۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'لالدين' به 'لالدين') |
جز (جایگزینی متن - 'نالدين' به 'نالدين') |
||
خط ۵۹: | خط ۵۹: | ||
از ميان 144 نامه، حدود 25 نامه خطاب به | از ميان 144 نامه، حدود 25 نامه خطاب به معينالدين پروانه نوشته شده است(وى، در ايّام حكومت و وزارت خود، ممالك روم را تحت ضبط و اداره درآورده و راهها را از راهزنان امن نمود و براى مشايخ خانقاهها بنا كرد و مدارس بنياد نهاد و به ارباب معرفت رغبت نشان داد؛ چنانكه براى [[عراقی، ابراهیم بن بزرگمهر|فخرالدين عراقى]] در توقات خانقاه ساخت و او را به شيخى نصب كرد و بيش از همه به مولانا ارادت مىورزيد. اغلب به مدرسه مولانا مىآمد و از خطابات شيرين آن بزرگوار بهرهمند مىگرديد و وجوه زيادى به خدمت مولانا مىفرستاد. در قضاياى مهم كه رخ مىداد مولانا مكتوبى به پروانه مىفرستاد و استدعاى همراهى مىكرد و پروانه هم بلافاصله اجابت مىنمود). | ||
شايان توجه اينكه مولانا روزانه بين 10 تا 12 نامه مىنوشت كه به جاى ماندن اين تعداد نامه از او تعجبآور نيست و حاكى از آن است كه مولانا انسانى گوشهگير و بىخبر از مشكلات جامعه نبوده است. خصوصىترين نامههاى مولانا خطاب به نزديكان و اهل خانه خود بوده است و حاكى از آن است كه وى درگير مشكلات خانوادگى نيز بوده است. در ميان همه نامههاى مولانا، نامهاى كه از نظر ادبى نمونه و حائز اهميت است، نامه 129 وى است كه خطاب به يكى از سلاطين نوشته شده است. | شايان توجه اينكه مولانا روزانه بين 10 تا 12 نامه مىنوشت كه به جاى ماندن اين تعداد نامه از او تعجبآور نيست و حاكى از آن است كه مولانا انسانى گوشهگير و بىخبر از مشكلات جامعه نبوده است. خصوصىترين نامههاى مولانا خطاب به نزديكان و اهل خانه خود بوده است و حاكى از آن است كه وى درگير مشكلات خانوادگى نيز بوده است. در ميان همه نامههاى مولانا، نامهاى كه از نظر ادبى نمونه و حائز اهميت است، نامه 129 وى است كه خطاب به يكى از سلاطين نوشته شده است. | ||
خط ۸۵: | خط ۸۵: | ||
در صدر نامهها، هر چند موازين ترسّل در ذكر عناوين و القاب مخاطبان متناسب با شأن و موقع و مقام آنان رعايت شده است، مولانا، چنانكه از او انتظار مىرود در چارچوب قوالب معهود و مرسوم محصور نمىماند. | در صدر نامهها، هر چند موازين ترسّل در ذكر عناوين و القاب مخاطبان متناسب با شأن و موقع و مقام آنان رعايت شده است، مولانا، چنانكه از او انتظار مىرود در چارچوب قوالب معهود و مرسوم محصور نمىماند. | ||
از مقدمه نامهها كه بگذريم، زبان نامهها، دست كم از حيث لحن، به زبان تخاطب نزديك مىشود و ضرب و آهنگ زندهتر و پرتحركتر كسب مىكند. مكتوبات مولانا اثر ادبى تمام عيارى است و فوايد زبانى و بلاغى بسيارى در بر دارد. در نامهها، جاى جاى، به آيات و احاديث استشهاد شده و شعر و مَثل، چاشنى كلام گرديده است. اشعار، هم از خود مولاناست و هم از مردان طريقتى او چون سنايى و [[عطار، محمد بن ابراهیم|عطار]] يا شاعران مورد علاقه او. گاهى قوّت بيان مولانا اعجابانگيز مىشود؛ آن زمانى كه قبولاندن كارى مهم و متعذّر، مطرح يا اوج عواطف و هيجانات او مقتضى آن باشد؛ مثلاً هنگام دلجويى و دلدارى، سخن او چنان با عطوفت پدرانه عجين مىشود كه هر آشفتهدل آزردهجانى را آرام و قرار مىبخشد. شاهد بارز آن، نامه پنجاه و ششم است كه به فاطمه خاتون نوشته و در آن عبارات سرشار از مهر و دلگرم كننده و اطمينانبخش را گنجانده است. مخاطبان مولانا براى احاله تقاضاى مراجعان، بيشتر، اميران و اركان دولت سلاجقه روم و دولتمردانى هستند كه مريدان پر و پا قرص اويند، مانند | از مقدمه نامهها كه بگذريم، زبان نامهها، دست كم از حيث لحن، به زبان تخاطب نزديك مىشود و ضرب و آهنگ زندهتر و پرتحركتر كسب مىكند. مكتوبات مولانا اثر ادبى تمام عيارى است و فوايد زبانى و بلاغى بسيارى در بر دارد. در نامهها، جاى جاى، به آيات و احاديث استشهاد شده و شعر و مَثل، چاشنى كلام گرديده است. اشعار، هم از خود مولاناست و هم از مردان طريقتى او چون سنايى و [[عطار، محمد بن ابراهیم|عطار]] يا شاعران مورد علاقه او. گاهى قوّت بيان مولانا اعجابانگيز مىشود؛ آن زمانى كه قبولاندن كارى مهم و متعذّر، مطرح يا اوج عواطف و هيجانات او مقتضى آن باشد؛ مثلاً هنگام دلجويى و دلدارى، سخن او چنان با عطوفت پدرانه عجين مىشود كه هر آشفتهدل آزردهجانى را آرام و قرار مىبخشد. شاهد بارز آن، نامه پنجاه و ششم است كه به فاطمه خاتون نوشته و در آن عبارات سرشار از مهر و دلگرم كننده و اطمينانبخش را گنجانده است. مخاطبان مولانا براى احاله تقاضاى مراجعان، بيشتر، اميران و اركان دولت سلاجقه روم و دولتمردانى هستند كه مريدان پر و پا قرص اويند، مانند معينالدين پروانه، داماد غياثالدين كىخسرو دوم كه در مجالس سماع مولانا حاضر مىشد و پيوسته به زيارت او مىرفت. عزالدين كىكاووس دوم، جانشين غياثالدين كىخسرو، تاجالدين معتزّ، قاضى القضات جلالالدين خوارزمشاه كه مولانا وى را، «فخر خراسان و عراق» خوانده است. جلالالدين قره طايى كه در زمان عزالدين كىكاووس دوم به نيابت سلطنت رسيد و مولانا حرمت بسيار بر او مىنهاد و پس از مرگش به زيارت تربت او رفت. امير جلالالدين مستوفى كه در زمان غياثالدين كىخسرو مقام استيفا يافت و از جانب مغولان به نيابت سلطنت برگزيده شد و به زيارت مولانا رفت. مجدالدين اتابك، داماد معينالدين پروانه كه در زمان حكومت ركنالدين قلج ارسلان چهارم مقام استيفا داشت. امينالدين ميكائيل كه در زمان سلطنت عزالدين كىكاوس دوم و سپس غياثالدين كىخسرو سوم نيابت سلطنت داشت و همسر او مولانا را به مجالس زنانه فرامىخواند و مولانا با جمع نسوان به گفتوگو مىنشست و اين خاتون مولانا را گلباران مىكرد. | ||
قابل توجه اينكه مكتوبات، از لحاظ ادبيات و زبانشناسى نيز حائز اهميت است كه به چند نمونه آن اشاره مىشود: | قابل توجه اينكه مكتوبات، از لحاظ ادبيات و زبانشناسى نيز حائز اهميت است كه به چند نمونه آن اشاره مىشود: |
ویرایش