احیای حکمت (مشتمل بر طبیعیات): تفاوت میان نسخهها
جز (جایگزینی متن - 'مىک' به 'میک') |
جز (جایگزینی متن - 'مىپ' به 'میپ') |
||
خط ۷۴: | خط ۷۴: | ||
وی در بحث معاد عقلانی و جسمانی معتقد است «معاد بنا بر آنچه مشهور نزد جمهور است عبارت است از رجوع هر نفس ناطقهاى بهسوی مبدأش. آنگاه گوید: نفس بنا بر آنچه از احادیث معصومین(ع) و کلام حکماى الهى مستفاد است بر سه قسم است که هر یک معادى مناسب خود دارند»<ref>همان، ص103</ref> | وی در بحث معاد عقلانی و جسمانی معتقد است «معاد بنا بر آنچه مشهور نزد جمهور است عبارت است از رجوع هر نفس ناطقهاى بهسوی مبدأش. آنگاه گوید: نفس بنا بر آنچه از احادیث معصومین(ع) و کلام حکماى الهى مستفاد است بر سه قسم است که هر یک معادى مناسب خود دارند»<ref>همان، ص103</ref> | ||
«یکى از مسائلى که مصنف به بررسى آن پرداخته است مسئله وجود ذهنى است. البته وى با همین عنوان «وجود ذهنى» از آن بحث نمیکند. آنچه از عبارات وى درباره علم به اشیا به دست مىآید این است که وى قائل است به اینکه در علم به اشیا، مثال و شبح و صورت شىء در ذهن عالم حاصل میگردد. قول وى به شبح با اقوال قائلین به شبح در مسئله وجود ذهنى نیز متفاوت است. آنچه مصنف در این موضع به بررسى آن | «یکى از مسائلى که مصنف به بررسى آن پرداخته است مسئله وجود ذهنى است. البته وى با همین عنوان «وجود ذهنى» از آن بحث نمیکند. آنچه از عبارات وى درباره علم به اشیا به دست مىآید این است که وى قائل است به اینکه در علم به اشیا، مثال و شبح و صورت شىء در ذهن عالم حاصل میگردد. قول وى به شبح با اقوال قائلین به شبح در مسئله وجود ذهنى نیز متفاوت است. آنچه مصنف در این موضع به بررسى آن میپردازد این است که آیا در علم به اشیا، ماهیات آنها بأنفسها در ذهن مىآید یا اشباح آنها؛ و اگر شبح اشیا به ذهن مىآید، آیا این شبح و صورت مثالى عین ذى شبح و ممثل منه است؟ در پاسخ به این سؤالات، وى ابتدا تصریح میکند که علم و حس «عرض شبحى» و «مثالى نورانى» است که در نفس حاصل مىشود. سپس خاطرنشان مىکند که جمعى کثیر از فحول حکما در این مسئله قائل به عینیت تام من جمیع الوجوه در مرتبه هى هى میان این شبح و مثال نورانى کلى موجود در ذهن با حقیقت و ماهیت خارجى ذى شبح و ممثل منه هستند؛ و رأى کثیر دیگرى نیز آن است که میان آنها مباینت تام من جمیع الوجوه است. رأى مختار مصنف این است که میان شبح و صورت مثالى نورانى موجود در ذهن با حقیقت و ماهیت خارجى ذى شبح و ممثل منه نه مباینت تام من جمیع الوجوه است نه عینیت من جمیع الوجوه، بلکه به وجهى عین و به وجهى غیرند. وى این قول را، چنانکه خود میگوید، در کتاب دیگرش به نام جمع بین الرأیین و تصالح الطرفین و تأویل القولین آورده است.»<ref>همان، ص97</ref> | ||
==وضعیت کتاب== | ==وضعیت کتاب== |
نسخهٔ ۲۶ دسامبر ۲۰۱۷، ساعت ۱۸:۴۶
نام کتاب | احیای حکمت (مشتمل بر طبیعیات) |
---|---|
نام های دیگر کتاب | |
پدیدآورندگان | عليقلي بن قرچغاي خان (نويسنده)
ابراهیمی دینانی، غلامحسین(مقدمهنويس) فنا، فاطمه (محقق و مصحح) |
زبان | فارسي |
کد کنگره | BBR 1125 /الف3 |
موضوع | فلسفه اسلامی - متون قدیمی تا قرن 14
مشاييان نثر فارسي - قرن 11ق. |
ناشر | احياء کتاب
مرکز پژوهشي ميراث مکتوب |
مکان نشر | ايران - تهران |
سال نشر | مجلد1: 1377ش ,
مجلد2: 1377ش , |
کد اتوماسیون | AUTOMATIONCODE13876AUTOMATIONCODE |
احیای حکمت (مشتمل بر طبیعیات) اثر علیقلی بن قرچغای خان (قرن یازدهم)، کتابی است در دو جلد به زبان فارسی با موضوع حکمت و فلسفه. دکتر غلامحسین ابراهیمی دینانی بر این اثر مقدمه نوشته و فاطمه فنا (در قالب پایاننامه) به تصحیح آن همت گماشته است. کتاب دربردارنده یک دوره حکمت طبیعى و الهى است.
ساختار
کتاب، دارای پیشگفتار، مقدمه مصحح و محتوای مطالب در چهار مقدمه و دو فن و دوازده باب و پنجاهوپنج مقاله و یک خاتمه و یک وصیت است.
گزارش محتوا
در پیشگفتار کتاب از ارتباط وثیق تفسیر معنوی قرآن و روایات با حکمت سخن گفته شده و به تاریخچه مختصری از گرایشهای فیلسوفان ایران، نوع نگاه کلامی خواجه نصیر و پررنگ شدن حکمت در عصر صفوی پرداخته شده است. در میان فیلسوفان اسلامی آن دوران، میرفندرسکی و میرداماد از اهمیت بالایی برخوردار بودند و از شاگردان مهم آنان شیخ رجبعلی تبریزی است که علیقلی بن قرچغای خان تحت تأثیر افکار و عقاید او بوده است.[۱]
دکتر دینانی در ادامه پیشگفتار از اهمیت زنده نگهداشتن کتابهای چاپی آن دوره و تلاشش در راستای تصحیح و احیای این متون با کمک دانشجویان مستعد دورههای کارشناسی ارشد و دکتری، سخن میگوید. این اثر پایاننامه کارشناسی ارشد فاطمه فنا در دانشگاه تهران و در همین راستا است.[۲]
علىقلى بن قرچغاى خان ابتداى کتاب را به خطبهاى در حمد و سپاس خداوند و سلام و درود بر پیامبر عظیمالشأن اسلام و خاندان عصمت و طهارت(ع) آراسته است. آنگاه با پیشگفتارى در بیان مراتب حکمت موافق با قول معصومین(ع) و شریعت و مطابق رأى ارسطو، همراه با اقوالى که دراینباره آورده، آغاز میکند و اظهار مىدارد که: [۳] «ما نیز مقتفیاَ لآثار الشریعة، فن حکمت را مترتب به دو مرتبه ساختیم؛ و مرتبه اوّل و أسفل که مشتمل بر فنون حکمت عامه طبیعى و الهى است، آنچه از اصول معتمده حکیم بزرگ ارسطاطالیس و سایر اساطین حکماى قدیم استنباط کرده مدلل و مبرهن ساخته بودیم، به فضلالله و قوته، در این کتاب تقریر و تحریر خواهیم کرد- ان شاء الله؛ و مرتبه دویم که مشتمل بر حکمت خاصه عالیه است همان متن کتاب مستطاب اثولوجیا را که فى الحقیقة نور مبین و کتاب متین حکمت است مطابقاً لآیات القرآن العظیم و موافقاً لأحادیث المعصوم الکریم، بعدازاین شرح و بیان خواهیم کرد- ان شاء الله؛ و این کتاب را مشتمل بر چهار مقدمه و دو فن و دوازده باب و پنجاهوپنج مقاله و یک خاتمه و یک وصیت ساختیم و احیاى حکمت نام نهادیم.»[۴]
«مصنف، مباحث خود را غالباً با آیات قرآن، احادیث ائمه(ع) و اقوال و آراى حکماى متقدم و متأخر و حتى معاصرانش طرح میکند، ازاینرو شمار اقوالى که به نقل آنها پرداخته بیش از پانصد قول است. وى همچنین بعضاً مطالبى را ذیل عناوین تنبیه، تحقیق، تذنیب، قانون و وصل بیان میکند و گاه بحث خود را در قالب طرح شکوک و ازاله آنها دنبال کرده است.»[۵]
«کتاب احیاى حکمت علیقلی بن قرچغاى خان همانند سایر آثار این اندیشمند توانا نشاندهنده یک جریان فکرى نیرومندى است که در جهت خلاف اندیشههاى صدرالمتألهین شیرازى وجود داشته است. این جریان فکرى در تعلیمات شیخ رجبعلى تبریزى به اوج خود رسیده و بهعنوان یک نظام فلسفى مطرح شده است. این نظام فلسفى که با نوعى از الهیات تنزیهى سازگارى دارد، با معانى و مضامین برخى از روایات اهلبیت عصمت و طهارت(ع) نیز نزدیک است. در این نظام فلسفى رگههایی از اندیشههاى مکتب نوافلاطونى نیز وجود دارد که براى اهل بصیرت بهوضوح قابل مشاهده است... سبک تفسیر صدرالمتألهین از آیات و برداشت او از روایات غیر از سبک و اسلوبى است که شیخ رجبعلى تبریزى و شاگردانش از آن پیروى میکنند. بهعبارتدیگر مىتوان گفت هریک از این دو جریان فکرى که هممعاصر و همرقیب یکدیگرند بهحکم اینکه از معانى و مضامین روایات اهلبیت(ع) مدد میگیرد، رنگ حکمت شیعى را در ناصیه خود آشکار مىسازد».[۶]
درهرصورت هر دو دیدگاه در زمان صفویان وجود داشتهاند و در تقسیمبندیهای امروزین تحت عنوان مکتب اصفهان میگنجند.
نویسنده در مقدمههایش مباحث احیای حکمت، فضیلت علم و حکمت نظری، امور عامه مطلقه بر سبیل مصادرات، تعین و اقسام آن، حقیقت جنس، فصل، نوع و شخص، ما به التشخص، تغایر و اقسام آن را مطرح کرده است.[۷]
در فن اول (طبیعیات) مباحث ذیل مطرح شده؛ تعریف علم طبیعی و موضوع آن، شرح اسم جوهر و عرض، اقسام عرض و جوهر، ترکّب اجسام، حقیقت و ماهیت مکان، حیّز، حرکت، زمان، عدد، عدم مساوقت وحدت و وجود، قوه مصوّره، بیان ماهیت و حقیقت نفس، بساطت و تجرد نفس ناطقه انسانی و فلکی، نحوه ادراک محسوسات پنجگانه، قوای باطنی، افعال نفس، مراتب ترقی نفس ناطقه، ابطال تناسخ نامناسب، شرح اسامی نبی، رسول و امام.[۸]
در فن دوم(الهیات) مباحث؛ تقسیم علم الهیات، صدق و کذب و حق و باطل، عام و خاص و کلی و جزئی، اعراض نسبی، ماده اولای عنصر سماوی، اصالت وجود یا ماهیت، جعل، علت و اقسام آن، اثبات واجبالوجود و علتالعلل، توحید واجبالوجود، علم و اقسام آن، عرضیت علم حقیقی حصولی و حضوری، وجود ذهنی، معاد عقلانی و جسمانی و... مطرح میگردد.[۹]
وی در بحث معاد عقلانی و جسمانی معتقد است «معاد بنا بر آنچه مشهور نزد جمهور است عبارت است از رجوع هر نفس ناطقهاى بهسوی مبدأش. آنگاه گوید: نفس بنا بر آنچه از احادیث معصومین(ع) و کلام حکماى الهى مستفاد است بر سه قسم است که هر یک معادى مناسب خود دارند»[۱۰]
«یکى از مسائلى که مصنف به بررسى آن پرداخته است مسئله وجود ذهنى است. البته وى با همین عنوان «وجود ذهنى» از آن بحث نمیکند. آنچه از عبارات وى درباره علم به اشیا به دست مىآید این است که وى قائل است به اینکه در علم به اشیا، مثال و شبح و صورت شىء در ذهن عالم حاصل میگردد. قول وى به شبح با اقوال قائلین به شبح در مسئله وجود ذهنى نیز متفاوت است. آنچه مصنف در این موضع به بررسى آن میپردازد این است که آیا در علم به اشیا، ماهیات آنها بأنفسها در ذهن مىآید یا اشباح آنها؛ و اگر شبح اشیا به ذهن مىآید، آیا این شبح و صورت مثالى عین ذى شبح و ممثل منه است؟ در پاسخ به این سؤالات، وى ابتدا تصریح میکند که علم و حس «عرض شبحى» و «مثالى نورانى» است که در نفس حاصل مىشود. سپس خاطرنشان مىکند که جمعى کثیر از فحول حکما در این مسئله قائل به عینیت تام من جمیع الوجوه در مرتبه هى هى میان این شبح و مثال نورانى کلى موجود در ذهن با حقیقت و ماهیت خارجى ذى شبح و ممثل منه هستند؛ و رأى کثیر دیگرى نیز آن است که میان آنها مباینت تام من جمیع الوجوه است. رأى مختار مصنف این است که میان شبح و صورت مثالى نورانى موجود در ذهن با حقیقت و ماهیت خارجى ذى شبح و ممثل منه نه مباینت تام من جمیع الوجوه است نه عینیت من جمیع الوجوه، بلکه به وجهى عین و به وجهى غیرند. وى این قول را، چنانکه خود میگوید، در کتاب دیگرش به نام جمع بین الرأیین و تصالح الطرفین و تأویل القولین آورده است.»[۱۱]
وضعیت کتاب
مصحح، کتاب را به روح پدر و وجودِ مادرش تقدیم کرده است.[۱۲]
فهرست مطالب در ابتدای کتاب و سایر فهارس فنی (آیات، احادیث، اعلام رجال، کتابها، جاها، اصطلاحات و تعبیرها و منابع مقدمه) در انتهای آن ذکر شده است.[۱۳]
این اثر پایاننامه دوره کارشناسی ارشد خانم فاطمه فنا در دانشگاه تهران است که در سال 72-73 شمسی به تصویب آن دانشگاه رسیده است.[۱۴]
«از این کتاب تنها یک نسخه موجود است که در گنجینه نسخ خطى کتابخانه مرکزى دانشگاه تهران، به شماره 8788، نگهدارى مىشود. کتاب مذکور با خط نسخ خوش و خوانا- مگر در صفحاتى کم شمار- توسط علیاصغر سبزوارى، ساکن قم، کتابت شده است و تاریخ فراغت از تحریر و کتابت آن، چنانکه در پایان آمده است، به سال 1097 قمرى است. این نسخه منحصربهفرد در 302 برگ 27 سطر، به قطع رحلى کوچک با جلد تیماج مشکى ضربى مقوایى است.»[۱۵]
صفحات 111 و 112 کتاب حاوی تصاویر صفحههای اول و آخر نسخه خطی کتاب است. در تصحیح این کتاب کلمات درست با توجه به محتوای اثر و شیوه نگارش آن جایگزین غلطها و موارد نامضبوط شده است و در موارد تصحیح، کلمه غلط در زیرنویس شمارهگذاری و ذکر شده است... کلماتی که در تکمیل جملات و... هستند داخل [ ] قرار داده شدهاند. نقلقولها و آیات و روایات با مراجعه به منابع آنها به دست مصحح اصلاح شده، رسمالخط هماهنگ شده و عناوین اصلی و فرعی جدا شدهاند.[۱۶]
مصحح در مقدمهاش از دکتر غلامحسین ابراهیمی دینانی (استاد راهنما)، دکتر احمد احمدی (استاد مشاور)، انسیه برخواه، دکتر امیرهوشنگ اعلم، دکتر عبدالحسین حائری، اکبر ایرانی و آقایان اوجبی، باهر، حسینی و سایر کارکنان انتشارات میراث مکتوب و اساتید گروه فلسفه دانشکده ادبیات دانشگاه تهران و کتابخانه مرکزی دانشگاه تهران، تقدیر و تشکر کرده است.[۱۷]
پانویس
- ↑ ر.ک: پیشگفتار، ج1، ص21-34
- ↑ ر.ک: همان، ص34
- ↑ ر.ک: مقدمه مصحح، ص55
- ↑ مقدمه مصنف، ص115
- ↑ مقدمه مصحح، ص38
- ↑ پیشگفتار، ص35
- ↑ ر.ک: مقدمه مصحح، ص55-59
- ↑ ر.ک: همان، ص60-78
- ↑ ر.ک: همان، ص79-105
- ↑ همان، ص103
- ↑ همان، ص97
- ↑ ر.ک: کتاب، ص7
- ↑ ر.ک: کتاب، ص723-754
- ↑ ر.ک: پیشگفتار، ص34
- ↑ مقدمه مصحح، ص37
- ↑ ر.ک: همان، ص106-108
- ↑ ر.ک: همان، ص109-110
منبع مقاله
مقدمههای کتاب.