۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'هه' به 'هه') |
جز (جایگزینی متن - 'میک' به 'میک') |
||
خط ۸۴: | خط ۸۴: | ||
{{ب|''مرغ جانها را کند دلتنگ، تنگیهای دهر ''|2=''روزگار آزرده «روشن» خاطر شاد مرا''<ref>ر.ک: همان، ص13</ref>}}{{پایان شعر}}. | {{ب|''مرغ جانها را کند دلتنگ، تنگیهای دهر ''|2=''روزگار آزرده «روشن» خاطر شاد مرا''<ref>ر.ک: همان، ص13</ref>}}{{پایان شعر}}. | ||
[[وثوقی، کيومرث|وثوقی]] در آرایش روی و موی معشوق، استعدا خاصی دارد؛ او را چنان باظرافت میستاید که هر سنگدلی را مجبور به نرمی | [[وثوقی، کيومرث|وثوقی]] در آرایش روی و موی معشوق، استعدا خاصی دارد؛ او را چنان باظرافت میستاید که هر سنگدلی را مجبور به نرمی میکند: | ||
{{شعر}} | {{شعر}} | ||
{{ب|''ای برگ یاسمن که سراسر لطافتی ''|2=''ای شاخ نسترن که سراپا طراوتی''}} | {{ب|''ای برگ یاسمن که سراسر لطافتی ''|2=''ای شاخ نسترن که سراپا طراوتی''}} | ||
{{ب|''در شام عمر من تو سحرگاه روشنی ''|2='' بر بام بخت من تو همای سعادتی''}}{{پایان شعر}}<ref>ر.ک: همان</ref>. | {{ب|''در شام عمر من تو سحرگاه روشنی ''|2='' بر بام بخت من تو همای سعادتی''}}{{پایان شعر}}<ref>ر.ک: همان</ref>. | ||
[[وثوقی، کيومرث|وثوقی]] معشوق را آمرانه میستاید؛ تا جایی که او را وادار | [[وثوقی، کيومرث|وثوقی]] معشوق را آمرانه میستاید؛ تا جایی که او را وادار میکند حرمت عاشق دلسوخته را نگاه دارد. این معشوق که غالباً دختر یا همسر اوست، در بادی نظر، هیچ اشاره مستقیمی به او نشده است: | ||
{{شعر}} | {{شعر}} | ||
{{ب|''برگیر از آن بنفشهی مو، شانه ''|2=''بر یاس شانه، مشک تر افشان کن''}} | {{ب|''برگیر از آن بنفشهی مو، شانه ''|2=''بر یاس شانه، مشک تر افشان کن''}} | ||
خط ۱۰۲: | خط ۱۰۲: | ||
{{شعر}} | {{شعر}} | ||
{{ب|''ای ساقی شوخچشم شورانگیز ''|2=''برخیز دوباره، گویمت برخیز''}} | {{ب|''ای ساقی شوخچشم شورانگیز ''|2=''برخیز دوباره، گویمت برخیز''}} | ||
{{ب|''زان لعل مذاب در مذاقم ریز ''|2=''کآمد به صلای | {{ب|''زان لعل مذاب در مذاقم ریز ''|2=''کآمد به صلای میکشان پاییز''}} | ||
{{ب|''ما را ببر ای وزان پاییزی ''|2=''با خویش به سرزمین نار و نور''}} | {{ب|''ما را ببر ای وزان پاییزی ''|2=''با خویش به سرزمین نار و نور''}} | ||
{{ب|''تا با تن و جان ما درآمیزی''|2=''ای پیک خجسته دیار دور''}} | {{ب|''تا با تن و جان ما درآمیزی''|2=''ای پیک خجسته دیار دور''}} | ||
خط ۱۱۰: | خط ۱۱۰: | ||
{{ب|''خزان سال جوان را بود بهار بهار''|2=''بهار سال بود پیر را خزان خزان''<ref>ر.ک: همان، ص14</ref>}}{{پایان شعر}}. | {{ب|''خزان سال جوان را بود بهار بهار''|2=''بهار سال بود پیر را خزان خزان''<ref>ر.ک: همان، ص14</ref>}}{{پایان شعر}}. | ||
ازآنجاکه شاعر، حساسترین و رقیقترین مردم روزگاران است، [[وثوقی، کيومرث|وثوقی]] هم که به معنای دقیق کلمه، از این قاعده برکنار نیست، دردهای مردم را میشناسد و نیازمندان را درک | ازآنجاکه شاعر، حساسترین و رقیقترین مردم روزگاران است، [[وثوقی، کيومرث|وثوقی]] هم که به معنای دقیق کلمه، از این قاعده برکنار نیست، دردهای مردم را میشناسد و نیازمندان را درک میکند. رنج دیگران آزارش میدهد و شادی آنان او را به وجد میآورد. آزادی و آزادمنشی و آزادگی را موجب آرامش روح و جان شاعر میداند؛ حتی اگر معشوق باعث سلب آن شود، میگوید: | ||
{{شعر}} | {{شعر}} | ||
{{ب|''گهی بازیچه دست نگار است ''|2='' گهی پامال دلبر قلب شاعر''}} | {{ب|''گهی بازیچه دست نگار است ''|2='' گهی پامال دلبر قلب شاعر''}} | ||
خط ۱۲۷: | خط ۱۲۷: | ||
{{پایان شعر}} | {{پایان شعر}} | ||
و یا در قصیده ظهور که بسیار ملتمسانه از حضرت بقیةالله(عج) استدعای ظهور | و یا در قصیده ظهور که بسیار ملتمسانه از حضرت بقیةالله(عج) استدعای ظهور میکند: | ||
{{شعر}} | {{شعر}} | ||
{{ب|''ای بهشت جاودان در گلخن دنیا ظهورت ''|2=''ای بهار بیخزان در گلشن عقبا ظهورت''}} | {{ب|''ای بهشت جاودان در گلخن دنیا ظهورت ''|2=''ای بهار بیخزان در گلشن عقبا ظهورت''}} |
ویرایش