تفسیر و نقد و تحلیل مثنوی جلال‌الدین محمد بلخی (جعفری): تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - ' {{' به '{{'
جز (جایگزینی متن - 'سبك' به 'سبک ')
جز (جایگزینی متن - ' {{' به '{{')
خط ۱۰۱: خط ۱۰۱:


«اينكه در مغز جلال‌الدين چه گذشته است؟ و حقايق و واقعيات را با چه عينكى مورد مطالعه قرار داده است؟، نمى‌توانيم به‌طور قطع و يقين، مشخص و معين نماييم و اين ابهام و تاريكى، به‌طور كلى در همه آثار بزرگ وجود دارد. اينكه جلال‌الدين مى‌گويد:
«اينكه در مغز جلال‌الدين چه گذشته است؟ و حقايق و واقعيات را با چه عينكى مورد مطالعه قرار داده است؟، نمى‌توانيم به‌طور قطع و يقين، مشخص و معين نماييم و اين ابهام و تاريكى، به‌طور كلى در همه آثار بزرگ وجود دارد. اينكه جلال‌الدين مى‌گويد:
 
{{شعر}}{{ب|''«من به هر جمعيتى نالان شدم''|2=''جفت بدحالان و خوش‌حالان شدم»''}}{{ب|''«هر كسى از ظن خود شد يار من''|2=''وز درون من نجست اسرار من»''}}{{پایان شعر}}
{{شعر}}
{{ب|''«من به هر جمعيتى نالان شدم''|2=''جفت بدحالان و خوش‌حالان شدم»''}}
{{ب|''«هر كسى از ظن خود شد يار من''|2=''وز درون من نجست اسرار من»''}}
{{پایان شعر}}




خط ۱۱۵: خط ۱۱۱:


مقدارى هم به روى «من» خود خم شده، خود را ارزيابى كن؛
مقدارى هم به روى «من» خود خم شده، خود را ارزيابى كن؛
 
{{شعر}}{{ب|''«اى برادر عقل يك دم با خود آر''|2=''دم‌به‌دم در تو خزان است و بهار»''}}{{پایان شعر}}
{{شعر}}
{{ب|''«اى برادر عقل يك دم با خود آر''|2=''دم‌به‌دم در تو خزان است و بهار»''}}
{{پایان شعر}}


ساعاتى هم از غوغاى اجتماع، بركنار شو و در قاره‌هاى كشف‌نشده روح خود به سير و سياحت بپرداز؛
ساعاتى هم از غوغاى اجتماع، بركنار شو و در قاره‌هاى كشف‌نشده روح خود به سير و سياحت بپرداز؛
خط ۱۲۵: خط ۱۱۸:


درست است كه در بعضى از ابيات جلال‌الدين تحريكاتى براى انزواطلبى و گوشه‌گيرى ديده مى‌شود؛ مثلا:
درست است كه در بعضى از ابيات جلال‌الدين تحريكاتى براى انزواطلبى و گوشه‌گيرى ديده مى‌شود؛ مثلا:
 
{{شعر}}{{ب|''«ظلمت چَه به كه ظلمت‌هاى خلق''|2=''سر نبرد آن‌كس كه گيرد پاى خلق»''}}{{پایان شعر}}
{{شعر}}
{{ب|''«ظلمت چَه به كه ظلمت‌هاى خلق''|2=''سر نبرد آن‌كس كه گيرد پاى خلق»''}}
{{پایان شعر}}


اين‌گونه مضامين كاملا قابل توجيه است؛ يعنى مى‌توان گفت: جلال‌الدين مى‌خواهد بگويد كه: اگر انسان ميان دو چيز مخير شود: يا فداى نادانى‌ها و شهوات و تمايلات حيوانى مردم باشد؛ يا اينكه براى حفظ استقلال شخصيت خود به خلوتگاه‌ها پناه ببرد، البته اقدام به حفظ استقلال شخصيت بهتر است و اين يك مطلب باطل نيست و هر مضمونى كه در ابيات جلال‌الدين مطابق مطلب مزبور بوده باشد، مى‌توان گفت: جلال‌الدين يك اصل عالى انسانى را نشان مى‌دهد.
اين‌گونه مضامين كاملا قابل توجيه است؛ يعنى مى‌توان گفت: جلال‌الدين مى‌خواهد بگويد كه: اگر انسان ميان دو چيز مخير شود: يا فداى نادانى‌ها و شهوات و تمايلات حيوانى مردم باشد؛ يا اينكه براى حفظ استقلال شخصيت خود به خلوتگاه‌ها پناه ببرد، البته اقدام به حفظ استقلال شخصيت بهتر است و اين يك مطلب باطل نيست و هر مضمونى كه در ابيات جلال‌الدين مطابق مطلب مزبور بوده باشد، مى‌توان گفت: جلال‌الدين يك اصل عالى انسانى را نشان مى‌دهد.
۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش