الصحيحان في الميزان
الصحيحان في الميزان | |
---|---|
پدیدآوران | حسینی میلانی، علی (نویسنده) |
ناشر | مرکز الحقائق الإسلامية |
مکان نشر | ایران - قم |
سال نشر | مجلد1: 1427ق |
چاپ | 1 |
شابک | 964-2501-35-X |
موضوع | احاديث اهل سنت - قرن 3ق. - نقد و تفسير
بخاری، محمد بن اسماعیل، 194 - 256ق. الجامع الصحيح - نقد و تفسير مسلم بن حجاج، 204 - 261ق. الجامع الصحيح - نقد و تفسير |
زبان | عربی |
تعداد جلد | 1 |
کد کنگره | BP 119 /ب3 ج20835 |
نورلایب | مطالعه و دانلود pdf |
الصحيحان في الميزان، نوشته سید على حسینى میلانى، به بررسى و تحقیق پیرامون دو کتاب صحيح مسلم و صحیح بخاری و برخى روایات آنها میپردازد، تا روشن کند که تمام آنچه در این دو کتاب روایت شده، صحیح نیستند. این پژوهش در دو بخش تنظیم شده است:
- بررسى و نقد صحيح البخاري؛
- بررسى و نقد صحيح مسلم.
این کتاب به زبان عربی، در زمان معاصر و در یک جلد به نگارش درآمده است.
ساختار
کتاب دارای مقدمهای از مرکز حقایق اسلامی و مقدمهای از مؤلف است و مطالب آن در ضمن دو بخش مطرح شده است.
گزارش محتوا
نویسنده در بخش اول به بررسى و نقد صحيح البخاري در دو فصل پرداخته؛ در فصل اول به واکاوی شخصیت بخارى در نقل حدیث میپردازد. ابتدا یادآور میشود که ابوزرعه رازى و ابوحاتم رازى از استناد به روایات بخارى، دست شسته و دیگران را از نقل روایات و اقتباس از بخارى منع مىکردند، سپس شواهدی از کلمات ایشان بر این مدعا میآورد و به شرح زندگینامه و جایگاه علمی و اجماعی این دو شخصیت میپردازد.[۱]
از دیگر پیشوایان بزرگ اهل سنّت که از بخارى انتقاد کرده، محمّد بن یحیى ذهلى است که اعتبار و آبروى بخارى را زیر سؤال برد، او را به بدعتگذارى دینى متّهم نمود و دیگران را از حضور در مجلس وى و نگارش روایاتش، نهى کرد. ذهلى از اساتید بخارى، ابوداوود، ترمذى، ابن ماجه، نسائى و دیگر بزرگان حدیث بوده و ابن ابىداوود، او را «امیرالمؤمنین در علم حدیث» لقب داده است.[۲]
نگارنده در ادامه به ذکر شواهدی بر انحراف بخاری از اهلبیت میپردازد. بزرگان ائمه اهل سنّت همانند ابوزرعه، ابوحاتم، ذهلى و اساتید دیگر بخارى، به او اهانت کرده و او را گمراه نامیدهاند. رفتار اینان با بخارى، کیفر دنیوى انحراف او از امیر مؤمنان على(ع) و اهلبیت طاهرین(ع) و تحقیر و کتمان فضایل و مناقب آن بزرگواران است. از تعصبهاى شگفتآور بخارى خدشه واردکردن به حدیث متواتر غدیر است؛ حدیثى که بیش از یکصد صحابى آن را نقل کردهاند؛ حدیثى که به چند برابر از حد تواتر رسیده است. بزرگان مورد اعتماد حدیثشناس اهل سنّت نیز به متواتر بودن این حدیث تصریح کردهاند. در اینباره حافظ ابن جزرى که از شخصیتهای برجسته اهل سنت است، انکارکننده حدیث غدیر را به داشتن جهل و تعصّبورزى نسبت داده است.[۳]
از نشانههاى دشمنى بخارى با اهلبیت نبوّت(ع) و انحراف وى از سیره آن بزرگواران، این است که نهتنها روایتی از امام صادق(ع) را در کتاب خود ذکر نکرده؛ بلکه در برخى احادیث آن حضرت، تردید کرده است.[۴]
در فصل دوم نویسنده به ارزیابی کتاب صحیح بخاری در پرتو سخنان پیشوایان حدیث میپردازد و با طرح ایراداتی بر چندین حدیث بخاری، بحث را پیش میبرد. از جمله احادیث بىاساس صحيح البخاري، حدیث خواستگارى عایشه توسط رسول خدا(ص) است؛ در این حدیث آمده است: ابوبکر در پاسخ به این خواستگارى به پیامبر خدا(ص) گفت: «من برادر تو هستم». پیامبر(ص) فرمود: تو به لحاظ دین و کتاب خدا، برادر من هستى و عایشه براى من حلال است. ابن حجر عسقلانى در فتح الباري این حدیث را زیر سؤال برده است. وى مىنویسد: حافظ مغلطاى درباره این حدیث مىگوید: صحت این حدیث، محل کلام است؛ زیرا دوستى پیامبر(ص) با ابوبکر در مدینه اتفاق افتاد و خواستگارى از عایشه در مکه؛ چگونه ممکن است که ابوبکر بگوید: «من برادر تو هستم»؟.[۵]
از جمله روایات باطل بخارى، حدیثى است که نشان مىدهد ابراهیم(ع) در روز قیامت از شخص کافری چون آزر شفاعت مىکند. بخارى برپایه عادت همیشگى خود، این افترا را در چند جاى کتاب ناصحیح خود ذکر کرده است. چنانکه با اندک تأملی روشن است، این حدیث، شأن و اعتبار ابراهیم(ع) را بهطور کامل زیر سؤال مىبرد؛ زیرا ابراهیم(ع) با دستور خداى تعالى مبنی بر امتناع از استغفار براى مشرکان مخالفت کرده است.[۶]
از دیگر احادیث بىاساس صحيح البخاري و مسلم، حدیثى است که به دروغهاى سهگانه حضرت ابراهیم(ع) اشاره مىکند. در این زمینه در کتاب «الجمع بين الصحيحين» چنین آمده است: محمّد از ابوهریره چنین نقل مىکند: رسول خدا(ص) فرمود: ابراهیم، تنها سه بار دروغ گفت: دو بار در راه خدا که گفت: «إِنِّي سَقِيمٌ» (الصافات: 89)؛ «من كسالت دارم» و «بَلْ فَعَلَهُ کَبِيرُهُمْ هٰذَا» (الأنبياء: 63)؛ «[نه] بلكه آن را اين بزرگترشان كرده است» و یکبار بهخاطر ساره؛ بدین ترتیب که ابراهیم(ع) بههمراه ساره پاى در سرزمین پادشاهى زورگو نهاد؛ به همین جهت به ساره گفت: اگر این پادشاه بفهمد که همسر من هستى تو را از آنِ خود مىکند؛ بنابراین، در پاسخ به سؤال او بگو که خواهر ایمانى من هستى. فخر رازى به انتقاد و ابطال این حدیث مىپردازد و راویان آن را طرفدار مکتب حشویه مىداند.[۷]
از دیگر احادیث بىپایه بخارى حدیث ساختگى، خواستگارى حضرت على(ع) از دختر ابوجهل است. طبق این حدیث، امیرالمؤمنین(ع) در عهد رسول اکرم(ص) و در زمان حیات فاطمه زهرا(س) از دختر ابوجهل خواستگارى کرد. این حدیث، در واقع در سرزنش امیر مؤمنان على(ع) است و شأن و منزلت ایشان را زیر سؤال مىبرد؛ به همین جهت مؤمنان به هیچ عنوان چنین حدیثى را باور نمىکنند.[۸]
همچنین روایات دروغین دیگری ازایندست وجود دارد که پیشوایان بزرگ اهل سنّت، سند یا متن بسیارى از آنها را باطل دانستهاند؛ که همه اینها موجب عدم اعتبار و ارزش کتاب میشود.
در بخش دوم مؤلف به بررسی و نقد شخصیت مسلم و احادیث صحيح مسلم، میپردازد. ابتدا شاهدی را بر عدم عدالت مسلم ذکر میکند؛ مسلم اعتبار رجال راستگو و مورد اطمینان و ثقه اهل سنّت را همچون ابراهیم بن عبداللّٰه سعدى و ابوزرعه رازى بىدلیل، زیر سؤال مىبرد. تردیدى نیست که این مسئله، عدالت مسلم را مخدوش میسازد و اعتماد به وى و روایات وارده در کتابش را از میان مىبرد؛ به همین جهت است که ابن جوزی مىنویسد: از اشتباهاتى که ابلیس، محدّثان را به آن مبتلا مىکند این است که محدّثان از روى انتقامجویی، اعتبار یکدیگر را مخدوش مىکنند و همین، آنها را از مبناى جرح و تعدیلی که علماى پیشین، براى دفاع از شرع، بهره مىجستند، خارج مىکند.[۹]
پس از ذکر شواهدی بر عدم عدالت مسلم، نویسنده به طرح احادیثی بىاساس و دروغین در صحيح مسلم میپردازد که دلالت بر عدم اعتبار این کتاب و روایات آن دارد. از جمله آنها حدیثى است که از جایگاه حضرت ابوطالب(ع) در یکی از ضحضاحهاى دوزخ خبر مىدهد. مسلم مىنویسد: عبّاس بن عبدالمطّلب به پیامبر(ص) عرض کرد: اى رسول خدا! ابوطالب از شما محافظت مىکرد و براى شما خشمگین مىشد؛ حال آیا شما هم منفعتى به وى رساندهاید؟ پیامبر(ص) فرمود: آرى، ابوطالب هماکنون در یکی از ضحضاحهاى جهنّم به سر مىبرد و اگر بهخاطر من نبود، در پستترین جایگاه جهنّم قرار مىگرفت. در ادامه به ذکر روایات دیگری از جمله حدیث «عمر نخستین کسى بود که دستور اذان را صادر کرد»، حدیث «نخستین آیهاى که نازل شد آیه «يَا أَيُّهَا الْمُدَّثِّرُ» (المدثر: 1) است» و حدیثى در مورد فضایل ابوسفیان است، که همه اینها شواهد و ادلهای است بر عدم اعتبار و ارزش این کتاب.[۱۰]
وضعیت کتاب
در انتهای کتاب فهرست مطالب ذکر شده است. در پاورقیها توضیح برخی از جملات و آدرس مطالب ذکر شده است.
پانویس
منابع مقاله
مقدمه و متن کتاب.