۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - ' اين ' به ' این ') |
جز (جایگزینی متن - 'مي' به 'می') |
||
خط ۳۹: | خط ۳۹: | ||
مؤلف، فصل اول را به بيان كليات اختصاص داده و ضمن تعريف مفاهيم كلى، پيرامون آنها توضيحاتى ارائه نموده است. | مؤلف، فصل اول را به بيان كليات اختصاص داده و ضمن تعريف مفاهيم كلى، پيرامون آنها توضيحاتى ارائه نموده است. | ||
در ابتدا، مفهوم تربيت بررسى شده است. نویسنده تربيت را فراهم آوردن | در ابتدا، مفهوم تربيت بررسى شده است. نویسنده تربيت را فراهم آوردن زمینه برای پرورش استعدادهاى درونى هر موجود و به ظهور و فعليت رسانيدن امكانات بالقوه موجود در درون او رادانسته است. | ||
وى ضمن شرح رابطه بين اخلاق و تربيت، اخلاق را مجموعه ملكات نفسانى و صفات و خصائص روحى دانسته و معتقد است كه اخلاق در این معنا، یکى از ثمرات تربيت و بلكه مهمترين ثمره آن مىباشد. | وى ضمن شرح رابطه بين اخلاق و تربيت، اخلاق را مجموعه ملكات نفسانى و صفات و خصائص روحى دانسته و معتقد است كه اخلاق در این معنا، یکى از ثمرات تربيت و بلكه مهمترين ثمره آن مىباشد. | ||
برخى از مطالب این فصل عبارت است از: تعليم، تربيت و اخلاق؛ ضرورت فراگيرى علم اخلاق؛ | برخى از مطالب این فصل عبارت است از: تعليم، تربيت و اخلاق؛ ضرورت فراگيرى علم اخلاق؛ اهمیت اخلاق در مراكز علمى و دانشگاهى؛ برداشت نادرست از علم اخلاق؛ حساس بودن تربيت اخلاقى؛ اهمیت سازندگى فردى در اسلام. | ||
فصل دوم پيرامون كمال انسان است. مؤلف، در شروع این فصل، كمال حقيقى و كمال نهايى انسان را بيان نموده است. | فصل دوم پيرامون كمال انسان است. مؤلف، در شروع این فصل، كمال حقيقى و كمال نهايى انسان را بيان نموده است. | ||
خط ۴۹: | خط ۴۹: | ||
به باور نویسنده، كمال انسان، یک امر واقعى و یک صفت وجودى است كه انسان در صورت طى مراحل لازم، در واقع و در حقيقت، واجد آن صفت و مرتبه مىشود. | به باور نویسنده، كمال انسان، یک امر واقعى و یک صفت وجودى است كه انسان در صورت طى مراحل لازم، در واقع و در حقيقت، واجد آن صفت و مرتبه مىشود. | ||
به نظر وى در | به نظر وى در ضمینه شناخت كمال نهايى انسان از كمالات غير نهايى او، ترديدى نيست كه كمال نهايى انسان، مربوط به روح او بوده و جنبه جسمانى ندارد؛ بنابراین كمال نهايى انسان، مقولهاى نيست كه بتوان از راه تجربه آن را شناخت. | ||
نویسنده عقل را به تنهايى و بدون كمك وحى، قادر به شناخت این امر نمىداند. و بيان مىكند كه برای شناخت كمال حقيقى و نهايى انسان، بايد گوش به نداى وحى داد و با خالق هستى مرتبط شد. | نویسنده عقل را به تنهايى و بدون كمك وحى، قادر به شناخت این امر نمىداند. و بيان مىكند كه برای شناخت كمال حقيقى و نهايى انسان، بايد گوش به نداى وحى داد و با خالق هستى مرتبط شد. | ||
خط ۶۱: | خط ۶۱: | ||
در این فصل، همچنين پيرامون تفكر و تذكر، موانع ذكر و آثار ياد خدا، مطالبى بيان شده است. | در این فصل، همچنين پيرامون تفكر و تذكر، موانع ذكر و آثار ياد خدا، مطالبى بيان شده است. | ||
عنوان فصل چهارم «اسارت در خود» است. در مقدمه این فصل، به این نكته اشاره شده كه انسان، به اعتبارى داراى دو گونه «خود» است كه یکى خود حقيقى و ملكوتى اوست و ديگر «خود» پندارى و خيالى كه از آن، تعبير به ناخود شده است. نویسنده در این | عنوان فصل چهارم «اسارت در خود» است. در مقدمه این فصل، به این نكته اشاره شده كه انسان، به اعتبارى داراى دو گونه «خود» است كه یکى خود حقيقى و ملكوتى اوست و ديگر «خود» پندارى و خيالى كه از آن، تعبير به ناخود شده است. نویسنده در این زمینه، احاديثى را نقل كرده است. | ||
فصل پنجم در مورد عواطف انسانى و محبت بوده و مؤلف ضمن بررسى ابعاد گوناگون این مسأله، مصاديق مختلف آن و نتايج مثبت محبت را توضيح داده است. | فصل پنجم در مورد عواطف انسانى و محبت بوده و مؤلف ضمن بررسى ابعاد گوناگون این مسأله، مصاديق مختلف آن و نتايج مثبت محبت را توضيح داده است. |
ویرایش