دیوان وثوقی: تفاوت میان نسخه‌ها

هیچ تغییری در اندازه به وجود نیامده‌ است. ،  ‏۲۲ اوت ۲۰۱۹
جز
جایگزینی متن - 'می‎س' به 'می‌س'
جز (جایگزینی متن - 'می‎ک' به 'می‌ک')
جز (جایگزینی متن - 'می‎س' به 'می‌س')
خط ۴۱: خط ۴۱:
{{ب|''آن روشن خامشم که بی تو''|2='' بر لب نفسی ندارم ای دوست''<ref>ر.ک: مقدمه وحیدنیا، ص5-‎6</ref>}}{{پایان شعر}}.
{{ب|''آن روشن خامشم که بی تو''|2='' بر لب نفسی ندارم ای دوست''<ref>ر.ک: مقدمه وحیدنیا، ص5-‎6</ref>}}{{پایان شعر}}.


[[وثوقی، کيومرث|وثوقی]] در بلوغ زندگی، به بلوغ شاعری دست یافته و قبل از آنکه پای به دانشگاه بگذارد، در معهد عالی شعر و ادب، صدرنشین شده است و در همین دوران است که می‎سراید:
[[وثوقی، کيومرث|وثوقی]] در بلوغ زندگی، به بلوغ شاعری دست یافته و قبل از آنکه پای به دانشگاه بگذارد، در معهد عالی شعر و ادب، صدرنشین شده است و در همین دوران است که می‌سراید:
{{شعر}}
{{شعر}}
{{ب|''تو نور محضی و من سایه‎ای ز روشنی‎ام''|2=''تو فرودین جمال و من ابر بهمنی‎ام''}}
{{ب|''تو نور محضی و من سایه‎ای ز روشنی‎ام''|2=''تو فرودین جمال و من ابر بهمنی‎ام''}}
خط ۸۴: خط ۸۴:
{{ب|''مرغ جان‎ها را کند دلتنگ، تنگی‎های دهر ''|2=''روزگار آزرده «روشن» خاطر شاد مرا''<ref>ر.ک: همان، ص13</ref>}}{{پایان شعر}}.
{{ب|''مرغ جان‎ها را کند دلتنگ، تنگی‎های دهر ''|2=''روزگار آزرده «روشن» خاطر شاد مرا''<ref>ر.ک: همان، ص13</ref>}}{{پایان شعر}}.


[[وثوقی، کيومرث|وثوقی]] در آرایش روی و موی معشوق، استعدا خاصی دارد؛ او را چنان باظرافت می‎ستاید که هر سنگدلی را مجبور به نرمی می‌کند:
[[وثوقی، کيومرث|وثوقی]] در آرایش روی و موی معشوق، استعدا خاصی دارد؛ او را چنان باظرافت می‌ستاید که هر سنگدلی را مجبور به نرمی می‌کند:
{{شعر}}
{{شعر}}
{{ب|''ای برگ یاسمن که سراسر لطافتی ''|2=''ای شاخ نسترن که سراپا طراوتی''}}
{{ب|''ای برگ یاسمن که سراسر لطافتی ''|2=''ای شاخ نسترن که سراپا طراوتی''}}
{{ب|''در شام عمر من تو سحرگاه روشنی ''|2='' بر بام بخت من تو همای سعادتی''}}{{پایان شعر}}<ref>ر.ک: همان</ref>.
{{ب|''در شام عمر من تو سحرگاه روشنی ''|2='' بر بام بخت من تو همای سعادتی''}}{{پایان شعر}}<ref>ر.ک: همان</ref>.


[[وثوقی، کيومرث|وثوقی]] معشوق را آمرانه می‎ستاید؛ تا جایی که او را وادار می‌کند حرمت عاشق دل‎سوخته را نگاه دارد. این معشوق که غالباً  دختر یا همسر اوست، در بادی نظر، هیچ اشاره مستقیمی به او نشده است:
[[وثوقی، کيومرث|وثوقی]] معشوق را آمرانه می‌ستاید؛ تا جایی که او را وادار می‌کند حرمت عاشق دل‎سوخته را نگاه دارد. این معشوق که غالباً  دختر یا همسر اوست، در بادی نظر، هیچ اشاره مستقیمی به او نشده است:
{{شعر}}
{{شعر}}
{{ب|''برگیر از آن بنفشه‎ی مو، شانه ''|2=''بر یاس شانه، مشک‎ تر افشان کن''}}
{{ب|''برگیر از آن بنفشه‎ی مو، شانه ''|2=''بر یاس شانه، مشک‎ تر افشان کن''}}
خط ۱۳۵: خط ۱۳۵:
{{پایان شعر}}.
{{پایان شعر}}.


همین دلبستگی و ارادت قلبی که سالیان سال با شیر اندرون‎شده اوست، بی آنکه بخواهد خودنمایی کند و یا خدای ناکرده قصد سودجویی و بهره‎برداری از موقعیت داشته باشد، خودجوش و صمیمی، بعد از پیروزی انقلاب، در اوایل سال 1358، در وصف امام خمینی(ره) می‎سراید:
همین دلبستگی و ارادت قلبی که سالیان سال با شیر اندرون‎شده اوست، بی آنکه بخواهد خودنمایی کند و یا خدای ناکرده قصد سودجویی و بهره‎برداری از موقعیت داشته باشد، خودجوش و صمیمی، بعد از پیروزی انقلاب، در اوایل سال 1358، در وصف امام خمینی(ره) می‌سراید:
{{شعر}}
{{شعر}}
{{ب|''بر سرو قامت تو ز سرو چمن درود''|2=''بر یاس عارضت ز گل یاسمن درود''}}
{{ب|''بر سرو قامت تو ز سرو چمن درود''|2=''بر یاس عارضت ز گل یاسمن درود''}}
۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش