۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'براي' به 'برای') |
جز (جایگزینی متن - 'براى' به 'برای') |
||
خط ۶۳: | خط ۶۳: | ||
سيد ابوالحسن دروس ابتدايى طلبگى را در زادگاه خود روستاى «مديسه» لنجان نزد يكى از روحانیان آن ديار آغاز نمود و پس از گذراندن دوره ابتدايى تصميم گرفت به حوزه علميه اصفهان كه در آن عصر يكى از حوزههاى مهم شيعى به شمار مى رفت مهاجرت نمايد. | سيد ابوالحسن دروس ابتدايى طلبگى را در زادگاه خود روستاى «مديسه» لنجان نزد يكى از روحانیان آن ديار آغاز نمود و پس از گذراندن دوره ابتدايى تصميم گرفت به حوزه علميه اصفهان كه در آن عصر يكى از حوزههاى مهم شيعى به شمار مى رفت مهاجرت نمايد. برای اين منظور با پدرش سيد محمد به مشورت پرداخت اما پدر كه از رنجهاى دروان طلبگى بر فرزند انديشناك بود با وى موافقت نكرد. اين ممانعت رفته رفته اشتياق تحصيل را در آن فرزند نيك فرجام شدت بخشيد و وى را بر هدف خود استوارتر مى ساخت تا اينكه سرانجام پدر را بر اين سفر آسمانى با خويش همراه ساخت. | ||
در اصفهان: | در اصفهان: | ||
سيد ابوالحسن در اوايل بلوغ هنگامى كه فقط چهارده بهار را پشت سر نهاده بود، به اصفهان رفت و در مدرسه «صدر» حجرهاى گرفت و به درس و بحث مشغول شد. شبى از شبهاى زمستان وقتى پدرش | سيد ابوالحسن در اوايل بلوغ هنگامى كه فقط چهارده بهار را پشت سر نهاده بود، به اصفهان رفت و در مدرسه «صدر» حجرهاى گرفت و به درس و بحث مشغول شد. شبى از شبهاى زمستان وقتى پدرش برای ديدن فرزند خود به حجره او رفت با وضع نابهنجارى روبرو شد. حجره او را خالى از هر گونه وسايل ابتدايى برای زيستن ديد. نه فرش و گليم و زيراندازى، و نه چراغى برای روشن كردن حجره. دلسوزيهاى پدر نسبت به نوجوان بى قرارش بار ديگر با كلماتى مأيوس كننده روح او را آزرده خاطر و دل شكسته نمود. در اين حال رو به سوى قبله ايستاد و امام زمان(عج) را مورد خطاب قرار داد و با چشمانى اشكبار و لحنى ملتمسانه از مولاى خود عنايتى كارساز را تقاضا كرد شرح توجه و لطف حضرت به وى مجالى ديگر مى طلبد. اما همين اندازه كافى است بدانيم كه در پى آن توسل، روح اميد و گشايش به جان و راه او دميدن آغازيد و توفيقات وى را انبوه ساخت. | ||
طولى نكشيد كه ايشان پس از مدتى فراگيرى علوم دينى با قلبى شادمان به «مديسه» بازگشت. | طولى نكشيد كه ايشان پس از مدتى فراگيرى علوم دينى با قلبى شادمان به «مديسه» بازگشت. | ||
خط ۹۹: | خط ۹۹: | ||
وى پس از اينكه به مقام مرجعيت تقليد رسيد و هر روز از اطراف و اكناف عالم، پول و وجوهات شرعى بسيارى به دستشان مى رسيد، باز همچنان به زندگى ساده پيشين خود، زاهدانه ادامه مى داد، و به زخارف دنيوى به ديده حقارت مى نگريست. با اينكه خود سخت محتاج بود، نه خانه ملكى و نه خدمتكارى داشت كه در تهيه و خريد مايحتاج زندگى به وى يارى رساند. با اين حال كمتر روزى اتفاق مى افتاد كه نيازمندى به آیتالله اصفهانى مراجعه كند و با دست خالى باز گردد. بسيار اتفاق مى افتاد كه با اينكه خود سخت محتاج بود از بخشش به ديگران دريغ نمیكرد و آنان را بر خود ترجيح مى داد. | وى پس از اينكه به مقام مرجعيت تقليد رسيد و هر روز از اطراف و اكناف عالم، پول و وجوهات شرعى بسيارى به دستشان مى رسيد، باز همچنان به زندگى ساده پيشين خود، زاهدانه ادامه مى داد، و به زخارف دنيوى به ديده حقارت مى نگريست. با اينكه خود سخت محتاج بود، نه خانه ملكى و نه خدمتكارى داشت كه در تهيه و خريد مايحتاج زندگى به وى يارى رساند. با اين حال كمتر روزى اتفاق مى افتاد كه نيازمندى به آیتالله اصفهانى مراجعه كند و با دست خالى باز گردد. بسيار اتفاق مى افتاد كه با اينكه خود سخت محتاج بود از بخشش به ديگران دريغ نمیكرد و آنان را بر خود ترجيح مى داد. | ||
نوشتهاند: هنگامى كه رهبر انقلاب عراق آیتالله ميرزا محمدتقى شيرازى از تنگدستى سيد ابوالحسن اصفهانى با اطلاع شد، 500 ليره طلا | نوشتهاند: هنگامى كه رهبر انقلاب عراق آیتالله ميرزا محمدتقى شيرازى از تنگدستى سيد ابوالحسن اصفهانى با اطلاع شد، 500 ليره طلا برای او فرستاد تا با آن مبلغ، برای خود منزلى بخرد، ولى آیتالله اصفهانى آن 500 ليره را در كمال تنگدستى خود به تعدادى از نانوايان شهر داد، تا با آن مبلغ نان مصرفى طلاب علوم دينى و تهيدستان تهيه شود. | ||
=== دورنگر و ژرف انديش === | === دورنگر و ژرف انديش === | ||
خط ۱۲۸: | خط ۱۲۸: | ||
«بسم الله الرحمن الرحيم. سلام بر همه، بالخصوص برادران عراقى. وظيفه دينى بر همه مسلمانان لازم مىگرداند كه در حفظ حوزه اسلام و بلاد اسلامى تا آنجا كه قدرت دارند بكوشند و بر همه ما واجب و لازم است كه سرزمين عراق را كه مشاهد ائمه هدى عليهمالسلام و مراكز دينى ما در آنجا است، از تسلط كفار حفظ نموده و از نواميس دينى آن دفاع كنيم. من شما را بر اين موضوع دعوت كرده و ترغيب مىنمايم. | «بسم الله الرحمن الرحيم. سلام بر همه، بالخصوص برادران عراقى. وظيفه دينى بر همه مسلمانان لازم مىگرداند كه در حفظ حوزه اسلام و بلاد اسلامى تا آنجا كه قدرت دارند بكوشند و بر همه ما واجب و لازم است كه سرزمين عراق را كه مشاهد ائمه هدى عليهمالسلام و مراكز دينى ما در آنجا است، از تسلط كفار حفظ نموده و از نواميس دينى آن دفاع كنيم. من شما را بر اين موضوع دعوت كرده و ترغيب مىنمايم. | ||
خداوند ما و شما را | خداوند ما و شما را برای خدمت به اسلام و مسلمين موفق فرمايد.» ابوالحسن الموسوى الاصفهانى | ||
مورد دوم از دهها مورد دخالت آن فقيه عظيم الشان در امور سياسى، اجتماعى مسلمانان، عكس العمل آن فقيه بزرگ در برابر حوادث مسجد گوهرشاد بود. فاجعه مسجد گوهرشاد مشهد، يكى از دهها و صدها حوادث جنايتبار دوران رضاخان پهلوى است كه مردم مسلمان را در راه حمايت از روحانیت به خاک و خون كشيد. آن روز مردم در اعتراض به دستگيرى آیتالله سيد حسين قمى دست به تظاهرات زده بودند. وقتى خبر به رضا شاه رسيد كه دهها هزار نفر از مردم مشهد به دفاع از اهداف اسلام و روحانیت در مسجد گوهرشاد اجتماع كردهاند، دستور داد همه مردم را از طرف درها و چهار طرف پشتبام مسجد، به رگبار مسلسل ببندند و هيچ نوع رحم به صغير و كبير و زن و مرد نكنند. دستور دژخيم تاريخ، توسط مامورين جنايت كار او عملى شد و مردم بىدفاع را به صفير گلوله بستند و چندين هزار نفر از زن و مرد و روحانى و غير روحانى، زائر و بومى را به شهادت رساندند. پس از اين يورش وحشيانه و سبعانه، درهاى مسجد را باز كردند و زندگان را بيرون بردند و كشتگان را به كاميونها ريخته و همه را در خندقى كه در بيرون شهر | مورد دوم از دهها مورد دخالت آن فقيه عظيم الشان در امور سياسى، اجتماعى مسلمانان، عكس العمل آن فقيه بزرگ در برابر حوادث مسجد گوهرشاد بود. فاجعه مسجد گوهرشاد مشهد، يكى از دهها و صدها حوادث جنايتبار دوران رضاخان پهلوى است كه مردم مسلمان را در راه حمايت از روحانیت به خاک و خون كشيد. آن روز مردم در اعتراض به دستگيرى آیتالله سيد حسين قمى دست به تظاهرات زده بودند. وقتى خبر به رضا شاه رسيد كه دهها هزار نفر از مردم مشهد به دفاع از اهداف اسلام و روحانیت در مسجد گوهرشاد اجتماع كردهاند، دستور داد همه مردم را از طرف درها و چهار طرف پشتبام مسجد، به رگبار مسلسل ببندند و هيچ نوع رحم به صغير و كبير و زن و مرد نكنند. دستور دژخيم تاريخ، توسط مامورين جنايت كار او عملى شد و مردم بىدفاع را به صفير گلوله بستند و چندين هزار نفر از زن و مرد و روحانى و غير روحانى، زائر و بومى را به شهادت رساندند. پس از اين يورش وحشيانه و سبعانه، درهاى مسجد را باز كردند و زندگان را بيرون بردند و كشتگان را به كاميونها ريخته و همه را در خندقى كه در بيرون شهر برای همين منظور حفر كرده بودند، ريختند و روى آن را پوشاندند كه هنوز آن نقطه به «قتلگاه» مشهور است. | ||
پس از اين ماجرا، «آیتالله سيد حسين قمى» در باغ سراج الملك شهر رى محبوس گرديد و هر گونه تماس با ايشان ممنوع اعلام شد. بعد از يك ماه در آخر ماه ربيع الثانى بود كه او را به اتفاق فرزندش و جمعى ديگر به اعتاب مقدسه تبعيد كردند. | پس از اين ماجرا، «آیتالله سيد حسين قمى» در باغ سراج الملك شهر رى محبوس گرديد و هر گونه تماس با ايشان ممنوع اعلام شد. بعد از يك ماه در آخر ماه ربيع الثانى بود كه او را به اتفاق فرزندش و جمعى ديگر به اعتاب مقدسه تبعيد كردند. | ||
خط ۱۷۳: | خط ۱۷۳: | ||
آیتالله سيد ابوالحسن اصفهانى تا واپسين سال حيات خويش در نجف اشرف ماندگار بود. او در اواخر عمر خويش دچار ضعف مزاج گرديد و به بيماريهاى گوناگونى مبتلا شد. ايشان در آن سالها در فصل تابستان | آیتالله سيد ابوالحسن اصفهانى تا واپسين سال حيات خويش در نجف اشرف ماندگار بود. او در اواخر عمر خويش دچار ضعف مزاج گرديد و به بيماريهاى گوناگونى مبتلا شد. ايشان در آن سالها در فصل تابستان برای در امان ماندن از گرماى زياد شهر نجف به كاظمين و سامرا مى رفت، در آنجا گر چه در ظاهر در استراحت به سر میبرد، ولى در عمل اينچنين نبود. او به تنهايى در آنجا به نامههاى زيادى كه از سوى مسلمانان و دوستدارانش به منظور كسب نظرات فقهى و رهنمودهاى علمى وى برایش ارسال مى شد، پاسخ مى داد و با تنى خسته و كوفته سر بر بالين مى گذارد. چند صباحى پيش از اينكه دار فانى را وداع گويد وضعيت مزاجى وى رو به وخامت گذاشت. به او پيشنهاد كردند كه محلى ديگر را كه داراى هوايى مناسب است، برگزيند. او ايران را انتخاب كرد اما خيلى زود از سفر به ايران منصرف شد و سفر به بعلبك لبنان را برگزيد پس از مدت زمان كوتاهى كه ايشان در بعلبك بود بسيارى از بزرگان و دانشمندان جبل عامل، بعلبك، بيروت، دمشق و ديگر نقاط لبنان و سوريه با وى ديدار كردند. پس از اينكه وضعيت مزاجى وى تا اندازهاى بهبود يافت، روزى در اثر سانحهاى به زمين خورد و پس از بازگشت به كاظمين در شب نهم ذيحجه 1365ق در 81 سالگى دارفانى را وداع گفت. | ||
پيكر شريف آیتالله اصفهانى پس از حمل از كاظمين به نجف و تشييعى كم سابقه در صحن مطهر اميرالمؤمنين عليهالسلام كنار قبر فرزند شهيدش سيد محمدحسن و آرامگاه آیتالله خراسانى به خاک سپرده شد. | پيكر شريف آیتالله اصفهانى پس از حمل از كاظمين به نجف و تشييعى كم سابقه در صحن مطهر اميرالمؤمنين عليهالسلام كنار قبر فرزند شهيدش سيد محمدحسن و آرامگاه آیتالله خراسانى به خاک سپرده شد. |
ویرایش