الصحيحان في الميزان: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - ' ' به ' '
جز (جایگزینی متن - 'فخر رازى' به 'فخر رازى ')
جز (جایگزینی متن - ' ' به ' ')
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
خط ۵۱: خط ۵۱:
نویسنده در بخش اول به بررسى و نقد [[صحيح البخاري]] در دو فصل پرداخته؛ در فصل اول به واکاوی شخصیت بخارى در نقل حدیث می‌پردازد. ابتدا یادآور می‌شود که ابوزرعه رازى و ابوحاتم رازى از استناد به روایات بخارى، دست شسته و دیگران را از نقل روایات و اقتباس از بخارى منع مى‌کردند، سپس شواهدی از کلمات ایشان بر این مدعا می‌آورد و به شرح زندگی‌نامه و جایگاه علمی و اجماعی این دو شخصیت می‌‌پردازد.<ref>ر.ک: متن کتاب، ص11-15</ref>
نویسنده در بخش اول به بررسى و نقد [[صحيح البخاري]] در دو فصل پرداخته؛ در فصل اول به واکاوی شخصیت بخارى در نقل حدیث می‌پردازد. ابتدا یادآور می‌شود که ابوزرعه رازى و ابوحاتم رازى از استناد به روایات بخارى، دست شسته و دیگران را از نقل روایات و اقتباس از بخارى منع مى‌کردند، سپس شواهدی از کلمات ایشان بر این مدعا می‌آورد و به شرح زندگی‌نامه و جایگاه علمی و اجماعی این دو شخصیت می‌‌پردازد.<ref>ر.ک: متن کتاب، ص11-15</ref>


از دیگر پیشوایان بزرگ اهل سنّت که از بخارى انتقاد کرده، محمّد بن یحیى ذهلى است که اعتبار و آبروى بخارى را زیر سؤال برد، او را به بدعت‌گذارى دینى متّهم نمود و دیگران را از حضور در مجلس وى و نگارش روایاتش، نهى کرد. ذهلى از اساتید بخارى، ابوداوود، ترمذى، [[ابن ماجه، محمد بن یزید|ابن ماجه]]، نسائى و دیگر بزرگان حدیث بوده و ابن ابى‌داوود، او را «امیرالمؤمنین در علم حدیث» لقب داده است.<ref>ر.ک: همان، ص16-17</ref>
از دیگر پیشوایان بزرگ اهل سنّت که از بخارى انتقاد کرده، محمّد بن یحیى ذهلى است که اعتبار و آبروى بخارى را زیر سؤال برد، او را به بدعت‌گذارى دینى متّهم نمود و دیگران را از حضور در مجلس وى و نگارش روایاتش، نهى کرد. ذهلى از اساتید بخارى، ابوداوود، ترمذى، [[ابن ماجه، محمد بن یزید|ابن ماجه]]، نسائى و دیگر بزرگان حدیث بوده و ابن ابى‌داوود، او را «امیرالمؤمنین در علم حدیث» لقب داده است.<ref>ر.ک: همان، ص16-17</ref>


نگارنده در ادامه به ذکر شواهدی بر انحراف بخاری از اهل‌بیت می‌پردازد. بزرگان ائمه اهل سنّت همانند ابوزرعه، ابوحاتم، ذهلى و اساتید دیگر بخارى، به او اهانت کرده و او را گمراه نامیده‌اند. رفتار اینان با بخارى، کیفر دنیوى انحراف او از امیر مؤمنان على(ع) و اهل‌بیت طاهرین(ع) و تحقیر و کتمان فضایل و مناقب آن بزرگواران است. از تعصب‌هاى شگفت‌آور بخارى خدشه واردکردن به حدیث متواتر غدیر است؛ حدیثى که بیش از یک‌صد صحابى آن را نقل کرده‌اند؛ حدیثى که به چند برابر از حد تواتر رسیده است. بزرگان مورد اعتماد حدیث‌شناس اهل سنّت نیز به متواتر بودن این حدیث تصریح کرده‌اند. در این‌باره حافظ ابن جزرى که از شخصیت‌ها‌ی برجسته اهل سنت است، انکارکننده حدیث غدیر را به داشتن جهل و تعصّب‌ورزى نسبت داده است.<ref>ر.ک: همان، ص18-26</ref>
نگارنده در ادامه به ذکر شواهدی بر انحراف بخاری از اهل‌بیت می‌پردازد. بزرگان ائمه اهل سنّت همانند ابوزرعه، ابوحاتم، ذهلى و اساتید دیگر بخارى، به او اهانت کرده و او را گمراه نامیده‌اند. رفتار اینان با بخارى، کیفر دنیوى انحراف او از امیر مؤمنان على(ع) و اهل‌بیت طاهرین(ع) و تحقیر و کتمان فضایل و مناقب آن بزرگواران است. از تعصب‌هاى شگفت‌آور بخارى خدشه واردکردن به حدیث متواتر غدیر است؛ حدیثى که بیش از یک‌صد صحابى آن را نقل کرده‌اند؛ حدیثى که به چند برابر از حد تواتر رسیده است. بزرگان مورد اعتماد حدیث‌شناس اهل سنّت نیز به متواتر بودن این حدیث تصریح کرده‌اند. در این‌باره حافظ ابن جزرى که از شخصیت‌ها‌ی برجسته اهل سنت است، انکارکننده حدیث غدیر را به داشتن جهل و تعصّب‌ورزى نسبت داده است.<ref>ر.ک: همان، ص18-26</ref>


از نشانه‌هاى دشمنى بخارى با اهل‌بیت نبوّت(ع) و انحراف وى از سیره آن بزرگواران، این است که نه‌تنها روایتی از [[امام جعفر صادق(ع)|امام صادق(ع)]] را در کتاب خود ذکر نکرده؛ بلکه در برخى احادیث آن حضرت، تردید کرده است.<ref>ر.ک: همان، ص27</ref>
از نشانه‌هاى دشمنى بخارى با اهل‌بیت نبوّت(ع) و انحراف وى از سیره آن بزرگواران، این است که نه‌تنها روایتی از [[امام جعفر صادق(ع)|امام صادق(ع)]] را در کتاب خود ذکر نکرده؛ بلکه در برخى احادیث آن حضرت، تردید کرده است.<ref>ر.ک: همان، ص27</ref>


در فصل دوم نویسنده به ارزیابی کتاب [[صحيح البخاري|صحیح بخاری]] در پرتو سخنان پیشوایان حدیث می‌پردازد و با طرح ایراداتی بر چندین حدیث بخاری، بحث را پیش می‌برد. از جمله احادیث بى‌اساس [[صحيح البخاري]]، حدیث خواستگارى عایشه توسط رسول خدا(ص) است؛ در این حدیث آمده است: ابوبکر در پاسخ به این خواستگارى به پیامبر خدا(ص) گفت: «من برادر تو هستم». پیامبر(ص) فرمود: تو به لحاظ دین و کتاب خدا، برادر من هستى و عایشه براى من حلال است. ابن حجر عسقلانى در فتح الباري این حدیث را زیر سؤال برده است. وى مى‌نویسد: حافظ مغلطاى درباره این حدیث مى‌گوید: صحت این حدیث، محل کلام است؛ زیرا دوستى پیامبر(ص) با ابوبکر در مدینه اتفاق افتاد و خواستگارى از عایشه در مکه؛ چگونه ممکن است که ابوبکر بگوید: «من برادر تو هستم»؟.<ref>ر.ک: همان، ص39-40</ref>
در فصل دوم نویسنده به ارزیابی کتاب [[صحيح البخاري|صحیح بخاری]] در پرتو سخنان پیشوایان حدیث می‌پردازد و با طرح ایراداتی بر چندین حدیث بخاری، بحث را پیش می‌برد. از جمله احادیث بى‌اساس [[صحيح البخاري]]، حدیث خواستگارى عایشه توسط رسول خدا(ص) است؛ در این حدیث آمده است: ابوبکر در پاسخ به این خواستگارى به پیامبر خدا(ص) گفت: «من برادر تو هستم». پیامبر(ص) فرمود: تو به لحاظ دین و کتاب خدا، برادر من هستى و عایشه براى من حلال است. ابن حجر عسقلانى در فتح الباري این حدیث را زیر سؤال برده است. وى مى‌نویسد: حافظ مغلطاى درباره این حدیث مى‌گوید: صحت این حدیث، محل کلام است؛ زیرا دوستى پیامبر(ص) با ابوبکر در مدینه اتفاق افتاد و خواستگارى از عایشه در مکه؛ چگونه ممکن است که ابوبکر بگوید: «من برادر تو هستم»؟.<ref>ر.ک: همان، ص39-40</ref>
خط ۶۱: خط ۶۱:
از جمله روایات باطل بخارى، حدیثى است که نشان مى‌دهد ابراهیم(ع) در روز قیامت از شخص کافری چون آزر شفاعت مى‌کند. بخارى برپایه عادت همیشگى خود، این افترا را در چند جاى کتاب ناصحیح خود ذکر کرده است. چنان‌که با اندک تأملی روشن است، این حدیث، شأن و اعتبار ابراهیم(ع) را به‌طور کامل زیر سؤال مى‌برد؛ زیرا ابراهیم(ع) با دستور خداى تعالى مبنی بر امتناع از استغفار براى مشرکان مخالفت کرده است.<ref>ر.ک: همان، ص40</ref>
از جمله روایات باطل بخارى، حدیثى است که نشان مى‌دهد ابراهیم(ع) در روز قیامت از شخص کافری چون آزر شفاعت مى‌کند. بخارى برپایه عادت همیشگى خود، این افترا را در چند جاى کتاب ناصحیح خود ذکر کرده است. چنان‌که با اندک تأملی روشن است، این حدیث، شأن و اعتبار ابراهیم(ع) را به‌طور کامل زیر سؤال مى‌برد؛ زیرا ابراهیم(ع) با دستور خداى تعالى مبنی بر امتناع از استغفار براى مشرکان مخالفت کرده است.<ref>ر.ک: همان، ص40</ref>


از دیگر احادیث بى‌اساس [[صحيح البخاري]] و مسلم، حدیثى است که به دروغ‌هاى سه‌گانه حضرت ابراهیم(ع) اشاره مى‌کند. در این زمینه در کتاب «الجمع بين الصحيحين» چنین آمده است: محمّد از ابوهریره چنین نقل مى‌کند: رسول خدا(ص) فرمود: ابراهیم، تنها سه بار دروغ گفت: دو بار در راه خدا که گفت: «إِنِّي سَقِيمٌ» (الصافات: 89)؛ «من كسالت دارم» و «بَلْ فَعَلَهُ کَبِيرُهُمْ هٰذَا» (الأنبياء: 63)؛ «[نه] بلكه آن را اين بزرگ‌ترشان كرده است» و یک‌بار به‌خاطر ساره؛ بدین ترتیب که ابراهیم(ع) به‌همراه ساره پاى در سرزمین پادشاهى زورگو نهاد؛ به همین جهت به ساره گفت: اگر این پادشاه بفهمد که همسر من هستى تو را از آنِ خود مى‌کند؛ بنابراین، در پاسخ به سؤال او بگو که خواهر ایمانى من هستى. [[فخر رازی، محمد بن عمر|فخر رازى]] به انتقاد و ابطال این حدیث مى‌پردازد و راویان آن را طرف‌دار مکتب حشویه مى‌داند.<ref>ر.ک: همان، ص52</ref>
از دیگر احادیث بى‌اساس [[صحيح البخاري]] و مسلم، حدیثى است که به دروغ‌هاى سه‌گانه حضرت ابراهیم(ع) اشاره مى‌کند. در این زمینه در کتاب «الجمع بين الصحيحين» چنین آمده است: محمّد از ابوهریره چنین نقل مى‌کند: رسول خدا(ص) فرمود: ابراهیم، تنها سه بار دروغ گفت: دو بار در راه خدا که گفت: «إِنِّي سَقِيمٌ» (الصافات: 89)؛ «من كسالت دارم» و «بَلْ فَعَلَهُ کَبِيرُهُمْ هٰذَا» (الأنبياء: 63)؛ «[نه] بلكه آن را اين بزرگ‌ترشان كرده است» و یک‌بار به‌خاطر ساره؛ بدین ترتیب که ابراهیم(ع) به‌همراه ساره پاى در سرزمین پادشاهى زورگو نهاد؛ به همین جهت به ساره گفت: اگر این پادشاه بفهمد که همسر من هستى تو را از آنِ خود مى‌کند؛ بنابراین، در پاسخ به سؤال او بگو که خواهر ایمانى من هستى. [[فخر رازی، محمد بن عمر|فخر رازى]] به انتقاد و ابطال این حدیث مى‌پردازد و راویان آن را طرف‌دار مکتب حشویه مى‌داند.<ref>ر.ک: همان، ص52</ref>


از دیگر احادیث بى‌پایه بخارى حدیث ساختگى، خواستگارى [[امام على(ع)|حضرت على(ع)]] از دختر ابوجهل است. طبق این حدیث، [[امام على(ع)|امیرالمؤمنین(ع)]] در عهد رسول اکرم(ص) و در زمان حیات فاطمه زهرا(س) از دختر ابوجهل خواستگارى کرد. این حدیث، در واقع در سرزنش امیر مؤمنان على(ع) است و شأن و منزلت ایشان را زیر سؤال مى‌برد؛ به همین جهت مؤمنان به هیچ عنوان چنین حدیثى را باور نمى‌کنند.<ref>ر.ک: همان، ص84-85</ref>
از دیگر احادیث بى‌پایه بخارى حدیث ساختگى، خواستگارى [[امام على(ع)|حضرت على(ع)]] از دختر ابوجهل است. طبق این حدیث، [[امام على(ع)|امیرالمؤمنین(ع)]] در عهد رسول اکرم(ص) و در زمان حیات فاطمه زهرا(س) از دختر ابوجهل خواستگارى کرد. این حدیث، در واقع در سرزنش امیر مؤمنان على(ع) است و شأن و منزلت ایشان را زیر سؤال مى‌برد؛ به همین جهت مؤمنان به هیچ عنوان چنین حدیثى را باور نمى‌کنند.<ref>ر.ک: همان، ص84-85</ref>
۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش