چهارده رساله: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - '،ق' به '، ق'
جز (جایگزینی متن - '،ز' به '، ز')
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
جز (جایگزینی متن - '،ق' به '، ق')
خط ۱۰۷: خط ۱۰۷:
فصل سوّم رساله اختصاص به براهين وجود واجب تبارك و تعالى دارد برهان اوّل، برهان معروفى است كه در اكثر كتابهاى فلسفى موجود است ولى وى برهان ديگرى اقامه مى‌كند و آنرا از جملۀ اسرار الهى برمى‌شمرد كه
فصل سوّم رساله اختصاص به براهين وجود واجب تبارك و تعالى دارد برهان اوّل، برهان معروفى است كه در اكثر كتابهاى فلسفى موجود است ولى وى برهان ديگرى اقامه مى‌كند و آنرا از جملۀ اسرار الهى برمى‌شمرد كه
بواسطۀ آن بيشتر مسائل الهيّات حل مى‌شود بعد از اثبات وجود باريتعالى به توضيح هشت مساله مى‌پردازد
بواسطۀ آن بيشتر مسائل الهيّات حل مى‌شود بعد از اثبات وجود باريتعالى به توضيح هشت مساله مى‌پردازد
كه مهمّترين آنها وحدت،قدرت، علم و اكمليّت واجب الوجود است وى افعال بندگان را سرّ قضا و قدر حقّ مى‌داند.
كه مهمّترين آنها وحدت، قدرت، علم و اكمليّت واجب الوجود است وى افعال بندگان را سرّ قضا و قدر حقّ مى‌داند.


فصل چهارم:
فصل چهارم:
خط ۱۴۶: خط ۱۴۶:
باب سوّم:
باب سوّم:


باب سوّم رساله دربارۀ صفات باريتعالى بحث مى‌كند و مشتمل بر دوازده فصل مى‌باشد در فصل اوّل ثابت مى‌كند كه باريتعالى علّت موجب نيست بلكه قادر مختار است.در فصل دوّم از راه اينكه افعال خداوند درنهايت خوبى و حكمت است عالم بودن وى را اثبات مى‌كند در فصل سوّم حيات الهى مورد بررسى قرار مى‌گيرد كه متوقّف برعلم و قدرت است سپس مريد بودن و متكلّم بودن خداوند ثابت مى‌شود چون ناگوئى برخدا نقص است و نقص بر خداوند محال است لازم به ذكر است كه در اين رساله دربارۀ قديم و حادث بودن كلام الهى سخنى به ميان نمى‌آورد ولى ظاهرا در كتاب «مسائل پنجگانه» در اين باب مطالبى دارد فصل ششم دربارۀ سميع و بصير بودن خداوند است زيرا ناشنوايى و نابينايى نقص به شمار مى‌رود و نقص براى خدا محال است در فصل بعدى علم،قدرت و حيات باريتعالى را قديم دانسته و بر آن برهان اقامه مى‌كند [[فخر رازی، محمد بن عمر|فخر رازى]] در يكى از كتابهاى خود سخت بر اشاعره حمله مى‌كند كه اينان قائل به قدماى ثمانيه هستند كه صفات الهى را زايد بر ذات مى‌دانند در فصل هشتم مذهب ابوعلى و ابوهاشم در رابطه با محدث بودن اراده باريتعالى ابطال مى‌شود كرّاميان گروهى هستند كه ذات باريتعالى را محلّ حوادث مى‌دانندلذا در فصل يازدهم قول آنها بشدت نفى مى‌شود و در فصل دوازدهم محدث بودن صفات هم رد مى‌شود.
باب سوّم رساله دربارۀ صفات باريتعالى بحث مى‌كند و مشتمل بر دوازده فصل مى‌باشد در فصل اوّل ثابت مى‌كند كه باريتعالى علّت موجب نيست بلكه قادر مختار است.در فصل دوّم از راه اينكه افعال خداوند درنهايت خوبى و حكمت است عالم بودن وى را اثبات مى‌كند در فصل سوّم حيات الهى مورد بررسى قرار مى‌گيرد كه متوقّف برعلم و قدرت است سپس مريد بودن و متكلّم بودن خداوند ثابت مى‌شود چون ناگوئى برخدا نقص است و نقص بر خداوند محال است لازم به ذكر است كه در اين رساله دربارۀ قديم و حادث بودن كلام الهى سخنى به ميان نمى‌آورد ولى ظاهرا در كتاب «مسائل پنجگانه» در اين باب مطالبى دارد فصل ششم دربارۀ سميع و بصير بودن خداوند است زيرا ناشنوايى و نابينايى نقص به شمار مى‌رود و نقص براى خدا محال است در فصل بعدى علم، قدرت و حيات باريتعالى را قديم دانسته و بر آن برهان اقامه مى‌كند [[فخر رازی، محمد بن عمر|فخر رازى]] در يكى از كتابهاى خود سخت بر اشاعره حمله مى‌كند كه اينان قائل به قدماى ثمانيه هستند كه صفات الهى را زايد بر ذات مى‌دانند در فصل هشتم مذهب ابوعلى و ابوهاشم در رابطه با محدث بودن اراده باريتعالى ابطال مى‌شود كرّاميان گروهى هستند كه ذات باريتعالى را محلّ حوادث مى‌دانندلذا در فصل يازدهم قول آنها بشدت نفى مى‌شود و در فصل دوازدهم محدث بودن صفات هم رد مى‌شود.


باب چهارم:
باب چهارم:
خط ۲۴۳: خط ۲۴۳:
اين رساله از يك مقدّمه و دو فصل تشكيل يافته است.
اين رساله از يك مقدّمه و دو فصل تشكيل يافته است.
فصل اوّل:
فصل اوّل:
در فصل اوّل به سلسلۀ مراتب وجود اشاره مى‌كند كه در آن چگونه موجودى كه در پائين‌تر مرتبه وجود است از فيض الهى بهره‌مند مى‌شود در آغاز فصل بيان مى‌كند كه عاقلۀ هر انسان كه كمال جسم و كالبد او را تشكيل مى‌دهد داراى دو نظر است يك نظر به صورت جسمانى است كه آنرا عالم سفلى گويند و يك نظر به عالم ملكوت است كه آنرا عالم علوى نامند نظرى كه به عالم سفلى است قوّۀ عامله گويند و نظرى كه به عالم علوى است قوّۀ علاّمه نامند صورت جسمانى كه همان كالبد انسان است ابتدا از قوّۀ عامله استفاده مى‌كند،قوّۀ عامله از عالمه، عالمه از عقل فعّال، عقل فعّال از عقل فلك قمر، عقل فلك قمر از عقل فلك عطارد، عقل فلك عطارد از عقل فلك زهره، عقل فلك زهره از عقل فلك آفتاب، عقل فلك آفتاب از عقل فلك مرّيخ، عقل فلك مرّيخ از عقل فلك مشترى، عقل فلك مشترى از عقل فلك زحل، عقل فلك زحل از عقل فلك البروج، عقل فلك البروج از عقل فلك الافلاك، عقل فلك الافلاك از عقل كل، و بالاخره عقل كل از فيض باريتعالى بهره‌مند مى‌شود.
در فصل اوّل به سلسلۀ مراتب وجود اشاره مى‌كند كه در آن چگونه موجودى كه در پائين‌تر مرتبه وجود است از فيض الهى بهره‌مند مى‌شود در آغاز فصل بيان مى‌كند كه عاقلۀ هر انسان كه كمال جسم و كالبد او را تشكيل مى‌دهد داراى دو نظر است يك نظر به صورت جسمانى است كه آنرا عالم سفلى گويند و يك نظر به عالم ملكوت است كه آنرا عالم علوى نامند نظرى كه به عالم سفلى است قوّۀ عامله گويند و نظرى كه به عالم علوى است قوّۀ علاّمه نامند صورت جسمانى كه همان كالبد انسان است ابتدا از قوّۀ عامله استفاده مى‌كند، قوّۀ عامله از عالمه، عالمه از عقل فعّال، عقل فعّال از عقل فلك قمر، عقل فلك قمر از عقل فلك عطارد، عقل فلك عطارد از عقل فلك زهره، عقل فلك زهره از عقل فلك آفتاب، عقل فلك آفتاب از عقل فلك مرّيخ، عقل فلك مرّيخ از عقل فلك مشترى، عقل فلك مشترى از عقل فلك زحل، عقل فلك زحل از عقل فلك البروج، عقل فلك البروج از عقل فلك الافلاك، عقل فلك الافلاك از عقل كل، و بالاخره عقل كل از فيض باريتعالى بهره‌مند مى‌شود.


فصل دوّم:
فصل دوّم:
۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش