۶۱٬۱۸۹
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'يك' به 'یک') |
جز (جایگزینی متن - ' اين ' به ' این ') برچسبها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه |
||
خط ۲۴: | خط ۲۴: | ||
'''إشارات الأصول'''، به زبان عربى، اثر آیتالله حاج [[کرباسی، محمدابراهیم بن محمدحسن|محمد ابراهيم كرباسى]] است. | '''إشارات الأصول'''، به زبان عربى، اثر آیتالله حاج [[کرباسی، محمدابراهیم بن محمدحسن|محمد ابراهيم كرباسى]] است. | ||
مؤلف كه یکى از شاگردان علامه بحر العلوم به شمار مىرود، در | مؤلف كه یکى از شاگردان علامه بحر العلوم به شمار مىرود، در این کتاب، درباره مبادى لغوى علم اصول بحث كرده است. | ||
==ساختار== | ==ساختار== | ||
خط ۳۰: | خط ۳۰: | ||
==گزارش محتوا== | ==گزارش محتوا== | ||
مؤلف، در | مؤلف، در این کتاب، مباحث امر، نهى، عام و خاص، مطلق و مقيد، ظاهر و مؤول، مجمل و مبين، منطوق و مفهوم و نسخ را مورد بررسى قرار مىدهد كه اينك به مهمترين نظريات ايشان اشاره مىكنيم: | ||
1. آيا ماده امر، حقيقت در قول مخصوص است و يا مشترك بين قول و فعل؟ مشهور، قول اول است و مختار مؤلف نيز همين قول است، چون در | 1. آيا ماده امر، حقيقت در قول مخصوص است و يا مشترك بين قول و فعل؟ مشهور، قول اول است و مختار مؤلف نيز همين قول است، چون در این باره، اجماعات مستفيضه از سيدو علامه نقل شده است. | ||
2. مدلول صيغه امر، مطلق وجوب است. | 2. مدلول صيغه امر، مطلق وجوب است. | ||
3. در بحث وقوع امر عقيب حظر، اقوال متعددى بيان شده است كه قول مشهور آن است كه صيغه امر، پس از حظر و يا توهم آن، ظهور در اباحه دارد و در | 3. در بحث وقوع امر عقيب حظر، اقوال متعددى بيان شده است كه قول مشهور آن است كه صيغه امر، پس از حظر و يا توهم آن، ظهور در اباحه دارد و در این ميان عضدى به تفصيل قائل است كه مؤلف، هر كدام از آنها را مورد بررسى قرار مىدهد. | ||
4. هيچكدام از ماده و هيئت امر دلالت بر مره و تكرار ندارند و فقط دلالت بر طلب طبيعت دارند، چون متبادر از صيغه امر، تنها طلب ايجاد طبيعت مامورٌبها است. | 4. هيچكدام از ماده و هيئت امر دلالت بر مره و تكرار ندارند و فقط دلالت بر طلب طبيعت دارند، چون متبادر از صيغه امر، تنها طلب ايجاد طبيعت مامورٌبها است. | ||
خط ۴۴: | خط ۴۴: | ||
6. امر، مفيد اجزاء است؛ يعنى اگر مكلف، مامورٌبه را همراه با شرايط و خصوصيات معتبر در آن، انجام داد، عمل او مجزى و كافى است و موجب سقوط تكليف و حصول برائت ذمه مىباشد. | 6. امر، مفيد اجزاء است؛ يعنى اگر مكلف، مامورٌبه را همراه با شرايط و خصوصيات معتبر در آن، انجام داد، عمل او مجزى و كافى است و موجب سقوط تكليف و حصول برائت ذمه مىباشد. | ||
7. بحث ضد، از مباحث مهم اصولى است و پيرامون | 7. بحث ضد، از مباحث مهم اصولى است و پيرامون این است كه اگر مولى به چيزى امر نمود؛ مثلاً فرمود: نجاست را از مسجد ازاله كن، آيا نفس این امر و دستور، اقتضاء و دلالت بر نهى از ضد این مامورٌبه، مانند خواندن نماز، دارد يا نه؟ به نظر مؤلف، امر به یک شىء، اقتضاى نهى از ضد آن را ندارد، البته بحث در دو مورد ضد عام و خاص مطرح مىشود. به نظر صاحب «معالم» در ضد عام، امر به شىء، متضمن نهى از ترك آن است و در ضد خاص، [[شیخ بهایی، محمد بن حسین|شيخ بهايى]] معتقد است كه امر به شىء، اقتضاى عدم امر به ضد خاص آن را دارد، نه اينكه اقتضاى نهى از آن را داشته باشد. | ||
8. نهى، بر طلب ترك بهطور مطلق دلالت دارد؛ بدون آنكه مقيد به قيد زمان و مكان باشد و دليل آن تبادر و صدق مخالفت و ترتب ذم بر كسى كه مخالفت نمايد، است. | 8. نهى، بر طلب ترك بهطور مطلق دلالت دارد؛ بدون آنكه مقيد به قيد زمان و مكان باشد و دليل آن تبادر و صدق مخالفت و ترتب ذم بر كسى كه مخالفت نمايد، است. | ||
9. آيا نهى، مقتضى فساد است يا نه؟ | 9. آيا نهى، مقتضى فساد است يا نه؟ این بحث، در دو مقام مورد بررسى واقع مىشود: | ||
مقام نخست، اقتضاى نهى در عبادات و مقام دوم، اقتضاى نهى در معاملات. به نظر مؤلف، در عبادات، مقتضى فساد است، چون نهى دلالت بر حرمت ذاتى دارد و حرمت ذاتى با صحت جمع نمىشود، ولى در معاملات، اقتضاى فساد و بطلان آن را ندارد، چون در معاملات قصد قربت شرط نيست؛ لذا مىتواند حرمت و صحت در یک معامله جمع شود. | مقام نخست، اقتضاى نهى در عبادات و مقام دوم، اقتضاى نهى در معاملات. به نظر مؤلف، در عبادات، مقتضى فساد است، چون نهى دلالت بر حرمت ذاتى دارد و حرمت ذاتى با صحت جمع نمىشود، ولى در معاملات، اقتضاى فساد و بطلان آن را ندارد، چون در معاملات قصد قربت شرط نيست؛ لذا مىتواند حرمت و صحت در یک معامله جمع شود. | ||
خط ۶۰: | خط ۶۰: | ||
ب) وقتى كه علم اجمالى به تخصيص عام نداريم، زيرا علم اجمالى، مانع اجراى اصل است. | ب) وقتى كه علم اجمالى به تخصيص عام نداريم، زيرا علم اجمالى، مانع اجراى اصل است. | ||
11. مؤلف، در انتهاى کتاب، بحث مفصلى پيرامون نسخ به عمل آورده و بيان مىكند كه نسخ، به حسب ظاهر، رفع حكم است، اما در واقع، دفع حكم و اعلام پایان عمر آن است، البته نسخ و بداء، معناى واحدى دارند با | 11. مؤلف، در انتهاى کتاب، بحث مفصلى پيرامون نسخ به عمل آورده و بيان مىكند كه نسخ، به حسب ظاهر، رفع حكم است، اما در واقع، دفع حكم و اعلام پایان عمر آن است، البته نسخ و بداء، معناى واحدى دارند با این تفاوت كه نسخ، در احكام و شريعت به كار مىرود، ولى بداء، در امور تكوینى استعمال مىشود. | ||
==منابع مقاله== | ==منابع مقاله== |
ویرایش