۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - '==ساختار== ' به '==ساختار== ') |
جز (جایگزینی متن - 'برخي' به 'برخی') |
||
خط ۳۴: | خط ۳۴: | ||
#نويسنده در مورد پرهيز از منتگذارى چنين توضيح داده است: [[امام على(ع)|اميرالمؤمنين على(ع)]] در عهدنامه مالك اشتر مىفرمايد: «إياك و المنّ على رعيتك بإحسانك.. فإن المنّ يبطل الإحسان: مبادا هرگز با خدمتهايى كه انجام دادى بر مردم، منتگذارى... زيرا منت نهادن پاداش نيكوكارى را از بين مىبرد».<ref>ر.ک: متن کتاب، ص37</ref> | #نويسنده در مورد پرهيز از منتگذارى چنين توضيح داده است: [[امام على(ع)|اميرالمؤمنين على(ع)]] در عهدنامه مالك اشتر مىفرمايد: «إياك و المنّ على رعيتك بإحسانك.. فإن المنّ يبطل الإحسان: مبادا هرگز با خدمتهايى كه انجام دادى بر مردم، منتگذارى... زيرا منت نهادن پاداش نيكوكارى را از بين مىبرد».<ref>ر.ک: متن کتاب، ص37</ref> | ||
#نويسنده يادآور شده است: شما اگر اخلاق پيامبران و زندگى و مبارزات آنان را مطالعه كنيد، در مىيابيد كه موانع زيادى داشتهاند، اما از ميدان در نرفتند و سرانجام به هدفشان رسيدند؛ مثلاً حضرت موسى(ع) زمانى كه به رسالت مبعوث شد، هيچ ابزار مادى نه لشكرى، نه سلاحى، نه پولى و نه امكانات مادى ديگرى در اختيار نداشت؛ خودش بود و عصايى كه هنوز اژدها نشده بود. از جانب خدا خطاب مىشود: اى موسى! برو در مقابل فرعون و مأموريت خود را به انجام رسان، كه فرعون، طغيان كرده است. موسى با سلاح قاطعيت، به راه مىافتد. او هدف را تشخيص داده و براى از بين بردن ظلم و نشر توحيد، راه را نيز يافته است كه بايد به مقابله با ظلم و ستم | #نويسنده يادآور شده است: شما اگر اخلاق پيامبران و زندگى و مبارزات آنان را مطالعه كنيد، در مىيابيد كه موانع زيادى داشتهاند، اما از ميدان در نرفتند و سرانجام به هدفشان رسيدند؛ مثلاً حضرت موسى(ع) زمانى كه به رسالت مبعوث شد، هيچ ابزار مادى نه لشكرى، نه سلاحى، نه پولى و نه امكانات مادى ديگرى در اختيار نداشت؛ خودش بود و عصايى كه هنوز اژدها نشده بود. از جانب خدا خطاب مىشود: اى موسى! برو در مقابل فرعون و مأموريت خود را به انجام رسان، كه فرعون، طغيان كرده است. موسى با سلاح قاطعيت، به راه مىافتد. او هدف را تشخيص داده و براى از بين بردن ظلم و نشر توحيد، راه را نيز يافته است كه بايد به مقابله با ظلم و ستم برخیزد، استقامت كند تا سرانجام سردمدار ظلم را شكست دهد. او اين قاطعيت را از اتكاى به خدا به دست آورده است و دريافته است كه چون هدفش و راهش حق است، خداوند نصرت و ياريش خواهد كرد. چنين انسانى هيچگاه خسته نمىشود.<ref>ر.ک: همان، ص64</ref> | ||
#استاد در مورد نتيجه كردارهاى مديران و كاركنان ادارهها چنين نوشته است: رئيس يك اداره يا معاونش و يا بالاخره هر كارمندى كه داراى ارباب رجوع است اگر بد باشند و با ارباب رجوع با خشونت و تكبر برخورد كنند، مردم اين بدى را به حساب خود آنان نمىگذارند، بلكه به حساب انقلاب مىگذارند و اينجا است كه گناه بسيار بزرگ مىشود، كارمند و مديرى كه مىتواند در عرض چند دقيقه كار انسان گرفتارى را انجام دهد و نمىكند گناه بسيار بزرگى را مرتكب شده است. در روايات آمده است: [[امام جعفر صادق(ع)|امام صادق(ع)]] شيعيان را در منى نصيحت مىكرد، فرمود: «اى شيعيان ما! اينقدر دل پيغمبر را نشكنيد، و ما را اذيت نكنيد» در اين ميان يكى از شيعيان بسيار تعجب كرد و از جا برخاست و عرض كرد: يا بن رسولالله، ما كى دل پيغمبر را شكستيم، كى شما را آزرديم؟ امام(ع) فرمودند: مگر تو نبودى كه ديروز بر مركب سوار بودى و شخصى بين راه مانده بود و گفت: من خستهام مرا نيز سوار كن و تو بىاعتنا ردّ شدى و با اين كارت دل پيغمبر را شكستى!.<ref>همان، ص90 -91</ref> | #استاد در مورد نتيجه كردارهاى مديران و كاركنان ادارهها چنين نوشته است: رئيس يك اداره يا معاونش و يا بالاخره هر كارمندى كه داراى ارباب رجوع است اگر بد باشند و با ارباب رجوع با خشونت و تكبر برخورد كنند، مردم اين بدى را به حساب خود آنان نمىگذارند، بلكه به حساب انقلاب مىگذارند و اينجا است كه گناه بسيار بزرگ مىشود، كارمند و مديرى كه مىتواند در عرض چند دقيقه كار انسان گرفتارى را انجام دهد و نمىكند گناه بسيار بزرگى را مرتكب شده است. در روايات آمده است: [[امام جعفر صادق(ع)|امام صادق(ع)]] شيعيان را در منى نصيحت مىكرد، فرمود: «اى شيعيان ما! اينقدر دل پيغمبر را نشكنيد، و ما را اذيت نكنيد» در اين ميان يكى از شيعيان بسيار تعجب كرد و از جا برخاست و عرض كرد: يا بن رسولالله، ما كى دل پيغمبر را شكستيم، كى شما را آزرديم؟ امام(ع) فرمودند: مگر تو نبودى كه ديروز بر مركب سوار بودى و شخصى بين راه مانده بود و گفت: من خستهام مرا نيز سوار كن و تو بىاعتنا ردّ شدى و با اين كارت دل پيغمبر را شكستى!.<ref>همان، ص90 -91</ref> | ||
#نويسنده در مورد ارتباط خدمت و آرامش چنين نوشته است: خدمت به مردم از جنبههاى مختلفى براى آدمى مؤثر است، يكى از آن جنبهها آرامش روحى و روانى است؛ يعنى كسى كه در انديشه گرهگشايى از كار مردم است، وجدانش دائماً او را يارى مىكند و اكسير آرامش را به او هديه مىدهد. همه مردم به دنبال كسب آرامشاند، اما راههاى آن را گم كردهاند، معمولاً در تكاپو هستند تا با پول و امكانات مادى آن را به دست آورند. روشن است كه رفاه، آسايش و خوشى مرهون پول و قدرت نيست، چه بسيار افرادى كه تمكن و قدرت و شخصيت و پول دارند اما به اندازهاى غم، غصه، دلهره و اضطراب خاطر و نگرانى آنان را احاطه كرده كه كه اگر مرگ خريدنى بود تمام هستى خود را مىدادند و آن را مىخريدند. عكسش را هم فراوان مىبينيم كه انسانى خانه و يا فرشى كه روى آن بنشيند ندارد اما با نشاط و روحيه است و طمأنينه و وقار دارد. از نظر قرآن، كسى رفاه و آسايش دارد كه امنيت دل دارد: ''' «الَّذِينَ آمَنُوا وَ لَمْ يَلْبِسُوا إِيمانَهُمْ بِظُلْمٍ أُولئِكَ لَهُمُ الْأَمْنُ وَ هُمْ مُهْتَدُونَ» '''.<ref>انعام/ 82</ref>كسانى كه ايمان آورده و ايمان خود را به شرك نيالودهاند، آنان راست ايمنى و ايشان راه يافتگانند.<ref>همان، ص111- 112</ref> | #نويسنده در مورد ارتباط خدمت و آرامش چنين نوشته است: خدمت به مردم از جنبههاى مختلفى براى آدمى مؤثر است، يكى از آن جنبهها آرامش روحى و روانى است؛ يعنى كسى كه در انديشه گرهگشايى از كار مردم است، وجدانش دائماً او را يارى مىكند و اكسير آرامش را به او هديه مىدهد. همه مردم به دنبال كسب آرامشاند، اما راههاى آن را گم كردهاند، معمولاً در تكاپو هستند تا با پول و امكانات مادى آن را به دست آورند. روشن است كه رفاه، آسايش و خوشى مرهون پول و قدرت نيست، چه بسيار افرادى كه تمكن و قدرت و شخصيت و پول دارند اما به اندازهاى غم، غصه، دلهره و اضطراب خاطر و نگرانى آنان را احاطه كرده كه كه اگر مرگ خريدنى بود تمام هستى خود را مىدادند و آن را مىخريدند. عكسش را هم فراوان مىبينيم كه انسانى خانه و يا فرشى كه روى آن بنشيند ندارد اما با نشاط و روحيه است و طمأنينه و وقار دارد. از نظر قرآن، كسى رفاه و آسايش دارد كه امنيت دل دارد: ''' «الَّذِينَ آمَنُوا وَ لَمْ يَلْبِسُوا إِيمانَهُمْ بِظُلْمٍ أُولئِكَ لَهُمُ الْأَمْنُ وَ هُمْ مُهْتَدُونَ» '''.<ref>انعام/ 82</ref>كسانى كه ايمان آورده و ايمان خود را به شرك نيالودهاند، آنان راست ايمنى و ايشان راه يافتگانند.<ref>همان، ص111- 112</ref> |
ویرایش