تاریخ مختصر الدول: تفاوت میان نسخه‌ها

    از ویکی‌نور
    جز (جایگزینی متن - '== ساختار == ' به '== ساختار == ')
    جز (جایگزینی متن - '== گزارش محتوا == ' به '== گزارش محتوا == ')
    خط ۵۰: خط ۵۰:


    == گزارش محتوا ==
    == گزارش محتوا ==
    در مقدمه محقق، اطلاعات مختصرى پيرامون كتاب ارائه گرديده.<ref>ر.ک: مقدمه محقق، صالف - ب</ref>و در مقدمه مؤلف، عنوان بخش‌هاى كتاب، ذكر شده است.<ref>ر.ک: مقدمه مؤلف، ص1-2</ref>
    در مقدمه محقق، اطلاعات مختصرى پيرامون كتاب ارائه گرديده.<ref>ر.ک: مقدمه محقق، صالف - ب</ref>و در مقدمه مؤلف، عنوان بخش‌هاى كتاب، ذكر شده است.<ref>ر.ک: مقدمه مؤلف، ص1-2</ref>



    نسخهٔ ‏۱۶ اوت ۲۰۱۸، ساعت ۲۲:۳۲

    تاریخ مختصر الدول
    تاریخ مختصر الدول
    پدیدآورانصالحانی، آنطون (محقق) ابن عبری، غریغوریوس بن هارون (نويسنده)
    ناشردار المشرق
    مکان نشربیروت - لبنان
    سال نشر1992 م
    چاپ3
    موضوعتاریخ باستان - متون قدیمی تا قرن 14

    تاریخ جهان - متون قدیمی تا قرن 14

    خاور میانه - تاریخ

    کشورهای اسلامی - تاریخ
    زبانعربی
    تعداد جلد1
    کد کنگره
    ‏D‎‏ ‎‏17‎‏ ‎‏/‎‏الف‎‏2‎‏ت‎‏2
    نورلایبمطالعه و دانلود pdf

    تاريخ مختصر الدول، اثر گرگوريوس ابوالفرج بن هارون، معروف به ابن العبرى (658ق1286/م)، كتابى است درباره تاريخ عمومى جهان، از آغاز تا زمان مؤلف كه حاوى مطالبى مهم در تاريخ ايران باستان، اسماعيليان، خوارزمشاهيان و مغول است.

    اين كتاب را مؤلف از كتاب مفصل خود كه به زبان سريانى بوده، به عربى ترجمه و تلخيص كرده و در اواخر عمر در مراغه، به درخواست دوستان مسلمان خويش، مطالب ارزنده‌اى در تاريخ اسلام و مغول، از تاريخ جهان‌گشاى جوينى، به آن افزوده است.[۱]

    تحقيق كتاب توسط آنطون صالحانى صورت گرفته است.

    ساختار

    كتاب با دو مقدمه از محقق و مؤلف آغاز و مطالب به دَه «دولت» (بخش) تقسيم شده است.[۲]

    از لحاظ سياق تاريخ‌نگارى، اين كتاب را مى‌توان در حوزه كتب تاريخ عمومى جاى داد.[۳]

    نويسنده در تاريخ‌نگارى خويش، از جغرافيا نيز استفاده كرده است، كارى كه كمتر مؤلفى در عصر وى بدان توجه داشته است و از اين حيث مى‌تواند داراى اهميت باشد. از بهترين اطلاعات كتاب وى، توجه به شمار سال‌هاى حكومت تمام پادشاهان است.[۴]

    دولت نهم اين اثر كه مربوط به اعراب مى‌باشد، مفصل‌ترين بخش كتاب است. از دلايل مفصل‌تر بودن دوران اعراب، مى‌تواند نزدیک ى عصر و حكومت اعراب به عصر مؤلف و وجود منابع بيشتر در اين زمينه و محل اقامت مؤلف در نواحى حكومتى اعراب باشد. كوتاه‌ترين بخش كتاب نيز دولت چهارم؛ يعنى دولتى كه از پادشاهان بنى اسرائيل به پادشاهان كلدانى رسيده است، مى‌باشد.[۵]

    يكى از منابع عمده تاريخ اسلامى مورد استفاده ابن عبرى، «الكامل في التاريخ» ابن اثير بوده؛ گرچه وى با منابع ديگر، به‌ويژه منابع سلجوقى، آشنا بوده است. وى تاريخ خوارزمشاهيان، اسماعيليان و مغولان را از تاريخ جهانگشاى خلاصه كرده و در شرح حوادث روزگار خود، خاصه آنچه به بين النهرين و سوريه مربوط مى‌شود، مطالب تازه‌اى آورده است. در خصوص تاريخ علوم، مطالب كتاب بيشتر مبتنى بر «تاريخ الحكماء» ابن قفطى است.[۶]

    نثر كتاب سنگين است و مكلف و جاى‌جاى آن، نثر فنى به چشم مى‌خورد و لغات پارسى و عربى، درآميخته‌اند.[۷]

    گزارش محتوا

    در مقدمه محقق، اطلاعات مختصرى پيرامون كتاب ارائه گرديده.[۸]و در مقدمه مؤلف، عنوان بخش‌هاى كتاب، ذكر شده است.[۹]

    چنان‌كه پيش از اين گفتيم كتاب در ده دولت بيان مى‌شود:

    در دولت نخستين؛ يعنى دولت اوليا پيش از ورود به سرزمين موعود، مؤلف به‌صورت گذرا و اجمالى، به شرح دوران پيش از تاريخ پرداخته و چگونگى و زمان خلقت آدم(ع) و سپس فرزندان آن را بيان نموده است. سال‌هاى زندگى انسان‌ها در اين بخش از كتاب، اساطير را در ذهن تداعى مى‌كند. مؤلف اختراع خط را به شيث(ع)، پسر آدم(ع)، نسبت داده و از وجود اقليم‌ها و نژادهاى گوناگون سخن رانده و مدعى است كه خداوند با حضرت آدم(ع) به زبان سريانى سخن گفته است و اين زبان به سه شعبه تقسيم شده است كه فصيح‌ترين آنها، شاخه آرامى است. در اين قسمت از كتاب، بعضا به بيان روايات گوناگون در مورد پيامبرانى چون نوح(ع) پرداخته شده و در مورد بنى اسرائيل، اطلاعات جامعى دارد كه از اين حيث، براى مورخ اهميت پيدا مى‌كند. در بخش نخستين كتاب، اسطوره و تاريخ، گره خورده و گذشته بشر، بازسازى شده است. اين بخش، جز تورات و انجيل، منبع ديگرى ندارد.[۱۰]

    در دولت دوم، از پيامبران متعدد بنى اسرائيل سخن به ميان آمده است. اين اطلاعات فقط به‌صورت نقل كوتاه است و هيچ شرح و بسط و توصيفى بر آن نيست. تنها منبع در اين قسمت، فقط راهبانى هستند كه از دسته منابع شفاهى محسوب مى‌شوند.[۱۱]

    در دولت سوم، از نخستين پادشاهان بنى اسرائيل، هم‌زمان با دولت آشور، ياد شده است. در اين بخش، به‌صورت گذرا و كوتاه، از 23 پادشاه نام برده شده و وقايع كوتاهى از دوران آنها، ذكر گرديده است.[۱۲]

    دولت چهارم، دولتى است كه از پادشاهان بنى اسرائيل به پادشاهان كلدانى رسيده است. پس از گذشت از سه دولت، در اين قسمت از كتاب، اولين جايى است كه نامى از ايران برده مى‌شود. نويسنده در اين بخش، به حرفه‌ها، تعليمات و فضايل كلدانى‌ها پرداخته و آنها را منجمين متبحر و سازنده معابد در جهت كواكب مى‌داند. وى از منابع مكتوب در اين بخش استفاده نموده و از سه پادشاه كلدانى (بابل) ياد كرده است.[۱۳]

    دولت پنجم، دولتى است كه از پادشاهان كلدانى به پادشاهان ايران رسيده است. نويسنده در اين بخش، از اسطوره‌هاى شفاهى استفاده كرده است و در وصف ايران، چنين بيان مى‌كند: «قوم ايرانى را شرف و عزتى بس والاست. سرزمينشان در وسط سرزمين‌هاى اقوام ديگر است و از نيكوترين اقليم‌هاست و شهريارانشان كه در سياست، از همه شهرياران برتر بودند. اين قوم را در حمايت خود گرفته و دست ستمكاران را از ستم‌ديدگان كوتاه مى‌كردند و آنان را به كارهايى، كه از آن بر دوام باشند، وامى‌داشتند و امور كشور را به نيكوترين وجهى به حيطه انتظام مى‌آورند».[۱۴]

    دولت ششم، دولتى است كه از پادشاهان مجوس ايران به پادشاهان بت‌پرست يونانى رسيده است. مؤلف، ذوالقرنين را لقب اسكندر مى‌داند؛ زيرا مشرق و مغرب را كه دو شاخ خورشيدند تصرف كرد و معتقد است اسكندر است كه در برابر يأجوج و مأجوج سدى بنا نمود. به نقل از اين كتاب، آندروماخوس كرتى طبيب، در زمان اسكندر مى‌زيسته است. او در معجون ميتريداتس، گوشت افعى افزود و ازاين‌رو براى افعى‌زدگى دارويى نافع شد.[۱۵]

    دولت هفتم، دولت يونانيان بت‌پرست است كه به پادشاهان فرنگ رسيد. مؤلف در اين بخش، به پادشاهان روم و تشكيل بيزانس و ولادت مسيح و چگونگى زاده شدن سزار پرداخته و از 50 پادشاه و حكومت آنها ياد كرده و در باب نرون، دكيوس و آوگوستوس قيصر و كنستانتين، اطلاعات مفيدى را ارائه داده است.[۱۶]

    دولت هشتم، دولتى است كه از پادشاهان فرنگ به پادشاهان مسيحى يونان رسيد. در اين بخش، توضيحاتى در باب شورش بهرام چوبين و نامه انوشيروان به ماوريكوس قيصر مبنى بر درخواست كمك، ياد شده و پاسخ ماوريكوس نيز ذكر شده است. شايد بتوان گفت مهم‌ترين اطلاعات اين فصل براى تاريخ ايران، ذكر همين مراسلات است.[۱۷]

    دولت نهم، دولتى است كه از پادشاهان مسيحى يونان به پادشاهان مسلمان عرب رسيد. در اين بخش، به شرح زندگى اجتماعى و خاندان اعراب پرداخته شده و زندگى اعراب به دو بخش جاهليت و پس از اسلام، تقسيم شده است. در اين بخش، از اعتقادات جاهليت گفته شده و تنها دانش آنها علم زبان خود و لغت و نظم شعر و سخنورى دانسته شده است. در بخش پس از اسلام، به شرح زندگى حضرت محمد(ص) پرداخته شده و از خلفاى راشدين ياد شده است. سپس حوادث زمان امويان و عباسيان شرح و بسط شده است. نويسنده واقعه كربلا را به‌طور اجمالى ياد كرده و اطلاعاتى در مورد غدير خم، ثبت ننموده است. در مورد سلجوقيان نيز اطلاعاتى اندك در شرح حوادث دوران خلافت قائم‌بامرالله، عبدالله بن القادربالله داده شده و نيز از آل بويه سخن به ميان آمده است.[۱۸]

    آخرين دولت، دولتى است كه از پادشاهان مسلمان عرب به پادشاهان مغول رسيد. در باب اين دولت نيز، همچون ديگر بخش‌ها، شرح داده شده است؛ اما امتيازش نسبت به بخش‌هاى ديگر، ذكر دقيق تاريخ وقايع است؛ چيزى كه در جاى‌جاى كتاب، بى‌اهميت تلقى شده بود.[۱۹]

    برخى از ويژگى‌هاى برجسته اين كتاب عبارت است از:

    1. شرح زندگى فرهنگى هر دوره تاريخى؛
    2. سرگذشت و آثار بزرگانى چون سليمان، امپدوكلس (انبادقلس) و فيثاغورس، هومر (اوميروس)، طالس/تالس/ثاليس، بَلينوس/بليناس/ پولونيوس، اقليدس و ارشميدس، زردشت و مانى؛
    3. چگونگى ساخته شدن شهرها؛
    4. وصف مفصّلى از مذاهب و فرقه‌هاى دينى و علوم و فلسفه اسلامى.[۲۰]

    چنان‌كه در اين اثر ملاحظه مى‌شود، در مواردى، جابه‌جايى و عدم دقت در دوران زندگى علما به چشم مى‌خورد. ابن العبرى خود نيز از اين نقص آگاه بوده و گفته است مراد او ذكر نام دانشمندان و حكما، تاريخ صحيح آنها نيست، بلكه استفاده از سخنان و معارف ايشان است. بااين‌حال اين كتاب مى‌تواند در جايگاه خود و از حيث مطالعات دوران مغول، مهم تلقى شود و سرتاسر آن خالى از لطف نيست.[۲۱]

    وضعيت كتاب

    اين اثر نخستين بار در سال 1073ق1663/م به كوشش ادوارد پوكاك به لاتين ترجمه و در آكسفورد منتشر شد. آنطون صالحانى متن عربى اين كتاب را با مقابله نسخه‌هاى متعدد و مراجعه به اصل سريانى آن و منابع تاريخى اسلامى، تصحيح كرد و با افزودن حواشى و فهرست‌هايى در 1307ق1890/م در بيروت به چاپ رساند.

    حشمت‌الله رياضى و محمدعلى تاج‌پور اين كتاب را به فارسى ترجمه و در 1364ش در تهران چاپ كردند. عبدالمحمد آيتى نيز آن را در اوايل دهه شصت به فارسى ترجمه كرده و در 1377ش در تهران به چاپ رسانده است.[۲۲]

    فهرست مطالب و اعلام مذكور در متن، در انتهاى كتاب آمده است.

    پاورقى‌ها توسط محقق نوشته شده و در آن‌ها علاوه بر اشاره به اختلاف نسخ، به توضيح برخى از كلمات و عبارات متن پرداخته شده است.

    پانويس

    1. ر.ک: مظفرزاده، زهرا، 1392؛ قدرت ديزجى، مهرداد، ج6، ص249
    2. ر.ک: قدرت ديزجى، مهرداد، ج6، ص249
    3. رك: مظفرزاده، زهرا، 1392
    4. ر.ک: همان
    5. ر.ک: همان
    6. ر.ک: همان
    7. رك: مظفرزاده، زهرا، 1392
    8. ر.ک: مقدمه محقق، صالف - ب
    9. ر.ک: مقدمه مؤلف، ص1-2
    10. رك: مظفرزاده، زهرا، 1392
    11. ر.ک: همان
    12. ر.ک: همان
    13. ر.ک: همان
    14. ر.ک: همان
    15. ر.ک: همان
    16. رك: همان
    17. ر.ک: همان
    18. ر.ک: همان
    19. همان
    20. ر.ک: قدرت ديزجى، مهرداد، ج6، ص250
    21. رك: مظفرزاده، زهرا، 1392
    22. قدرت ديزجى، مهرداد، ج6، ص250

    منابع مقاله

    1. مقدمه و متن كتاب.

    2. قدرت ديزجى، مهرداد، «دانشنامه جهان اسلام»، زير نظر غلامعلى حداد عادل (1377)، تهران: بنياد دايرةالمعارف اسلامى، ج6، ص249.

    3. مظفرزاده، زهرا، «تاريخ‌نويسى در اسلام و تأليفات عربى درباره تاريخ و فرهنگ ايران از باستان»، برگرفته از پايگاه اينترنتى دانشجويان تاريخ دانشگاه خوارزمى، تاريخ: جمعه 20 ارديبهشت 1392، 37:06 ب.ظ، به آدرس اينترنتى:

    http://tarikhtmu.mihanblog.com/page/5.


    وابسته‌ها