لطفی، محمدحسن: تفاوت میان نسخه‌ها

هیچ تغییری در اندازه به وجود نیامده‌ است. ،  ‏۱۳ نوامبر ۲۰۱۸
جز
جایگزینی متن - 'مى‌كردند' به 'می‌كردند'
جز (جایگزینی متن - ' ' به ' ')
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
جز (جایگزینی متن - 'مى‌كردند' به 'می‌كردند')
خط ۲۷: خط ۲۷:
|-class='articleCode'
|-class='articleCode'
|کد مؤلف
|کد مؤلف
|data-type='authorCode'|AUTHORCODE6758AUTHORCODE
|data-type='authorCode'|AUTHORCODE06758AUTHORCODE
|}
|}
</div>
</div>
خط ۴۹: خط ۴۹:
وى ابتدا به آلمان رفت و نزد شخصى هلندى كه هم آلمانى مى‌دانست و هم فرانسه، آلمانى آموخت. او چهار ماه در هانور، آلمانى ياد گرفت و سپس زبان آلمانى را تا اندازه‌اى آموخت كه توانست در سمينارها در دانشكده حقوق گوتينگن آلمان شركت كند. وى اولين درجه دكترايش را از دانشگاه گوتينگن گرفت. موضوع رساله دكتراى وى «نمونه انسان بزهكار از نظر مقررات جزايى مربوط به نوجوانان» بود.وى بعد از موفقيت در تحصيلات دانشگاهى به مدت چندين سال در آلمان به عنوان دستيار استاد زبان فارسى مشغول بوده و به سال 1947م به ايران بازگشت و بعد از توقف سه ساله در سال 1950م دوباره به آلمان مراجعت كرد. در اين دوران، با خانم زيگريد، دانشجوى ادبيات روسى ازدواج كرد.
وى ابتدا به آلمان رفت و نزد شخصى هلندى كه هم آلمانى مى‌دانست و هم فرانسه، آلمانى آموخت. او چهار ماه در هانور، آلمانى ياد گرفت و سپس زبان آلمانى را تا اندازه‌اى آموخت كه توانست در سمينارها در دانشكده حقوق گوتينگن آلمان شركت كند. وى اولين درجه دكترايش را از دانشگاه گوتينگن گرفت. موضوع رساله دكتراى وى «نمونه انسان بزهكار از نظر مقررات جزايى مربوط به نوجوانان» بود.وى بعد از موفقيت در تحصيلات دانشگاهى به مدت چندين سال در آلمان به عنوان دستيار استاد زبان فارسى مشغول بوده و به سال 1947م به ايران بازگشت و بعد از توقف سه ساله در سال 1950م دوباره به آلمان مراجعت كرد. در اين دوران، با خانم زيگريد، دانشجوى ادبيات روسى ازدواج كرد.


وى بعدها شروع به ترجمه آثار افلاطون كرد. علت روى آوردن وى به افلاطون، يك درماندگى روحى بود. وى در سال 1327ش به ايران برگشت و با عده‌اى از دوستان به نهضت ملى شدن نفت پيوست. اما پس چندى، سران اين نهضت كه اعضا برایشان احترام قائل بوده و به چشم تقريباً تقدس به آن‌ها نگاه مى‌كردند، به جان هم افتادند و اين نهضت را چنان از درون خالى كردند كه زمينه كاملاً براى كودتا فراهم شد. يعنى يك ضربه خيلى كوچك كافى بود كه اين نهضت را از بن مضمحل بكند. اين براى آقاى لطفى، يك ضربه روحى خيلى بزرگ بود و نتيجه‌اش اين شد كه وى به كلى مصمم شد تا دامن از سياست برچيده و به گوشه‌اى بنشيند. او با دوستانش به كلى از سياست كنار كشيد و در اين فكر بود كه چه شد كه اين اميد به اين بزرگى، يكباره بر باد رفت. وى در اين‌باره مى‌گويد: «وقتى به مطالعه خودمان پرداختيم، ديديم كه برخى از سران نهضت، واقعاً قصد خدمت و حسن نيت داشتند و اگر هم اشتباهى مى‌شدند، به علت اين بود كه شايد تربيت سياسى نداشتند... كودتا كه انجام گرفت، كمى بعد دكتر مصدق را آوردند به محاكمه و تمام جريان محاكمه در روزنامه‌هاى صبح و عصر با تمام جزئيات منتشر مى‌شد و حمله‌هاى دور از انصاف و شرفى كه دادستان محكمه نظامى به مصدق مى‌كرد، براى ما خيلى تأثرآور و ناراحت كننده بود و ما نمى‌توانستيم كارى بكنيم چون از هيچ دهانى سخنى نمى‌توانست بيرون بيايد. ما به اين فكر افتاديم كه آپولوژى افلاطون را ترجمه كنيم و با عنوان «محاكمه سقراط» چاپ كنيم و به اين ترتيب واقعه‌اى موازى و مشابه با واقعه محاكمه مصدق را در برابر چشم خوانندگان بگذاريم. مقصود ما از ترجمه و منتشر كردن اين رساله سه چيز بود: اولاً بدين وسيله به محاكمه مصدق اعتراض مى‌كرديم. ثانياً مى‌خواستيم به خوانندگان ترجمه بگوييم كه اين اول دفعه نيست كه يگانه خادم يك ملت به عنوان يگانه خائن به مملكت به دادگاه برده مى‌شود و محكوم به حبس، تبعيد و اعدام مى‌شود. چنين چيزى نبايد كمر قومى را بشكند بلكه بايد آن قوم را در مقاومتش سمج‌تر و سرسخت‌تر بكند. غرض سوم هم كه البته به هيچ‌وجه كمتر از غرض‌هاى ديگر نبود، ابلاغ محتواى فلسفى اين كتاب به خوانندگان بود براى اينكه موضوع اين كتاب يعنى سخنانى كه در اين كتاب به ميان مى‌آيد، مخاطبش خود ماهاى آن زمان بوديم».
وى بعدها شروع به ترجمه آثار افلاطون كرد. علت روى آوردن وى به افلاطون، يك درماندگى روحى بود. وى در سال 1327ش به ايران برگشت و با عده‌اى از دوستان به نهضت ملى شدن نفت پيوست. اما پس چندى، سران اين نهضت كه اعضا برایشان احترام قائل بوده و به چشم تقريباً تقدس به آن‌ها نگاه می‌كردند، به جان هم افتادند و اين نهضت را چنان از درون خالى كردند كه زمينه كاملاً براى كودتا فراهم شد. يعنى يك ضربه خيلى كوچك كافى بود كه اين نهضت را از بن مضمحل بكند. اين براى آقاى لطفى، يك ضربه روحى خيلى بزرگ بود و نتيجه‌اش اين شد كه وى به كلى مصمم شد تا دامن از سياست برچيده و به گوشه‌اى بنشيند. او با دوستانش به كلى از سياست كنار كشيد و در اين فكر بود كه چه شد كه اين اميد به اين بزرگى، يكباره بر باد رفت. وى در اين‌باره مى‌گويد: «وقتى به مطالعه خودمان پرداختيم، ديديم كه برخى از سران نهضت، واقعاً قصد خدمت و حسن نيت داشتند و اگر هم اشتباهى مى‌شدند، به علت اين بود كه شايد تربيت سياسى نداشتند... كودتا كه انجام گرفت، كمى بعد دكتر مصدق را آوردند به محاكمه و تمام جريان محاكمه در روزنامه‌هاى صبح و عصر با تمام جزئيات منتشر مى‌شد و حمله‌هاى دور از انصاف و شرفى كه دادستان محكمه نظامى به مصدق مى‌كرد، براى ما خيلى تأثرآور و ناراحت كننده بود و ما نمى‌توانستيم كارى بكنيم چون از هيچ دهانى سخنى نمى‌توانست بيرون بيايد. ما به اين فكر افتاديم كه آپولوژى افلاطون را ترجمه كنيم و با عنوان «محاكمه سقراط» چاپ كنيم و به اين ترتيب واقعه‌اى موازى و مشابه با واقعه محاكمه مصدق را در برابر چشم خوانندگان بگذاريم. مقصود ما از ترجمه و منتشر كردن اين رساله سه چيز بود: اولاً بدين وسيله به محاكمه مصدق اعتراض مى‌كرديم. ثانياً مى‌خواستيم به خوانندگان ترجمه بگوييم كه اين اول دفعه نيست كه يگانه خادم يك ملت به عنوان يگانه خائن به مملكت به دادگاه برده مى‌شود و محكوم به حبس، تبعيد و اعدام مى‌شود. چنين چيزى نبايد كمر قومى را بشكند بلكه بايد آن قوم را در مقاومتش سمج‌تر و سرسخت‌تر بكند. غرض سوم هم كه البته به هيچ‌وجه كمتر از غرض‌هاى ديگر نبود، ابلاغ محتواى فلسفى اين كتاب به خوانندگان بود براى اينكه موضوع اين كتاب يعنى سخنانى كه در اين كتاب به ميان مى‌آيد، مخاطبش خود ماهاى آن زمان بوديم».


اين ترجمه، سرآغاز ترجمه‌ى آثار فلسفى به قلم وى است. دكتر لطفى در آغاز كار ترجمه‌ى آثار افلاطون، يازده رساله را با همكارى رضا كاويانى ترجمه كرده و بعد از فوت وى، با همت و پشتكار، تمامى رسالات فلسفى افلاطون را به اتمام مى‌رسانند. دكتر لطفى با مطالعه و ترجمه‌ى آثار افلاطون، مجذوب افكار اين فيلسوف شده و براى سهل كردن فلسفه‌ى وى و آگاهى بيشتر خوانندگان، آثار ديگرى درباره‌ى افلاطون را ترجمه مى‌كنند؛ «زندگى افلاطون و آثار او» از جمله‌ى اين متون به شمار مى‌رود كه بعد از كارهاى محمد على فروغى، گشايشى در راه آشنايى خوانندگان ايرانى با فلسفه‌ى يونان است.
اين ترجمه، سرآغاز ترجمه‌ى آثار فلسفى به قلم وى است. دكتر لطفى در آغاز كار ترجمه‌ى آثار افلاطون، يازده رساله را با همكارى رضا كاويانى ترجمه كرده و بعد از فوت وى، با همت و پشتكار، تمامى رسالات فلسفى افلاطون را به اتمام مى‌رسانند. دكتر لطفى با مطالعه و ترجمه‌ى آثار افلاطون، مجذوب افكار اين فيلسوف شده و براى سهل كردن فلسفه‌ى وى و آگاهى بيشتر خوانندگان، آثار ديگرى درباره‌ى افلاطون را ترجمه مى‌كنند؛ «زندگى افلاطون و آثار او» از جمله‌ى اين متون به شمار مى‌رود كه بعد از كارهاى محمد على فروغى، گشايشى در راه آشنايى خوانندگان ايرانى با فلسفه‌ى يونان است.
۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش