بدلیسی، عمار بن محمد: تفاوت میان نسخهها
جز (Yqorbani@noornet.net صفحهٔ بدلیسی، عمار بن محمد را به ابوياسر عمار بن ياسر بن مطر بن سحاب منتقل کرد) |
جز (Yqorbani@noornet.net صفحهٔ ابوياسر عمار بن ياسر بن مطر بن سحاب را به بدلیسی، عمار بن محمد که تغییرمسیر بود منتقل کرد) |
(بدون تفاوت)
|
نسخهٔ ۱۱ ژوئیهٔ ۲۰۱۹، ساعت ۰۷:۱۷
نام | بدلیسی، عمار بن محمد |
---|---|
نامهای دیگر | بدلیسی، ضیاءالدین عمار بن محمد
شیبانی، ابویاسر عمار بن محمد |
نام پدر | |
متولد | |
محل تولد | |
رحلت | 590 ق |
اساتید | |
برخی آثار | بهجة الطائفة و صوم القلب |
کد مؤلف | AUTHORCODE08041AUTHORCODE |
ابوياسر عمار بن ياسر بن مطر بن سحاب، عارف سده 6ق / 12م، مشهور به عمار ياسر بدليسى و ملقب به ضياءالدين است. تاريخ ولادت و زادگاه او مشخص نيست، اما با توجه به نسبت «بدليسى»، به احتمال در بدليس زاده شده است.
عمار ياسر از شاگردان و تربيتيافتگان شيخ ابونجيب ضياءالدين سهروردى (د 563ق / 1168م) بود. او پس از طى مراحل سير و سلوك نزد ابونجيب، از خلفاى او شد، تا آنجا كه در نيمه دوم سده 6ق در شمار مشايخ بزرگ به حساب مىآمد. نجمالدين كبرى (د 618ق / 1221م)، عارف بزرگ و بنيانگذار طريقه كبرويه، از جمله مريدان او بود كه پس از بهره جستن از بابافرج تبريزى، جهت تكميل و كسب بيشتر معرفت به خدمت عمار ياسر بدليسى رسيد، به سلك ارادتمندان او درآمد و از او خرقه تبرک دريافت كرد. نجمالدين كبرى در كتاب «فوائح الجمال» از او به بزرگى ياد كرده است.
جامى، بدليسى را بسيار ستوده و در وصف او گفته است: «در تكميل ناقصان و تربيت مريدان و كشف وقايع ايشان، كمال تمام داشته است» و نيز محمد نوربخش او را ولى مرشد، عالم به علوم ظاهر و باطن و يكى از اولياى زمان خودش خوانده است.
شيخ عمار ياسر، در بدليس وفات يافت و در همان جا نيز به خاک سپرده شد. سال وفات او را به اختلاف 582ق و نيز بين سالهاى 590 تا 604ق دانستهاند.
بدليسى، نظريه خاص و جديدى در تصوف ارائه نكرد و تنها به نشر و تعليم سنت رايج صوفيه پرداخت.
نجمالدين كبرى به نقل از استادش آورده است: «هرگاه وارد خلوت شدى به يك اربعين تنها اكتفا مكن، بلكه با خود بگو كه پس از انجام اربعين هم از خلوت بيرون نخواهم رفت» و پس از آن گفت: «آنچه ايراد شد نكته دقيقى است كه جز آنها كه به سرحد كمال و بلوغ رسيدهاند، ديگران متوجه آن نمىباشند».
بدليسى بر تصحيح نيت قبل از وارد شدن به خلوت تأكيد مىكرد. وى بر آن باور بود كه با رسيدن بنده به مقام كمال، باطن او چون آخرت و ظاهر او چون دنيا مىشود و از آن پس با قلب خود در آخرت و با جسم خويش در دنيا خواهد بود، پس انسان كامل به هر آنچه بر ديده سر بنگرد، به چشم دل خدا را در آن يا با آن و يا پيش از آن مىبيند، زيرا دل براى خداوند و براى شناخت او آفريده شده است و هرگاه از ماسوىالله فارغ گردد، جز نظر به خداوند براى او مشغوليتى نمىماند.
آثار
1. بهجة الطائفة؛
2. صوم القلب يا صوم القلوب.
منابع مقاله
دايرةالمعارف بزرگ اسلامى، ج 11، ص572، محمدجواد شمس.