فضایل و مناقب اهلبیت(ع) - پنج تن آل عبا(ع): تفاوت میان نسخهها
جز (جایگزینی متن - 'عليهم السلام' به 'عليهمالسلام') |
جز (جایگزینی متن - 'فارسي' به 'فارسی') |
||
خط ۹: | خط ۹: | ||
[[رباني گازاري، علي]] (مصحح) | [[رباني گازاري، علي]] (مصحح) | ||
| زبان = | | زبان =فارسی | ||
| کد کنگره =BP 36 /ب9ف6 | | کد کنگره =BP 36 /ب9ف6 | ||
| موضوع =خاندان نبوت - سرگذشت نامه | | موضوع =خاندان نبوت - سرگذشت نامه |
نسخهٔ ۱۶ اکتبر ۲۰۱۸، ساعت ۱۱:۰۸
فضایل و مناقب اهلبیت(ع) [پنج تن آل عبا(ع)] | |
---|---|
پدیدآوران | بیرجندی واعظ، عبداللطیف بن علی (نويسنده) رباني گازاري، علي (مصحح) |
عنوانهای دیگر | فضايل و مناقب اهل بيت عليهمالسلام [پنج تن آل عبا عليهمالسلام] |
ناشر | نور گستر |
مکان نشر | ايران - قم |
سال نشر | مجلد1: 1384ش , |
شابک | 964-94348-2-8 |
موضوع | خاندان نبوت - سرگذشت نامه
خاندان نبوت - فضايل خاندان نبوت - مدايح و مناقب - مجموعهها واقعه کربلا، 61ق. - شعر - مجموعهها واقعه کربلا، 61ق. - مراثي |
زبان | فارسی |
تعداد جلد | 1 |
کد کنگره | BP 36 /ب9ف6 |
فضایل و مناقب اهلبیت(ع) [پنج تن آل عبا(ع)]، تألیف عبداللطیف بیرجندی، کتابی است به زبان فارسی با موضوع تاریخ و کلام اسلامی. این اثر به تصحیح علی ربانی گازاری رسیده است. نویسنده در این کتاب به بیان فضایل پنج تن آل عبا از اهلبیت(ع) میپردازد.
ساختار
کتاب، دارای پیشگفتار و محتوای مطالب در 33 باب است. از جمله منابع این اثر، پس از قرآن کریم، میتوان به أسباب النزول واحدی، إعلام الوری بأعلام الهدی و بشارة المصطفای طبرسی، بحار الأنوار، الجامع الصحاح ترمذی، دیوان امام علی بیهقی، دیوان حافظ، روضة الشهدای ملاحسین کاشفی، روضة الواعظين محمد بن فتال نیشابوری، منطق الطير عطار، وسائل الشيعة شیخ حر عاملی و... اشاره کرد[۱].
گزارش محتوا
اثر حاضر نوشتارى است که عبداللطیف بن علی آن را در پایان کتاب «قصص الأنبياء در تاریخ حضرات انبیاء(ع)»، از باب هفتادوچهارم تا باب یکصدوششم آورده است که با عنوان «فضائل و مناقب اهلبیت(ع)، به چاپ رسیده است، ولی چون اکنون با عنوان جدید و در قالب کتابی مستقل عرضه شده است، شماره بابهای آن از یک آغاز شده است[۲].
علی ربانی گازاری در توصیف آن مینویسد: «این کتاب، از نثرى بسیار زیبا برخوردار بوده و از اشارات قرآنى، روایى و لطایف ادبى نیز سرشار است و از این جهت و به دلیل آنکه متنى است تاریخى که حکایتگر قلم قرن نهم هجرى است، داراى ارزش فراوان است، ولى برخى از مطالب آن چون عروسى حضرت قاسم در شب عاشورا با روایات مستند و قول مشهور نزد شیعه منطبق نیست که در پاورقى تذکر داده شده است»[۳].
از نکات قابل توجه این اثر این است که «مؤلف در پایان باب هشتم، فصلى درباره فضیلت نماز و نمازگزاران و عقوبت تارکان نماز آورده است. همچنین در پایان باب نوزدهم، چهل حدیث عربى درباره فضائل و مناقب امام على(ع)، نقل و ترجمه آنها را به نظم درآورده است. در تبیین معانى لغات هم بیشتر کتاب فرهنگ معین مورد مراجعه بوده است»[۴].
در بخشی از کتاب که درباره شهادت امیرالمؤمنین(ع) است، میخوانیم: علی(ع) در ماه رمضان «شبى در خانه امام حسن افطار مىکرد و شبى در خانه امام حسین و زیاده از سه لقمه تناول نمىنمود. گفتند: یا امیرالمؤمنین! چرا زیاده از این طعام میل نمىفرمایى؟ جواب گفت که: نزدیک است که به درگاه حضرت حق بازگردم؛ مىخواهم که چون امر حق دررسد، آلوده نباشم.
پس ابن ملجم - علیه اللعنه - در همان شب به خانه قطامه ملعونه آمد و با شبیب بن بحیر اشجعى سخن درست کرده بود و او را به معاونت خود بر قتل امیر راضى کرده، پس هر دو خارجى در آن شب به حضور قطامه بر قتل امیر بیعت کردند و ابن ملجم ملعون فرمود تا شمشیر او را به زهر آب دادند و منتظر فرصت مىبودند تا شب نوزدهم رمضان درآمد، امیر همه شب به طاعت بود و مطلقا خواب نفرمود و هر ساعت به میان سرا آمدى و در آسمان نگریستى و گفتى: صدق رسولاللّه؛ و اللّه که رسول خدا دروغ نگفت؛ پس چه چیز بازمىدارد کشنده مرا از کشتن من؟ و بر همین منوال مىگذرانید تا وقت آن آمد که به مسجد رود؛ وضو تازه کرد و میان بربست و در حال میان بستن مىگفت:
اشدّ حيازيك للموت فإنّ الموت لاقيكا | فلا تجزع من الموت إذا حلّت بواديكا |
یعنى: میان، سخت بربند براى مرگ که مرگ به تو ملاقات خواهد کرد و جزع مکن از مرگ که به وادى تو فرود آید؛ که رقم خلود بر صفحه حال هیچ مخلوق نکشیدهاند و شربت جاودانى هیچ احدى را از موجودات نچشانیدهاند.
آرى اساس عمر بسى پایدار نیست | دارِ فنا محل ثبات و قرار نیست |
پس چون حضرت امیر ترتیب بیرون رفتن فرمود و به میان سرا رسید، مرغابى چند که در خانه بودند، پیش آمدند و فریاد برآوردند و دامن آن حضرت را گرفته، نمىگذاشتند که بیرون رود! دختران امیر خواستند که ایشان را دور کنند، حضرت امیر فرمود که: دست از ایشان برآرید که ایشان نوحهکنندگانند بر من!!امام حسن فرمود که: یا ابتاه! این چه فال است که مىزنى و این چه حدیث است که مىگویى؟ دلهاى ما دردمند و جانهاى ما مستمند شد.
گفت: اى فرزند! این فال نیست؛ اما دلم گواهى مىدهد که در این ماه از جمله کشتگان خواهم بود! پس یکیک از فرزندان را بر سبیل وداع، کلمهاى چند بگفت و گوییا که از در و دیوار، کلمه فراق استماع مىافتاد.
رخت بربستیم و دل برداشتیم | صحبتِ دیرینه را بگذاشتیم | |
وقت شد کز غصه و غم وارهیم | بر غم و شادىِ عالم پا نهیم | |
تا به کى بار دل از دونان کشیم؟ | تا به کى خونابه زین و زان چشیم؟ | |
صدر جنّت بهر ما آراسته | ما در این زندانِ محنت کاسته |
پس امیر به مسجد روان شد و مىگفت:
خلّوا سبيل المؤمن المجاهد | في اللّه لا يعبد غير الواحد |
یعنى: راه دهید مؤمن جهادکننده را در راه خداى که هرگز غیر معبود یکتا پرستش نکرده! و چون به در مسجد رسید، بانگ نماز بگفت و مردم را براى نماز آواز داد و قدم در مسجد نهاده، به نماز ایستاد. اما آن سه خارجى، همه شب در خانه قطامه ملعونه شراب خورده بودند و در آن وقت مست و خواب افتاده. چون قطامه بانگ نماز حضرت امیر شنید، ابن ملجم - علیه اللعنه - را بیدار کرد و گفت: برخیز که وقت رسید و اینک على به مسجد آمد. دمبهدم است که مردم روى به مسجد خواهند نهاد. زود برو و حاجت من روا کن و بهزودى بازآى و درد فراق خود به شربت وصال من دوا کن! ابن ملجم ملعون برخاست و تیغ زهرآلوده خود برگرفت و گفت: بروم و به تن هلاک و بدبخت بازآیم که من دیروز از حضرت امیر شنیدم که گفت: رسول خدا فرموده که بدبختترین پیشینیان قدّار بن سالف بود که ناقه صالح را پى کرد و بدبختترین پسینیان کشنده على بن ابىطالب خواهد بود! این بگفت و روى به مسجد نهاد و خود را در میان خفتگان انداخت.
اما چون حضرت مرتضى على را از اداى تحیت فارغ شد، برخاست و گرد مسجد برآمد و خفتگان را براى نماز بیدار مىکرد و ابن ملجم لعین به روى، درخفته بود. امیر سر پاى مبارک بر وى زد و گفت: قم و صلّ؛ یعنى برخیز و نماز کن! و از وى درگذشت و باز پیش محراب آمد و در نماز ایستاد. ابن ملجم - علیه اللعنه - برخاست و دست یار خود گرفته، گفت: برخیز که فرصت فوت مىشود و مردم جمع خواهند شد و شمشیر برکشید در پیش محراب و حضرت امیرالمؤمنین در نماز بود. صبر کرد تا سجده اول بهجاى آورد؛ همینکه سر مبارک از سجده برداشت، آن فرعونصورت نمرودسیرت شدادقامت حجاجصفت ابلیسمرتبت، آن شقىّ ملعون خسر الدّنيا و الآخرة، شمشیر فرود آورد؛ قضا را بر آن موضع آمد که روز جنگ خندق عمرو بن عبدود زده بود.
چون این ضربت بر محل آن ضربت آمد، تا مغز سر مبارک آن حضرت شکافته شد. آوازى از حضرت امیرالمؤمنین برآمد که: «فزت و ربّ الكعبة»؛ یعنى «بازرستم و فیروزى یافتم به خداى کعبه» و بیفتاد. ابن ملجم ملعون چون آن صدا شنید، از مسجد بیرون گریخت. آواز درافتاد که «قتل أميرالمؤمنين»[۵].
وضعیت کتاب
فهرست مطالب در ابتدای کتاب ذکر شده و فهرست منابع و لیست آثار چاپشده مؤسسه فرهنگی – پژوهشی - انتشاراتی نورگستر در انتهای آن.
نویسنده در نگارش این اثر از پنج نسخه خطی متعلق به کتابخانه مجلس شورای اسلامی، کتابخانه ملی ایران، کتابخانه آیتاللهالعظمی گلپایگانی، کتابخانه ملی ملک و نسخه برلین، استفاده کرده است. او نسخه کتابخانه مجلس شورای اسلامی را مبنا قرار داده است[۶].
گازاری، در مقدمه کتاب از کمک مالی مهدی قربانی در چاپ این اثر تشکر و ثوابی از نشر آن را نثار روح پدر او (حاج محمداسماعیل قربانی) کرده است[۷].
در بخش منابع، در ذکر «إعلام الوری بأعلام الهدی» که اثر فضل بن حسن طبرسی است، غلط املایی وجود دارد و اشتباها بهجای طبرسی کلمه طبری ذکر شده است؛ یعنی کلمه «سین» از قلم افتاده است[۸].
پانویس
منابع مقاله
پیشگفتار و متن کتاب.