۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'یا' به 'یا') |
جز (جایگزینی متن - 'مید' به 'مید') |
||
| خط ۶۱: | خط ۶۱: | ||
محقق همچنین اشاره کرده که [[گیلانی، عبدالقادر|شیخ عبدالقادر گیلانی]] بهشدت از عقیده وحدت وجود و این نوع فلسفه برائت و بیزاری میجوید و آنچه در این تفسیر پیرامون وحدت وجود و مانند آن آمده، بر شیخ پوشیده مانده است. همچنانکه شیخ از غیر خودش نقل نمیکند جز در موارد نادری که از علی(ع) و ابن عباس و برخی روایت کرده است<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/21760/1/30 ر.ک: همان، ص30]</ref>. | محقق همچنین اشاره کرده که [[گیلانی، عبدالقادر|شیخ عبدالقادر گیلانی]] بهشدت از عقیده وحدت وجود و این نوع فلسفه برائت و بیزاری میجوید و آنچه در این تفسیر پیرامون وحدت وجود و مانند آن آمده، بر شیخ پوشیده مانده است. همچنانکه شیخ از غیر خودش نقل نمیکند جز در موارد نادری که از علی(ع) و ابن عباس و برخی روایت کرده است<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/21760/1/30 ر.ک: همان، ص30]</ref>. | ||
در آیات الاحکام، حکم فقهی مختصری ذکر میکند و گاه به قرائات توجه | در آیات الاحکام، حکم فقهی مختصری ذکر میکند و گاه به قرائات توجه میدهد. اما در بین قرائات قرآنی ملتزم به قرائت حفص نیست و گاه به بیش از یک قرائت تفسیر میکند بدون اینکه نامی از صاحب قرائت ببرد<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/21760/1/30 ر.ک: همان]</ref>. | ||
محقق در انتهای مقدمه به ترجمه این اثر به زبان ترکی، اردو، انگلیسی و آلمانی و تصمیم به ترجمه آن به دیگر زبانهای زنده دنیا اشاره کرده است<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/21760/1/30 ر.ک: همان]</ref>. | محقق در انتهای مقدمه به ترجمه این اثر به زبان ترکی، اردو، انگلیسی و آلمانی و تصمیم به ترجمه آن به دیگر زبانهای زنده دنیا اشاره کرده است<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/21760/1/30 ر.ک: همان]</ref>. | ||
علاّمه طباطبایی در مقدّمه تفسیر خـود، ضـمن انـتقاد از شیوههای تفسیری گروههای مختلف مفسّران - که در عین کـوتاهی، بـسیار جامع و آموزنده است - نظری نیز به تفاسیر صوفیّه انداخته و آنان را به دلیل اقدام کردن به تأویلهای ذوقی و شاعرانه بـیبنیاد و غـیر منطقی و بـیاعتنایی به ظواهر آیات، مورد انتقاد قرار داده و درعینحال اعتراف کـرده است که: «طبق روایات معصومین، برای قرآن ظاهری و باطنی و برای باطن آن هم باطنی (تا هفت یا هفتاد مـرتبه) وجـود دارد»، ولی نباید فراموش شود که ایشان ظاهر و باطن، هر دو را، معتبر | علاّمه طباطبایی در مقدّمه تفسیر خـود، ضـمن انـتقاد از شیوههای تفسیری گروههای مختلف مفسّران - که در عین کـوتاهی، بـسیار جامع و آموزنده است - نظری نیز به تفاسیر صوفیّه انداخته و آنان را به دلیل اقدام کردن به تأویلهای ذوقی و شاعرانه بـیبنیاد و غـیر منطقی و بـیاعتنایی به ظواهر آیات، مورد انتقاد قرار داده و درعینحال اعتراف کـرده است که: «طبق روایات معصومین، برای قرآن ظاهری و باطنی و برای باطن آن هم باطنی (تا هفت یا هفتاد مـرتبه) وجـود دارد»، ولی نباید فراموش شود که ایشان ظاهر و باطن، هر دو را، معتبر میدانستند و هـمان طور کـه به تأویل آن اهمیّت میدادند، ظاهر آن را هم مستلزم توجّه کامل میدانستند. شیوه معمول در تفاسیر عرفانی، بـدینگونه اسـت کـه در آنها آیات و کلمات قرآنی، از طریق تداعیها و پیوندهای دور و خیالی با روحیّات و عواطف و عـوالم مـعنوی مـفسّر، به مجال مناسبی برای ظهور دلآگاهیها و دلمشغولیهای صوفیانه و پندارها و خیالپردازیهای شاعرانه وی تبدیل میشوند؛ بـدین مـعنی کـه مفسّرِ صوفیمشرب، به مجرّد ملاحظه کلمه یا تعبیر و حتّی حرفی مرتبط با علایق و احـوال قـلبی خود، ظاهر کلمات و مدلول واقعی آیه را به فراموشی میسپارد و از تخیّلات و ذهنیّات خود، بـه بـهانه کـمترین ارتباطی با صورت یا معنی کلمات و عبارات قرآنی، بهعنوان تفسیر یا تأویل آیـه داد سـخن میدهد؛ اگرچه بیارتباط با ظاهر کلام و حتّی مخالف آن باشد. همین امر سبب مـیشود کـه بـرداشتها و نکات عرفانی در تفسیرهای صوفیانه، بسیار غلیظ، برجسته و مبالغهآمیز به نظر آیند و این تفاسیر بیش از آنـکه بـه کتابی در تفسیر قرآن شباهت داشته باشند، بهصورت آثار تعلیمی و ترویجی عـرفانی درآیـند. طـبیعی است که در اینگونه تفاسیر، توجّه و اهتمام مفسّر غالباً ً به آیات، عبارات و کلماتی معطوف میشود کـه از ظـرفیّت و قـابلیّت لازم برای تأویل به معانی مطلوب و دلخواه وی برخوردار باشند و زمینه کافی را برای تـداعیهای دور و دراز و ایـجاد پیوندهای ظریف و باریکبین ظاهر الفاظ و معانی باطنی مورد ادّعای مفسّر فراهم آورند. تمایل به آیات و کـلماتی ایـنگونه که بتواند محمل ذوقآزماییهای شاعرانه و هنرنماییهای زبانی و بلندپروازیهای صوفیانه باشد، عرصه تـفاسیر صـوفیانه را برای بسیاری از آیات از جمله آیات احکام، کـه در دلالت بـر مدلول یا مدلولهای خود صریح و غیر قابل تـأویلند، تـنگ میکند و حقِّ تفسیر این قبیل آیات، در این نوع تفاسیر ادا نمیشود<ref>[https://www.noormags.ir/view/fa/articlepage/1781/100 ر.ک: مشتاقمهر، رحمان، ص101-100]</ref>. | ||
[[گیلانی، عبدالقادر|عبدالقادر]] در تفسیر '''و أقام الصلوة''' (بقره: 177) که به معنای برپاداشتن نماز است، چنین مینویسد: یعنی دوام میل و توجه به جمیع اعضا و جوارح بهسوی خدای تعالی در همه اوقات، بهویژه در اوقاتی که در آن توجه واجب است<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/21760/1/153 ر.ک: متن کتاب، ج1، ص153]</ref>. | [[گیلانی، عبدالقادر|عبدالقادر]] در تفسیر '''و أقام الصلوة''' (بقره: 177) که به معنای برپاداشتن نماز است، چنین مینویسد: یعنی دوام میل و توجه به جمیع اعضا و جوارح بهسوی خدای تعالی در همه اوقات، بهویژه در اوقاتی که در آن توجه واجب است<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/21760/1/153 ر.ک: متن کتاب، ج1، ص153]</ref>. | ||
یا در تفسیر آیه 67 سوره نساء که در آن اجر مجاهدین در راه خدا تعبیر به «اجر عظیم» شده را با تفاسیر عرفانی و ذوقی به فوز به مرتبه کشف و شهود تفسیر کرده است<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/21760/1/410 ر.ک: همان، ص410]</ref>. یا در آیه 69 همین سوره «نبیین» و «صدیقین» را کسانی | یا در تفسیر آیه 67 سوره نساء که در آن اجر مجاهدین در راه خدا تعبیر به «اجر عظیم» شده را با تفاسیر عرفانی و ذوقی به فوز به مرتبه کشف و شهود تفسیر کرده است<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/21760/1/410 ر.ک: همان، ص410]</ref>. یا در آیه 69 همین سوره «نبیین» و «صدیقین» را کسانی میداند که به مقام کشف و شهود و مشاهده رسیدهاند<ref>ر.ک: همان، ص411 </ref>. | ||
در خاتمه سوره شعراء نیز توصیه به انقطا از مصاحبت با مردم و عزلتگزینی در کوه و بیشهها میکند: بر توست ای سالک مراقب اعتدال احوال و اخلاق و اعمال و جمیع شئون و احوال متعلق به دو عالم دنیا و آخرت، که ذوق و وجدان خود را در همه احوال بازگردانی و حق تفکر و اندیشه را در آن بهجای آوری تا به مبدأ و منشأ آن دست یابی؛ سپس در صدور آن تفکر کنی که به مقتضای اعتدال و قسط الهی صادر شده است یا مطابق با هوای نفسانی که از جنود نفس اماره برخاسته از اغوا و وسوسه شیطان است؟ اگر آن را به مقتضای قسط الهی و عدل طبیعی بیابی، پس خوشا به حالت و اگر آن را به مقتضای هوای نفس بیابی، بر تو لازم است که آن را درمان کنی و با ریاضاتی که ریشه آرزوها را میکند، به اصلاح و اعتدالش بپردازی... و از صحبت با مردم بپرهیزی و در بین کوهها و بیشهها عزلت گزینی و...<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/22183/1/106 ر.ک: همان، ج4، ص107-106]</ref>. توصیه به عزلت و خلوتگزینی در خاتمه سوره مزمل نیز توصیه شده است<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/22185/1/212 ر.ک: همان، ج6، ص212]</ref>. | در خاتمه سوره شعراء نیز توصیه به انقطا از مصاحبت با مردم و عزلتگزینی در کوه و بیشهها میکند: بر توست ای سالک مراقب اعتدال احوال و اخلاق و اعمال و جمیع شئون و احوال متعلق به دو عالم دنیا و آخرت، که ذوق و وجدان خود را در همه احوال بازگردانی و حق تفکر و اندیشه را در آن بهجای آوری تا به مبدأ و منشأ آن دست یابی؛ سپس در صدور آن تفکر کنی که به مقتضای اعتدال و قسط الهی صادر شده است یا مطابق با هوای نفسانی که از جنود نفس اماره برخاسته از اغوا و وسوسه شیطان است؟ اگر آن را به مقتضای قسط الهی و عدل طبیعی بیابی، پس خوشا به حالت و اگر آن را به مقتضای هوای نفس بیابی، بر تو لازم است که آن را درمان کنی و با ریاضاتی که ریشه آرزوها را میکند، به اصلاح و اعتدالش بپردازی... و از صحبت با مردم بپرهیزی و در بین کوهها و بیشهها عزلت گزینی و...<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/22183/1/106 ر.ک: همان، ج4، ص107-106]</ref>. توصیه به عزلت و خلوتگزینی در خاتمه سوره مزمل نیز توصیه شده است<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/22185/1/212 ر.ک: همان، ج6، ص212]</ref>. | ||
ویرایش