الحكمة المتعالية في الأسفار العقلية الأربعة: تفاوت میان نسخهها
جز (جایگزینی متن - 'طبيعي' به 'طبیعی') برچسبها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه |
جز (جایگزینی متن - 'ر.ك:' به 'ر.ک:') |
||
خط ۵۶: | خط ۵۶: | ||
[[مظفر، محمدرضا|علامه مظفر]] در مقدمهاش بر كتاب ابتدا به توصيف جايگاه علمى نويسنده پرداخته است. وى [[صدرالدین شیرازی، محمد بن ابراهیم|ملا صدرا]] را از بزرگترين فلاسفه الهى دانسته كه قرنها بايد بگذرد تا فرزانهاى مانند او ظهور يابد. او مدرّس درجه اول مكتب فلسفى الهى در سه قرن اخير در بلاد شيعه است.<ref>ر. | [[مظفر، محمدرضا|علامه مظفر]] در مقدمهاش بر كتاب ابتدا به توصيف جايگاه علمى نويسنده پرداخته است. وى [[صدرالدین شیرازی، محمد بن ابراهیم|ملا صدرا]] را از بزرگترين فلاسفه الهى دانسته كه قرنها بايد بگذرد تا فرزانهاى مانند او ظهور يابد. او مدرّس درجه اول مكتب فلسفى الهى در سه قرن اخير در بلاد شيعه است.<ref>ر.ک: مقدمه مظفر، صفحه ب</ref>وى سپس كتاب اسفار را در رأس تمامى كتب فلسفه قديم و جديد و مادر تمامى تأليفات او دانسته است؛ چراكه هر كتابى يا رسالهاى كه پس از آن تأليف كرده، برگرفته از عبارات آن كتاب است.<ref>همان، صفحه «ب» و «ز»</ref>در ادامه به ذكر شرح حال صدرا پرداخته و زندگىاش را در سه مرحله توضيح داده است.<ref>همان، صفحه د - ز</ref> | ||
«حكمت متعاليه»، عنوان نظام فلسفى [[صدرالدین شیرازی، محمد بن ابراهیم|صدرالدين محمد شيرازى]]، مشهور به [[صدرالدین شیرازی، محمد بن ابراهیم|ملا صدرا]] و [[صدرالدین شیرازی، محمد بن ابراهیم|صدرالمتألهين]] است. [[صدرالدین شیرازی، محمد بن ابراهیم|ملا صدرا]] در هيچيك از آثارش اين نام و همچنين نام ديگرى را براى اشاره به نظام فلسفى خود به كار نبرده، بلكه آن را در نامگذارى مهمترين اثر مكتوب فلسفىاش، «الحكمة المتعالية في الأسفار العقلية الأربعة» به كار برده است. اما اين كتاب نيز، كه پس از او مشهورترين اثر او شناخته شده، به «اسفار اربعه» معروف است و كمتر كسى از آن با نام الحكمة المتعالية ياد مىكند. استفاده از اين تعبير بعد از او، صرفاً براى اشاره به نظام فلسفى وى، متداول شده است. گفتنى است كه [[صدرالدین شیرازی، محمد بن ابراهیم|ملا صدرا]] در كتاب «[[الشواهد الربوبية في المناهج السلوكية|الشواهد الربوبية]]»، علاوه بر «الأسفار الأربعة» از كتاب ديگر خود به نام «الحكمة المتعالية» نيز ياد كرده است. به نظر [[آشتیانی، جلالالدین|سيد جلالالدين آشتيانى]]، كتاب اخير همان كتاب ناتمام «المسائل القدسية» است.<ref>ر. | «حكمت متعاليه»، عنوان نظام فلسفى [[صدرالدین شیرازی، محمد بن ابراهیم|صدرالدين محمد شيرازى]]، مشهور به [[صدرالدین شیرازی، محمد بن ابراهیم|ملا صدرا]] و [[صدرالدین شیرازی، محمد بن ابراهیم|صدرالمتألهين]] است. [[صدرالدین شیرازی، محمد بن ابراهیم|ملا صدرا]] در هيچيك از آثارش اين نام و همچنين نام ديگرى را براى اشاره به نظام فلسفى خود به كار نبرده، بلكه آن را در نامگذارى مهمترين اثر مكتوب فلسفىاش، «الحكمة المتعالية في الأسفار العقلية الأربعة» به كار برده است. اما اين كتاب نيز، كه پس از او مشهورترين اثر او شناخته شده، به «اسفار اربعه» معروف است و كمتر كسى از آن با نام الحكمة المتعالية ياد مىكند. استفاده از اين تعبير بعد از او، صرفاً براى اشاره به نظام فلسفى وى، متداول شده است. گفتنى است كه [[صدرالدین شیرازی، محمد بن ابراهیم|ملا صدرا]] در كتاب «[[الشواهد الربوبية في المناهج السلوكية|الشواهد الربوبية]]»، علاوه بر «الأسفار الأربعة» از كتاب ديگر خود به نام «الحكمة المتعالية» نيز ياد كرده است. به نظر [[آشتیانی، جلالالدین|سيد جلالالدين آشتيانى]]، كتاب اخير همان كتاب ناتمام «المسائل القدسية» است.<ref>ر.ک: فنا، فاطمه، ص774</ref> | ||
با مطالعه و بررسى آثار [[صدرالدین شیرازی، محمد بن ابراهیم|ملا صدرا]] مىتوان دريافت كه او در تأسيس نظام فلسفى خود از دو گونه منبع بهره برده است: | با مطالعه و بررسى آثار [[صدرالدین شیرازی، محمد بن ابراهیم|ملا صدرا]] مىتوان دريافت كه او در تأسيس نظام فلسفى خود از دو گونه منبع بهره برده است: | ||
#منبع روحانى و باطنى؛ يعنى همان چيزى كه او الهامات ربانى ناميده و به مدد مجاهده و تهذيب نفس و تجريد عقل به آن دست يافته است؛ | #منبع روحانى و باطنى؛ يعنى همان چيزى كه او الهامات ربانى ناميده و به مدد مجاهده و تهذيب نفس و تجريد عقل به آن دست يافته است؛ | ||
#منابع ظاهرى و به يك معنا تاريخى و آنچه در تاريخ جلوهگر شده است. در بررسى اين قسم از منابع بايد به اين نكته توجه داشت كه مراد از تأثير آنها در پيدايش و شكلگيرى حكمت متعاليه لزوماً به اين معنى نيست كه همه آنها مستقيماً و كاملاً در سياقى موافق با انديشه [[صدرالدین شیرازی، محمد بن ابراهیم|ملا صدرا]] مؤثر بودهاند. ازاينرو، بهاستثناى منابع قرآنى و حديثى، او اظهار مىدارد كه پس از مطالعه وسيع و درازمدت آثار پيشينيان و معاصرانش، به بررسى و نقد سره از ناسره افكار و روش آنها پرداخته و گاه به تعبير خود او، به تخريب و آنگاه بازسازى و دفاع از آنها مبادرت كرده است. برخى ديگر از منابع نيز بهمنزله مواد و عناصر اصلى، با انديشهها و تأملات خاص [[صدرالدین شیرازی، محمد بن ابراهیم|ملا صدرا]] صورت جديدى به خود گرفتند و در بنيان نهادن حكمت متعاليه استفاده شدند.<ref>ر. | #منابع ظاهرى و به يك معنا تاريخى و آنچه در تاريخ جلوهگر شده است. در بررسى اين قسم از منابع بايد به اين نكته توجه داشت كه مراد از تأثير آنها در پيدايش و شكلگيرى حكمت متعاليه لزوماً به اين معنى نيست كه همه آنها مستقيماً و كاملاً در سياقى موافق با انديشه [[صدرالدین شیرازی، محمد بن ابراهیم|ملا صدرا]] مؤثر بودهاند. ازاينرو، بهاستثناى منابع قرآنى و حديثى، او اظهار مىدارد كه پس از مطالعه وسيع و درازمدت آثار پيشينيان و معاصرانش، به بررسى و نقد سره از ناسره افكار و روش آنها پرداخته و گاه به تعبير خود او، به تخريب و آنگاه بازسازى و دفاع از آنها مبادرت كرده است. برخى ديگر از منابع نيز بهمنزله مواد و عناصر اصلى، با انديشهها و تأملات خاص [[صدرالدین شیرازی، محمد بن ابراهیم|ملا صدرا]] صورت جديدى به خود گرفتند و در بنيان نهادن حكمت متعاليه استفاده شدند.<ref>ر.ک: همان، ص775</ref> | ||
نوآورىهاى حكمت متعاليه را از دو جنبه مىتوان بررسى كرد: يكى، عرضه راههاى جديد براى حل برخى از مسائلى كه ميان انديشمندان مسلمان درباره آن منازعه بوده است و ديگرى، طرح مسائل جديد و نظريهپردازى درباره آنها. از آنجا كه زيربنا و بنيان حكمت متعاليه را علم وجود تشكيل مىدهد، بالطبع نوآورىهاى آن را كه در واقع مبانى و مبادى اين مكتب بشمار مىروند، حول وجود و مسائل مرتبط با آن بايد جست. گرچه نقطه آغازين ساير سيستمهاى فلسفى نيز وجود و شناخت آن است، اما براى نخستين بار در نظام صدرايى اين پرسش مطرح شد كه وجود با اين همه وسعت و شمول بىنظيرش چگونه ممكن است كه يك مفهوم صرف باشد كه خارج از ذهن عينيت و اصالتى ندارد. نظريه اصالت وجود پاسخ مبتكرانه [[صدرالدین شیرازی، محمد بن ابراهیم|ملا صدرا]] به اين پرسش است كه در خلال سخنان حكماى پيش از او مانند [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|ابن سينا]] و پيروانش نيز اين قول را مىتوان يافت. اما تصريح و تأكيد بر اهميت آن در حكمت متعاليه صدرايى بهنحوى كه راهگشاى حل بسيارى از معضلات فلسفى و كلامى شده بىسابقه است. برخى از مهمترين نوآورىهاى اساسى ديگر در حكمت متعاليه عبارتند از: تشكيك وجود، وحدت وجود، تقسيم وجود به نفسى، رابطى و رابط، امكان فقرى، اتحاد عقل و عاقل و معقول، حركت جوهرى، تبيين فلسفى جديد درباره زمان و اينكه آن بعد چهارم است، نظريه جسمانية الحدوث و روحانية البقاء بودن نفس، قاعده بسيط الحقيقة، قاعده النفس في وحدتها كل القوى، اثبات فلسفى عالم خيال منفصل و مجموعه آراى مربوط به معادشناسى.<ref>همان، ص779</ref> | نوآورىهاى حكمت متعاليه را از دو جنبه مىتوان بررسى كرد: يكى، عرضه راههاى جديد براى حل برخى از مسائلى كه ميان انديشمندان مسلمان درباره آن منازعه بوده است و ديگرى، طرح مسائل جديد و نظريهپردازى درباره آنها. از آنجا كه زيربنا و بنيان حكمت متعاليه را علم وجود تشكيل مىدهد، بالطبع نوآورىهاى آن را كه در واقع مبانى و مبادى اين مكتب بشمار مىروند، حول وجود و مسائل مرتبط با آن بايد جست. گرچه نقطه آغازين ساير سيستمهاى فلسفى نيز وجود و شناخت آن است، اما براى نخستين بار در نظام صدرايى اين پرسش مطرح شد كه وجود با اين همه وسعت و شمول بىنظيرش چگونه ممكن است كه يك مفهوم صرف باشد كه خارج از ذهن عينيت و اصالتى ندارد. نظريه اصالت وجود پاسخ مبتكرانه [[صدرالدین شیرازی، محمد بن ابراهیم|ملا صدرا]] به اين پرسش است كه در خلال سخنان حكماى پيش از او مانند [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|ابن سينا]] و پيروانش نيز اين قول را مىتوان يافت. اما تصريح و تأكيد بر اهميت آن در حكمت متعاليه صدرايى بهنحوى كه راهگشاى حل بسيارى از معضلات فلسفى و كلامى شده بىسابقه است. برخى از مهمترين نوآورىهاى اساسى ديگر در حكمت متعاليه عبارتند از: تشكيك وجود، وحدت وجود، تقسيم وجود به نفسى، رابطى و رابط، امكان فقرى، اتحاد عقل و عاقل و معقول، حركت جوهرى، تبيين فلسفى جديد درباره زمان و اينكه آن بعد چهارم است، نظريه جسمانية الحدوث و روحانية البقاء بودن نفس، قاعده بسيط الحقيقة، قاعده النفس في وحدتها كل القوى، اثبات فلسفى عالم خيال منفصل و مجموعه آراى مربوط به معادشناسى.<ref>همان، ص779</ref> | ||
خط ۶۹: | خط ۶۹: | ||
در ذيل صفحات كتاب، تعليقاتى از تعدادى از حكما آمده كه با رمز مشخص شده است. اين تعليقات در ادامه با توضيح مختصرى معرفى مىشوند: | در ذيل صفحات كتاب، تعليقاتى از تعدادى از حكما آمده كه با رمز مشخص شده است. اين تعليقات در ادامه با توضيح مختصرى معرفى مىشوند: | ||
#«ن»: آقا [[نوری، علی بن جمشید|على بن جمشيد نورى اصفهانى]] (متوفى 1246ق). وى يكى از بزرگترين شارحان حكمت متعاليه. او حكمت و عرفان را از حكيم آقا محمد بيدآبادى (1192ق) فراگرفت و خود در طول پنجاه سال با همتى والا و تتبّعى ژرف به تدريس فلسفه و عرفان همت گماشت. او در احياى فلسفه و بهخصوص حكمت صدرايى سهمى بسزا دارد و از ميان معاصران او كسى به اهميت وى در اين زمينه سراغ نمىتوان گرفت.<ref>ر. | #«ن»: آقا [[نوری، علی بن جمشید|على بن جمشيد نورى اصفهانى]] (متوفى 1246ق). وى يكى از بزرگترين شارحان حكمت متعاليه. او حكمت و عرفان را از حكيم آقا محمد بيدآبادى (1192ق) فراگرفت و خود در طول پنجاه سال با همتى والا و تتبّعى ژرف به تدريس فلسفه و عرفان همت گماشت. او در احياى فلسفه و بهخصوص حكمت صدرايى سهمى بسزا دارد و از ميان معاصران او كسى به اهميت وى در اين زمينه سراغ نمىتوان گرفت.<ref>ر.ک: ناجى اصفهانى، حامد، ص62</ref> | ||
#«س»: ملا هادى بن مهدى سبزوارى (متوفى 1289ق). تعليقات و حواشى سبزوارى كه به زبان عربى نوشته از آثار پرارزش اوست. سبزوارى بهگونهاى منظم و مرتب تمام متن اسفار بهاستثناى بخش طبیعیات و مباحث جواهر و اعراض را طى تدريس متن، حلاجى كرده و بر آنها حاشيه نوشته است. اين حواشى پيش از اين به خط خود حكيم بهتمام و عيناً با متن اسفار به طبع سنگى رسيده است.<ref>ر. | #«س»: ملا هادى بن مهدى سبزوارى (متوفى 1289ق). تعليقات و حواشى سبزوارى كه به زبان عربى نوشته از آثار پرارزش اوست. سبزوارى بهگونهاى منظم و مرتب تمام متن اسفار بهاستثناى بخش طبیعیات و مباحث جواهر و اعراض را طى تدريس متن، حلاجى كرده و بر آنها حاشيه نوشته است. اين حواشى پيش از اين به خط خود حكيم بهتمام و عيناً با متن اسفار به طبع سنگى رسيده است.<ref>ر.ک: امين، سيد حسن، ج9، ص74</ref> | ||
#«م»: [[زنوزی، علی بن عبدالله|آقا على مدرس زنوزى]] (متوفى 1307/1310ق). وى فرزند فيلسوف بزرگ [[زنوزی، عبدالله بن بیرمقلی باباخان|ملا عبدالله زنوزى]] است. آقا على مدرس را آقا على حكيم و حكيم مؤسس هم خواندهاند. وى در فسلفه صرفاً به تقرير و تدريس آنچه گذشتگان گفته بودند نمىپرداخت؛ قريحهاى نقاد و ابتكارى و روشى تحقيقى و تأسيسى داشت و در جستجوى راهحلهاى تازه براى مشكلات فلسفه بود؛ كارى كه در حكماى متأخر كمتر به آن برمىخوريم.<ref>دائرةالمعارف تشيع، ج1، ص128-127</ref> | #«م»: [[زنوزی، علی بن عبدالله|آقا على مدرس زنوزى]] (متوفى 1307/1310ق). وى فرزند فيلسوف بزرگ [[زنوزی، عبدالله بن بیرمقلی باباخان|ملا عبدالله زنوزى]] است. آقا على مدرس را آقا على حكيم و حكيم مؤسس هم خواندهاند. وى در فسلفه صرفاً به تقرير و تدريس آنچه گذشتگان گفته بودند نمىپرداخت؛ قريحهاى نقاد و ابتكارى و روشى تحقيقى و تأسيسى داشت و در جستجوى راهحلهاى تازه براى مشكلات فلسفه بود؛ كارى كه در حكماى متأخر كمتر به آن برمىخوريم.<ref>دائرةالمعارف تشيع، ج1، ص128-127</ref> | ||
#:اثبات معاد جسمانى با برهان عقلى و استدلال فلسفى در فرهنگ اسلامى از مسائل مهمى است كه تا زمان [[صدرالدین شیرازی، محمد بن ابراهیم|ملا صدرا]]كسى به آن دست نيافته است. [[صدرالدین شیرازی، محمد بن ابراهیم|ملا صدرا]] بر اساس مبانى و اصولى كه تأسيس كرده، از طريق برهان عقلى به اثبات آن پرداخته است. پس از [[صدرالدین شیرازی، محمد بن ابراهیم|ملا صدرا]] تنها كسى كه در باب معاد جسمانى سخن تازه آورده و نظريه جديدى ابراز داشته، حكيم بزرگ [[زنوزی، علی بن عبدالله|آقا على مدرس زنوزى]] است. اين حكيم ضمن آگاهى كامل از نظريه [[صدرالدین شیرازی، محمد بن ابراهیم|ملا صدرا]] و مبانى وى، بسيارى از مبانى او را پذيرفته، ولى نتيجه آن را نپذيرفته است، بلكه ديدگاه جديدى را از آن استخراج كرده است. | #:اثبات معاد جسمانى با برهان عقلى و استدلال فلسفى در فرهنگ اسلامى از مسائل مهمى است كه تا زمان [[صدرالدین شیرازی، محمد بن ابراهیم|ملا صدرا]]كسى به آن دست نيافته است. [[صدرالدین شیرازی، محمد بن ابراهیم|ملا صدرا]] بر اساس مبانى و اصولى كه تأسيس كرده، از طريق برهان عقلى به اثبات آن پرداخته است. پس از [[صدرالدین شیرازی، محمد بن ابراهیم|ملا صدرا]] تنها كسى كه در باب معاد جسمانى سخن تازه آورده و نظريه جديدى ابراز داشته، حكيم بزرگ [[زنوزی، علی بن عبدالله|آقا على مدرس زنوزى]] است. اين حكيم ضمن آگاهى كامل از نظريه [[صدرالدین شیرازی، محمد بن ابراهیم|ملا صدرا]] و مبانى وى، بسيارى از مبانى او را پذيرفته، ولى نتيجه آن را نپذيرفته است، بلكه ديدگاه جديدى را از آن استخراج كرده است. | ||
#:[[زنوزی، علی بن عبدالله|مدرس زنوزى]] درعينحال كه بسيارى از مبانى و تحليلهاى [[صدرالدین شیرازی، محمد بن ابراهیم|ملا صدرا]] را از قبيل حركت جوهرى، حدوث جسمانى نفس، تفاوت عالم دنيا و آخرت و مانند آنها مىپذيرد، ولى نظريه او را از يكسو و نظريه اشاعره را از سوى ديگر باطل اعلام مىكند. علت بطلان نظريه [[صدرالدین شیرازی، محمد بن ابراهیم|ملا صدرا]] اين است كه وى بدن دنيوى را بهطور كلى از درجه اعتبار عود معاد ساقط كرده است؛ چراكه نزد او بدنهاى اخروى مجرد از ماده هستند و تنها داراى صورتهاى امتدادى هستند. اين نظريه با ظاهر شرع نمىسازد. همچنين بطلان نظريه [[صدرالدین شیرازی، محمد بن ابراهیم|ملا صدرا]] بر اين امر استوار است كه طبق نظر وى «اين همانى» بدن اخروى با بدن دنيوى از هم گسسته شود و بدن اخروى غير بدن دنيوى بشمار نيايد؛ در اين صورت ممكن است گفته شود اين نظريه با آيات و روايات سازگار نيست؛ اما اگر نظريه وى بيانگر اين مطلب باشد كه بدن اخروى همان بدن دنيوى است و «اين همانى» بين آن دو محفوظ و تغيير و تفاوت تنها در مواد آنها پديد آمده است، مانند تغيير و تحول در بدن مادى دنيوى از اوان كودكى به نوجوانى و از آن به بزرگسالى و پيرى كه در اين ايام و مراحل، مواد بدن چندين بار كاملاً تحول يافته، ولى درعينحال «اين همانى» بدن در تمام اين ايام محفوظ مانده و هيچ مشكلى در آن پديد نيامده است، در اين فرض نظريه مزبور با آيات و روايات تنافى نداشته و اشكال يادشده بىاساس خواهد بود.<ref>اكبريان، رضا و عارفى شيرازى، محمداسحاق، ص47-40</ref> | #:[[زنوزی، علی بن عبدالله|مدرس زنوزى]] درعينحال كه بسيارى از مبانى و تحليلهاى [[صدرالدین شیرازی، محمد بن ابراهیم|ملا صدرا]] را از قبيل حركت جوهرى، حدوث جسمانى نفس، تفاوت عالم دنيا و آخرت و مانند آنها مىپذيرد، ولى نظريه او را از يكسو و نظريه اشاعره را از سوى ديگر باطل اعلام مىكند. علت بطلان نظريه [[صدرالدین شیرازی، محمد بن ابراهیم|ملا صدرا]] اين است كه وى بدن دنيوى را بهطور كلى از درجه اعتبار عود معاد ساقط كرده است؛ چراكه نزد او بدنهاى اخروى مجرد از ماده هستند و تنها داراى صورتهاى امتدادى هستند. اين نظريه با ظاهر شرع نمىسازد. همچنين بطلان نظريه [[صدرالدین شیرازی، محمد بن ابراهیم|ملا صدرا]] بر اين امر استوار است كه طبق نظر وى «اين همانى» بدن اخروى با بدن دنيوى از هم گسسته شود و بدن اخروى غير بدن دنيوى بشمار نيايد؛ در اين صورت ممكن است گفته شود اين نظريه با آيات و روايات سازگار نيست؛ اما اگر نظريه وى بيانگر اين مطلب باشد كه بدن اخروى همان بدن دنيوى است و «اين همانى» بين آن دو محفوظ و تغيير و تفاوت تنها در مواد آنها پديد آمده است، مانند تغيير و تحول در بدن مادى دنيوى از اوان كودكى به نوجوانى و از آن به بزرگسالى و پيرى كه در اين ايام و مراحل، مواد بدن چندين بار كاملاً تحول يافته، ولى درعينحال «اين همانى» بدن در تمام اين ايام محفوظ مانده و هيچ مشكلى در آن پديد نيامده است، در اين فرض نظريه مزبور با آيات و روايات تنافى نداشته و اشكال يادشده بىاساس خواهد بود.<ref>اكبريان، رضا و عارفى شيرازى، محمداسحاق، ص47-40</ref> | ||
#«ل»: علامه اسماعيل بن ملا سميع اصفهانى (متوفى 1277ق). وى از علما و مدرسان معروف فلسفه، معاصر آخوند [[نوری، علی بن جمشید|ملا على نورى]] حكيم متوطن اصفهان (متوفى 1246ق) بود و على التحقيق پيش از [[نوری، علی بن جمشید|ملا على نورى]] فوت شده و تاريخ وفاتش ظاهراً حوالى 1243ق، سه سال قبل از نورى است. اينكه حاجى سبزوارى متوفى 1289ق در شرح حال خودش نوشته كه در ايام اقامت اصفهان چند سال نزد ملا اسماعيل اصفهانى درس حكمت و كلام مىخوانده و بعد از وفات او به خدمت استاد كل آخوند [[نوری، علی بن جمشید|ملا على نورى]] پيوسته و حدود سه سال هم نزد وى تلمذ كرده، ظاهراً مقصودش همين محمداسماعيل است.<ref>همايى، جلال، ص127-126</ref>البته بسيارى از تعليقات كتاب با نام «اسماعيل» آمده است.<ref>ر. | #«ل»: علامه اسماعيل بن ملا سميع اصفهانى (متوفى 1277ق). وى از علما و مدرسان معروف فلسفه، معاصر آخوند [[نوری، علی بن جمشید|ملا على نورى]] حكيم متوطن اصفهان (متوفى 1246ق) بود و على التحقيق پيش از [[نوری، علی بن جمشید|ملا على نورى]] فوت شده و تاريخ وفاتش ظاهراً حوالى 1243ق، سه سال قبل از نورى است. اينكه حاجى سبزوارى متوفى 1289ق در شرح حال خودش نوشته كه در ايام اقامت اصفهان چند سال نزد ملا اسماعيل اصفهانى درس حكمت و كلام مىخوانده و بعد از وفات او به خدمت استاد كل آخوند [[نوری، علی بن جمشید|ملا على نورى]] پيوسته و حدود سه سال هم نزد وى تلمذ كرده، ظاهراً مقصودش همين محمداسماعيل است.<ref>همايى، جلال، ص127-126</ref>البته بسيارى از تعليقات كتاب با نام «اسماعيل» آمده است.<ref>ر.ک: جلدهاى چهارم و پنجم</ref> | ||
#«ه»: محمد بن معصومعلى هيدجى زنجانى (متوفى 1349ق). وى اگرچه بر منظومه سبزوارى تعليقه زده است، اما در جايى به تعليقات او بر اسفار اشاره نشده و در كتاب هم تعليقات او مشاهده نشد. اما از سوى ديگر تعليقات اندك از [[جلوه، ابوالحسن|ميرزا ابوالحسن جلوه]] (متوفى 1314ق) يا تعليقههايى از فتحعلى خويى مشاهده گرديد.<ref>جلد چهارم، صفحات 76، 24، 36 و 44</ref> | #«ه»: محمد بن معصومعلى هيدجى زنجانى (متوفى 1349ق). وى اگرچه بر منظومه سبزوارى تعليقه زده است، اما در جايى به تعليقات او بر اسفار اشاره نشده و در كتاب هم تعليقات او مشاهده نشد. اما از سوى ديگر تعليقات اندك از [[جلوه، ابوالحسن|ميرزا ابوالحسن جلوه]] (متوفى 1314ق) يا تعليقههايى از فتحعلى خويى مشاهده گرديد.<ref>جلد چهارم، صفحات 76، 24، 36 و 44</ref> | ||
#«ط»: [[طباطبایی، محمدحسین|سيد محمدحسين طباطبايى]] (متوفى 1402ق). معرفتشناسى در فلسفه اسلامى تا زمان [[صدرالدین شیرازی، محمد بن ابراهیم|ملا صدرا]] يك مسئله فلسفى بشمار نمىرفت... تا اينكه وى در مبحث عقل و معقول «اسفار» (جلد سوم) بر مسئله فلسفى بودن علم و ادراك، برهان اقامه كرد و به توجيه فلسفى آن پرداخت. اين امر باعث شد كه فيلسوفان نوصدرايى و در صدر آنها [[طباطبایی، محمدحسین|علامه طباطبايى]] درصدد برآيند كه مجموعه مباحث مربوط به علم و ادراك را به شاخه مستقلى تبديل كنند. اختصاص چهار مقاله از مجموعه مقالات كتاب «[[اصول فلسفه و روش رئالیسم|اصول فلسفه و روش رئاليسم]]»، كه بسيارى از ابتكارات [[طباطبایی، محمدحسین|علامه طباطبايى]] هم در ضمن آنها بيان شده است، دلالت بر آنچه گفتيم دارد.<ref>ر. | #«ط»: [[طباطبایی، محمدحسین|سيد محمدحسين طباطبايى]] (متوفى 1402ق). معرفتشناسى در فلسفه اسلامى تا زمان [[صدرالدین شیرازی، محمد بن ابراهیم|ملا صدرا]] يك مسئله فلسفى بشمار نمىرفت... تا اينكه وى در مبحث عقل و معقول «اسفار» (جلد سوم) بر مسئله فلسفى بودن علم و ادراك، برهان اقامه كرد و به توجيه فلسفى آن پرداخت. اين امر باعث شد كه فيلسوفان نوصدرايى و در صدر آنها [[طباطبایی، محمدحسین|علامه طباطبايى]] درصدد برآيند كه مجموعه مباحث مربوط به علم و ادراك را به شاخه مستقلى تبديل كنند. اختصاص چهار مقاله از مجموعه مقالات كتاب «[[اصول فلسفه و روش رئالیسم|اصول فلسفه و روش رئاليسم]]»، كه بسيارى از ابتكارات [[طباطبایی، محمدحسین|علامه طباطبايى]] هم در ضمن آنها بيان شده است، دلالت بر آنچه گفتيم دارد.<ref>ر.ک: علىزاده، بيوك، ص30-29</ref>علامه در تعليقات خود بر اسفار مىنويسد: اينكه در علوم برهانى فقط از اعراض ذاتى موضوع بحث مىكنند، صرفاً يك اصطلاح و يك قرارداد نيست، بلكه مطلبى است كه مقتضاى بحثهاى برهانى در علوم برهانى است؛ همانگونه كه در كتاب برهان از منطق تبيين شده است.<ref>صفدرى نياك، مرتضى، ص51</ref> | ||
[[طباطبایی، محمدحسین|علامه طباطبايى]] معاد جسمانى را مانند [[زنوزی، علی بن عبدالله|حكيم زنوزى]] از طريق لحوق ابدان به نفوس تصوير مىكند، نه تعلق نفوس به ابدان؛ پس بىشك در اين مسئله هيچ تفاوتى بين سخنان علامه و زنوزى نيست.<ref>اكبريان، رضا و عارفى شيرازى، محمداسحاق، ص51</ref> | [[طباطبایی، محمدحسین|علامه طباطبايى]] معاد جسمانى را مانند [[زنوزی، علی بن عبدالله|حكيم زنوزى]] از طريق لحوق ابدان به نفوس تصوير مىكند، نه تعلق نفوس به ابدان؛ پس بىشك در اين مسئله هيچ تفاوتى بين سخنان علامه و زنوزى نيست.<ref>اكبريان، رضا و عارفى شيرازى، محمداسحاق، ص51</ref> |
نسخهٔ ۱۷ آوریل ۲۰۱۸، ساعت ۰۶:۵۲
الحکمة المتعالیة في الأسفار العقلیة الأربعة | |
---|---|
پدیدآوران | نوری، علی بن جمشید (حاشيه نويس)
صدرالدین شیرازی، محمد بن ابراهیم (نويسنده) واحدالعین اصفهانی، اسماعیل بن محمد سمیع (حاشيه نويس) سبزواری، هادی بن مهدی (حاشيه نويس) زنوزی، علی بن عبدالله (حاشيه نويس) مدرس زنجانی، محمد بن معصوم علی (حاشيه نويس) مظفر، محمدرضا (مقدمهنويس) طباطبایی، محمدحسین (حاشيه نويس) |
عنوانهای دیگر | الاسفار الاربعه |
ناشر | مکتبة المصطفوي ج: 1, 2, 4, 5, 6, 7, 9 شرکة دار المعارف الاسلامیة ج: 3, 8 |
مکان نشر | قم - ایران ج: 1, 2, 4, 5, 6, 7, 9 [بی جا] - ج: 3, 8 |
سال نشر | 1368 هـ.ش |
چاپ | 2 |
موضوع | حکمت متعالیه فلسفه اسلامی - متون قدیمی تا قرن 14 |
زبان | عربی |
تعداد جلد | 9 |
کد کنگره | BBR 1081 1368 |
نورلایب | مطالعه و دانلود pdf |
الحكمة المتعالية في الأسفار العقلية الأربعة، تأليف صدرالدين محمد شيرازى (متوفى 1050ق)، معروف به ملا صدرا يا صدرالمتألهين، دوره كامل فلسفه صدرايى (حكمت متعاليه) به زبان عربى است.
معرفى اجمالى
اين نسخه از كتاب، پس از تصحيح چاپهاى گذشته، با افزودن تعليقههاى حكيم سبزوارى، علامه طباطبايى، آقا على مدرس زنوزى و ديگران به چاپ رسيده است. علامه محمدرضا مظفر (متوفى 1383ق) بر اين كتاب مقدمه نوشته است.
ساختار
در ابتداى كتاب، سه مقدمه به قلم محمدرضا مظفر، ناشرين و مؤلف آمده است. متن اثر مشتمل بر 4 سفر است كه در نه جلد تنظيم شده است. هريك از اسفار در ضمن چند «مرحله، فن، موقف يا باب» مشتمل بر فصولى بيان شده است. در صدر صفحه متن اسفار و در ذيل آن تعليقههاى تعدادى از فلاسفه بزرگ ذكر شده است. برخى از اساتيد تنها بر بخشى از كتاب تعليقه زدهاند؛ مثلاً آقا على مدرس و مولى محمداسماعيل خواجوى تنها بر سفر نفس تعليقه زدهاند.[۱]
ساختار كتب حكمت متعاليه، با ساختار آثار فلسفى مشائى و اشراقى تفاوت اساسى دارد. برخلاف متون مشائى، در متون حكمت متعاليه از رياضيات و طبیعیات بحث نمىشود. اگرچه ملا صدرا در جلد پنجم اسفار بهاختصار گريزى به طبیعیات زده است، اما اين مباحث نه بهنحو مستقل، بلكه صرفاً بهمناسبت بحث از مراتب كلى وجود طرح گرديده است. پيش از ملاصدرا، مبحث نفس جزئى از مباحث طبیعیات را تشكيل مىداد، اما وى آن را از طبیعیات جدا كرده و به مباحث الهيات به معنى اخص ملحق ساخته است. سير مباحث فلسفى در اين كتاب چنان است كه گويى همه مجلدات آن بهمثابه مقدمهاى براى دو جلد آخر؛ يعنى هشتم و نهم در نظر گرفته شدهاند كه به ترتيب به دو مبحث «معرفة النفس» و «معاد» اختصاص دارند.[۲]
گزارش محتوا
علامه مظفر در مقدمهاش بر كتاب ابتدا به توصيف جايگاه علمى نويسنده پرداخته است. وى ملا صدرا را از بزرگترين فلاسفه الهى دانسته كه قرنها بايد بگذرد تا فرزانهاى مانند او ظهور يابد. او مدرّس درجه اول مكتب فلسفى الهى در سه قرن اخير در بلاد شيعه است.[۳]وى سپس كتاب اسفار را در رأس تمامى كتب فلسفه قديم و جديد و مادر تمامى تأليفات او دانسته است؛ چراكه هر كتابى يا رسالهاى كه پس از آن تأليف كرده، برگرفته از عبارات آن كتاب است.[۴]در ادامه به ذكر شرح حال صدرا پرداخته و زندگىاش را در سه مرحله توضيح داده است.[۵]
«حكمت متعاليه»، عنوان نظام فلسفى صدرالدين محمد شيرازى، مشهور به ملا صدرا و صدرالمتألهين است. ملا صدرا در هيچيك از آثارش اين نام و همچنين نام ديگرى را براى اشاره به نظام فلسفى خود به كار نبرده، بلكه آن را در نامگذارى مهمترين اثر مكتوب فلسفىاش، «الحكمة المتعالية في الأسفار العقلية الأربعة» به كار برده است. اما اين كتاب نيز، كه پس از او مشهورترين اثر او شناخته شده، به «اسفار اربعه» معروف است و كمتر كسى از آن با نام الحكمة المتعالية ياد مىكند. استفاده از اين تعبير بعد از او، صرفاً براى اشاره به نظام فلسفى وى، متداول شده است. گفتنى است كه ملا صدرا در كتاب «الشواهد الربوبية»، علاوه بر «الأسفار الأربعة» از كتاب ديگر خود به نام «الحكمة المتعالية» نيز ياد كرده است. به نظر سيد جلالالدين آشتيانى، كتاب اخير همان كتاب ناتمام «المسائل القدسية» است.[۶]
با مطالعه و بررسى آثار ملا صدرا مىتوان دريافت كه او در تأسيس نظام فلسفى خود از دو گونه منبع بهره برده است:
- منبع روحانى و باطنى؛ يعنى همان چيزى كه او الهامات ربانى ناميده و به مدد مجاهده و تهذيب نفس و تجريد عقل به آن دست يافته است؛
- منابع ظاهرى و به يك معنا تاريخى و آنچه در تاريخ جلوهگر شده است. در بررسى اين قسم از منابع بايد به اين نكته توجه داشت كه مراد از تأثير آنها در پيدايش و شكلگيرى حكمت متعاليه لزوماً به اين معنى نيست كه همه آنها مستقيماً و كاملاً در سياقى موافق با انديشه ملا صدرا مؤثر بودهاند. ازاينرو، بهاستثناى منابع قرآنى و حديثى، او اظهار مىدارد كه پس از مطالعه وسيع و درازمدت آثار پيشينيان و معاصرانش، به بررسى و نقد سره از ناسره افكار و روش آنها پرداخته و گاه به تعبير خود او، به تخريب و آنگاه بازسازى و دفاع از آنها مبادرت كرده است. برخى ديگر از منابع نيز بهمنزله مواد و عناصر اصلى، با انديشهها و تأملات خاص ملا صدرا صورت جديدى به خود گرفتند و در بنيان نهادن حكمت متعاليه استفاده شدند.[۷]
نوآورىهاى حكمت متعاليه را از دو جنبه مىتوان بررسى كرد: يكى، عرضه راههاى جديد براى حل برخى از مسائلى كه ميان انديشمندان مسلمان درباره آن منازعه بوده است و ديگرى، طرح مسائل جديد و نظريهپردازى درباره آنها. از آنجا كه زيربنا و بنيان حكمت متعاليه را علم وجود تشكيل مىدهد، بالطبع نوآورىهاى آن را كه در واقع مبانى و مبادى اين مكتب بشمار مىروند، حول وجود و مسائل مرتبط با آن بايد جست. گرچه نقطه آغازين ساير سيستمهاى فلسفى نيز وجود و شناخت آن است، اما براى نخستين بار در نظام صدرايى اين پرسش مطرح شد كه وجود با اين همه وسعت و شمول بىنظيرش چگونه ممكن است كه يك مفهوم صرف باشد كه خارج از ذهن عينيت و اصالتى ندارد. نظريه اصالت وجود پاسخ مبتكرانه ملا صدرا به اين پرسش است كه در خلال سخنان حكماى پيش از او مانند ابن سينا و پيروانش نيز اين قول را مىتوان يافت. اما تصريح و تأكيد بر اهميت آن در حكمت متعاليه صدرايى بهنحوى كه راهگشاى حل بسيارى از معضلات فلسفى و كلامى شده بىسابقه است. برخى از مهمترين نوآورىهاى اساسى ديگر در حكمت متعاليه عبارتند از: تشكيك وجود، وحدت وجود، تقسيم وجود به نفسى، رابطى و رابط، امكان فقرى، اتحاد عقل و عاقل و معقول، حركت جوهرى، تبيين فلسفى جديد درباره زمان و اينكه آن بعد چهارم است، نظريه جسمانية الحدوث و روحانية البقاء بودن نفس، قاعده بسيط الحقيقة، قاعده النفس في وحدتها كل القوى، اثبات فلسفى عالم خيال منفصل و مجموعه آراى مربوط به معادشناسى.[۸]
در ذيل صفحات كتاب، تعليقاتى از تعدادى از حكما آمده كه با رمز مشخص شده است. اين تعليقات در ادامه با توضيح مختصرى معرفى مىشوند:
- «ن»: آقا على بن جمشيد نورى اصفهانى (متوفى 1246ق). وى يكى از بزرگترين شارحان حكمت متعاليه. او حكمت و عرفان را از حكيم آقا محمد بيدآبادى (1192ق) فراگرفت و خود در طول پنجاه سال با همتى والا و تتبّعى ژرف به تدريس فلسفه و عرفان همت گماشت. او در احياى فلسفه و بهخصوص حكمت صدرايى سهمى بسزا دارد و از ميان معاصران او كسى به اهميت وى در اين زمينه سراغ نمىتوان گرفت.[۹]
- «س»: ملا هادى بن مهدى سبزوارى (متوفى 1289ق). تعليقات و حواشى سبزوارى كه به زبان عربى نوشته از آثار پرارزش اوست. سبزوارى بهگونهاى منظم و مرتب تمام متن اسفار بهاستثناى بخش طبیعیات و مباحث جواهر و اعراض را طى تدريس متن، حلاجى كرده و بر آنها حاشيه نوشته است. اين حواشى پيش از اين به خط خود حكيم بهتمام و عيناً با متن اسفار به طبع سنگى رسيده است.[۱۰]
- «م»: آقا على مدرس زنوزى (متوفى 1307/1310ق). وى فرزند فيلسوف بزرگ ملا عبدالله زنوزى است. آقا على مدرس را آقا على حكيم و حكيم مؤسس هم خواندهاند. وى در فسلفه صرفاً به تقرير و تدريس آنچه گذشتگان گفته بودند نمىپرداخت؛ قريحهاى نقاد و ابتكارى و روشى تحقيقى و تأسيسى داشت و در جستجوى راهحلهاى تازه براى مشكلات فلسفه بود؛ كارى كه در حكماى متأخر كمتر به آن برمىخوريم.[۱۱]
- اثبات معاد جسمانى با برهان عقلى و استدلال فلسفى در فرهنگ اسلامى از مسائل مهمى است كه تا زمان ملا صدراكسى به آن دست نيافته است. ملا صدرا بر اساس مبانى و اصولى كه تأسيس كرده، از طريق برهان عقلى به اثبات آن پرداخته است. پس از ملا صدرا تنها كسى كه در باب معاد جسمانى سخن تازه آورده و نظريه جديدى ابراز داشته، حكيم بزرگ آقا على مدرس زنوزى است. اين حكيم ضمن آگاهى كامل از نظريه ملا صدرا و مبانى وى، بسيارى از مبانى او را پذيرفته، ولى نتيجه آن را نپذيرفته است، بلكه ديدگاه جديدى را از آن استخراج كرده است.
- مدرس زنوزى درعينحال كه بسيارى از مبانى و تحليلهاى ملا صدرا را از قبيل حركت جوهرى، حدوث جسمانى نفس، تفاوت عالم دنيا و آخرت و مانند آنها مىپذيرد، ولى نظريه او را از يكسو و نظريه اشاعره را از سوى ديگر باطل اعلام مىكند. علت بطلان نظريه ملا صدرا اين است كه وى بدن دنيوى را بهطور كلى از درجه اعتبار عود معاد ساقط كرده است؛ چراكه نزد او بدنهاى اخروى مجرد از ماده هستند و تنها داراى صورتهاى امتدادى هستند. اين نظريه با ظاهر شرع نمىسازد. همچنين بطلان نظريه ملا صدرا بر اين امر استوار است كه طبق نظر وى «اين همانى» بدن اخروى با بدن دنيوى از هم گسسته شود و بدن اخروى غير بدن دنيوى بشمار نيايد؛ در اين صورت ممكن است گفته شود اين نظريه با آيات و روايات سازگار نيست؛ اما اگر نظريه وى بيانگر اين مطلب باشد كه بدن اخروى همان بدن دنيوى است و «اين همانى» بين آن دو محفوظ و تغيير و تفاوت تنها در مواد آنها پديد آمده است، مانند تغيير و تحول در بدن مادى دنيوى از اوان كودكى به نوجوانى و از آن به بزرگسالى و پيرى كه در اين ايام و مراحل، مواد بدن چندين بار كاملاً تحول يافته، ولى درعينحال «اين همانى» بدن در تمام اين ايام محفوظ مانده و هيچ مشكلى در آن پديد نيامده است، در اين فرض نظريه مزبور با آيات و روايات تنافى نداشته و اشكال يادشده بىاساس خواهد بود.[۱۲]
- «ل»: علامه اسماعيل بن ملا سميع اصفهانى (متوفى 1277ق). وى از علما و مدرسان معروف فلسفه، معاصر آخوند ملا على نورى حكيم متوطن اصفهان (متوفى 1246ق) بود و على التحقيق پيش از ملا على نورى فوت شده و تاريخ وفاتش ظاهراً حوالى 1243ق، سه سال قبل از نورى است. اينكه حاجى سبزوارى متوفى 1289ق در شرح حال خودش نوشته كه در ايام اقامت اصفهان چند سال نزد ملا اسماعيل اصفهانى درس حكمت و كلام مىخوانده و بعد از وفات او به خدمت استاد كل آخوند ملا على نورى پيوسته و حدود سه سال هم نزد وى تلمذ كرده، ظاهراً مقصودش همين محمداسماعيل است.[۱۳]البته بسيارى از تعليقات كتاب با نام «اسماعيل» آمده است.[۱۴]
- «ه»: محمد بن معصومعلى هيدجى زنجانى (متوفى 1349ق). وى اگرچه بر منظومه سبزوارى تعليقه زده است، اما در جايى به تعليقات او بر اسفار اشاره نشده و در كتاب هم تعليقات او مشاهده نشد. اما از سوى ديگر تعليقات اندك از ميرزا ابوالحسن جلوه (متوفى 1314ق) يا تعليقههايى از فتحعلى خويى مشاهده گرديد.[۱۵]
- «ط»: سيد محمدحسين طباطبايى (متوفى 1402ق). معرفتشناسى در فلسفه اسلامى تا زمان ملا صدرا يك مسئله فلسفى بشمار نمىرفت... تا اينكه وى در مبحث عقل و معقول «اسفار» (جلد سوم) بر مسئله فلسفى بودن علم و ادراك، برهان اقامه كرد و به توجيه فلسفى آن پرداخت. اين امر باعث شد كه فيلسوفان نوصدرايى و در صدر آنها علامه طباطبايى درصدد برآيند كه مجموعه مباحث مربوط به علم و ادراك را به شاخه مستقلى تبديل كنند. اختصاص چهار مقاله از مجموعه مقالات كتاب «اصول فلسفه و روش رئاليسم»، كه بسيارى از ابتكارات علامه طباطبايى هم در ضمن آنها بيان شده است، دلالت بر آنچه گفتيم دارد.[۱۶]علامه در تعليقات خود بر اسفار مىنويسد: اينكه در علوم برهانى فقط از اعراض ذاتى موضوع بحث مىكنند، صرفاً يك اصطلاح و يك قرارداد نيست، بلكه مطلبى است كه مقتضاى بحثهاى برهانى در علوم برهانى است؛ همانگونه كه در كتاب برهان از منطق تبيين شده است.[۱۷]
علامه طباطبايى معاد جسمانى را مانند حكيم زنوزى از طريق لحوق ابدان به نفوس تصوير مىكند، نه تعلق نفوس به ابدان؛ پس بىشك در اين مسئله هيچ تفاوتى بين سخنان علامه و زنوزى نيست.[۱۸]
وضعيت كتاب
اين كتاب اولين بار در سال 1282ق در ايران در چهار مجلد، چاپ سنگى شده است.[۱۹]
جلد اول كتاب مشتمل بر اغلاط فراوانى است كه در جداولى در انتهاى آن ذكر شده است. بهجز جلدهاى چهارم، پنجم و هفتم كه در انتهاى آنها تنها فهرست مطالب آمده است، در باقى جلدها علاوه بر فهرست مطالب، فهرست اعلام و اسامى كتب نيز به ترتيب حروف الفبا ذكر شده است.
پانويس
- ↑ مقدمه ناشرين، صفحه ث
- ↑ محمدزاده، رضا، ص214-213
- ↑ ر.ک: مقدمه مظفر، صفحه ب
- ↑ همان، صفحه «ب» و «ز»
- ↑ همان، صفحه د - ز
- ↑ ر.ک: فنا، فاطمه، ص774
- ↑ ر.ک: همان، ص775
- ↑ همان، ص779
- ↑ ر.ک: ناجى اصفهانى، حامد، ص62
- ↑ ر.ک: امين، سيد حسن، ج9، ص74
- ↑ دائرةالمعارف تشيع، ج1، ص128-127
- ↑ اكبريان، رضا و عارفى شيرازى، محمداسحاق، ص47-40
- ↑ همايى، جلال، ص127-126
- ↑ ر.ک: جلدهاى چهارم و پنجم
- ↑ جلد چهارم، صفحات 76، 24، 36 و 44
- ↑ ر.ک: علىزاده، بيوك، ص30-29
- ↑ صفدرى نياك، مرتضى، ص51
- ↑ اكبريان، رضا و عارفى شيرازى، محمداسحاق، ص51
- ↑ مقدمه مظفر، صفحه ف
منابع مقاله
- مقدمه و متن كتاب.
- فنا، فاطمه، دانشنامه جهان اسلام، جلد 13، زير نظر غلامعلى حداد عادل، تهران، بنياد دائرةالمعارف اسلامى، چاپ اول، 1388.
- تويسركانى، سيد احمد، «نگاهى بر قديمىترين نسخه كامل كتاب اسفار»، آدرس مقاله در پايگاه مجلات تخصصى نور: مجله خردنامه صدرا، شهريور 1374، شماره 2، صفحه 92 تا 95.
- علىزاده، بيوك، «علامه طباطبايى، فيلسوفى نوصدرايى»، آدرس مقاله در پايگاه مجلات تخصصى نور: مجله دين و ارتباطات، بهار 1385، شماره 29، صفحه 23 تا 38.
- همائى، جلال، «ملا اسماعيل اصفهانى حكيم»، آدرس مقاله در پايگاه مجلات تخصصى نور: مجله فرهنگ ايرانزمين، 1354، شماره 21، صفحه 124 تا 133.
- دائرةالمعارف تشيع، جلد اول، زير نظر احمد صدر حاج سيد جوادى و ديگران، تهران، نشر شهيد سعيد محبى، چاپ سوم، 1375.
- امين، سيد حسن، دائرةالمعارف تشيع، جلد نهم، زير نظر احمد صدر حاج سيد جوادى و ديگران، تهران، نشر شهيد سعيد محبى، چاپ اول، 1381.
- صفدرى نياك، مرتضى، «ملاك تمايز علوم برهانى»، آدرس مقاله در پايگاه مجلات تخصصى نور: مجله معرفت فلسفى، تابستان 1385، شماره 12، صفحه 45 تا 64.
- محمدزاده، رضا، دائرةالمعارف بزرگ اسلامى، ج21، زير نظر كاظم موسوى بجنوردى، تهران، مركز دائرةالمعارف بزرگ اسلامى، چاپ اول، 1392.
- ناجى اصفهانى، حامد، «مجموعه رسائل حكيم ملا على نورى»، آدرس مقاله در پايگاه مجلات تخصصى نور: مجله آينه پژوهش، آذر و دى 1373، شماره 28، صفحه 62.
- اكبريان، رضا و عارفى شيرازى، محمداسحاق، «معاد جسمانى، از نظر آقا على مدرس زنوزى و علامه طباطبايى»، آدرس مقاله در پايگاه مجلات تخصصى نور: مجله آموزههاى فلسفه اسلامى، پاييز و زمستان 1389، شماره 9، صفحه 39 تا 54.