آنها هم در ادوار اسبوع، اسبوع قرار گیرند و یک نظام گسترده شریعتی که از نظر آنها جزو اصول است، به وجود آید تا همه آنها، با نظام تأویلی و نظام خلقت و در جهت نظام مجرداتی و هم عالم طبیعت انطباق داده شود. مسئله دیگر، فروع این اصول است که نظام دعوت و تبلیغی باشد که آنهم باید در یک نظام معین غیر قابل خدشه باشد و بدین ترتیب روشن میشود که توجه نویسنده به فلسفه [[فارابی، محمد بن محمد|فارابی]] و [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|ابن سینا]] و احیانا [[ابن رشد، محمد بن احمد|ابن رشد]] چیست<ref>ر.ک: همان، ص107</ref>. | ||
نویسنده بهراحتی میتوانست با الهام از حکمت اشراق و نظریه خلقت در فلسفه نوافلاطونی، مقامات و مناصب را انطباق دهد؛ لکن مشکل کار این بوده است که اولا نام انبیای عظام که در قرآن مجید آمده است، در نظام خاصی قرار دارد که آن را با فلسفه اشراقی | نویسنده بهراحتی میتوانست با الهام از حکمت اشراق و نظریه خلقت در فلسفه نوافلاطونی، مقامات و مناصب را انطباق دهد؛ لکن مشکل کار این بوده است که اولا نام انبیای عظام که در قرآن مجید آمده است، در نظام خاصی قرار دارد که آن را با فلسفه اشراقی بهدشواری میتوان انطباق داد و ثانیا از دیدگاه ارباب مذاهب آن روزگار که فلسفه اشراقی را منبعث از افکار مجوسیان میدانستند، کل نظام مجوسیت مردود بود و از روی غرض و مرض سعی میکردند مجوسیت را مساوی با ثنویت بدانند و معادل شرک به حساب آورند و بههرحال این مرد بزرگ نابغه، با امکانات فکری و علمی آن روزگار به احسن وجه، از عهده وظیفهای که به او واگذار شده بود، برآمده است و ازاینرو است که خود [[کرمانی، احمد بن عبدالله|کرمانی]] مدعی است که کتاب «راحة العقل» او، مبتدیان و مدعیان را به کار نیاید و کسانی که بخواهند از کار او در «راحة العقل» بهره گیرند، باید قبلا کتابهای بسیاری را مطالعه کنند<ref>ر.ک: همان، ص107-108</ref>. | ||
تعریف [[کرمانی، احمد بن عبدالله|کرمانی]] از حکمت، همان تعریف ابنسینا است که غایت حکمت را نیل به کمال علمی و عملی میداند و تهذیب نفس و تکمیل عقل نظری و عملی و [[کرمانی، احمد بن عبدالله|کرمانی]] هدف را از دین هم همین میداند؛ حکمت و دین از دیدگاه او یک هدف را دنبال میکنند و تقسیم عبادات به علمی و عملی از همین رو است. کار کتاب «راحة العقل» هم توفیق بین حکمت و دیانت است. وی در مقام مقایسه و انطباق دین با نظام خلقت میگوید: خلقت افلاک و بهویژه فلک اعلی در نهایت استواری است؛ همان طور که ناطقان در شرایع و قائممقام آنها که شامل تمام مراتب است، اشرف از حدود و در نهایت استواریاند و حدود در حد اجسام سفلیاند، از لحاظ محکمی و استواری، یعنی در مرتبه دون نطقا و افلاکند و بالجمله مقامات بالای شریعت را و پایهگذاران آن را در مقاومت و استواری در حد اجسام عالیه میداند و مقامات و مناصب دون را در حد اجسام سافله و در یک مقابله و مقایسه، مقامات رفیع ارباب شرایع را در حد مجردات اولیه، مبدع اول و عقول ناشی از آن میداند و مقامات دون را در حد عقول سافله در جهت مجردات<ref>ر.ک: همان، ص108-109</ref>. | تعریف [[کرمانی، احمد بن عبدالله|کرمانی]] از حکمت، همان تعریف ابنسینا است که غایت حکمت را نیل به کمال علمی و عملی میداند و تهذیب نفس و تکمیل عقل نظری و عملی و [[کرمانی، احمد بن عبدالله|کرمانی]] هدف را از دین هم همین میداند؛ حکمت و دین از دیدگاه او یک هدف را دنبال میکنند و تقسیم عبادات به علمی و عملی از همین رو است. کار کتاب «راحة العقل» هم توفیق بین حکمت و دیانت است. وی در مقام مقایسه و انطباق دین با نظام خلقت میگوید: خلقت افلاک و بهویژه فلک اعلی در نهایت استواری است؛ همان طور که ناطقان در شرایع و قائممقام آنها که شامل تمام مراتب است، اشرف از حدود و در نهایت استواریاند و حدود در حد اجسام سفلیاند، از لحاظ محکمی و استواری، یعنی در مرتبه دون نطقا و افلاکند و بالجمله مقامات بالای شریعت را و پایهگذاران آن را در مقاومت و استواری در حد اجسام عالیه میداند و مقامات و مناصب دون را در حد اجسام سافله و در یک مقابله و مقایسه، مقامات رفیع ارباب شرایع را در حد مجردات اولیه، مبدع اول و عقول ناشی از آن میداند و مقامات دون را در حد عقول سافله در جهت مجردات<ref>ر.ک: همان، ص108-109</ref>. |
ویرایش