۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - ']]ع' به ']] ع') |
جز (جایگزینی متن - '</ref>.' به '</ref>') |
||
خط ۵۰: | خط ۵۰: | ||
مؤلف در متن كتاب به نام آن تصريحى نكرده است، ولى در مقدمۀ كتاب بطور ضمنى اشارهاى كرده است، كه شايد مراد نام كتاب باشد. ايشان در اين زمينه مىفرمايد: «و من بعض هذا الرفق أن تراقب أيام سنتك، و تعمل ببعض ما ورد في كل سنة مرّة، و أنا أكتب في هذا مجملا، اختار من الأعمال الواردة أهمّها و أشير من المراقبات إلى ألزمها».<ref>المراقبات، ص 19</ref> | مؤلف در متن كتاب به نام آن تصريحى نكرده است، ولى در مقدمۀ كتاب بطور ضمنى اشارهاى كرده است، كه شايد مراد نام كتاب باشد. ايشان در اين زمينه مىفرمايد: «و من بعض هذا الرفق أن تراقب أيام سنتك، و تعمل ببعض ما ورد في كل سنة مرّة، و أنا أكتب في هذا مجملا، اختار من الأعمال الواردة أهمّها و أشير من المراقبات إلى ألزمها».<ref>المراقبات، ص 19</ref> | ||
ترجمۀ آن چنين است: و از برخى از رفاقت و مدارا كردن (با نفس) اين است كه مراقب روزهاى سال باشى، و به بعضى از اعمالى كه در سال يكبار وارد شده است، عمل كنى، و من در اين باره مختصرى مىنويسم، از اعمال وارد شده مهمترين آنها را برمىگزينم، و از مراقبات به لازمترين آنها اشاره مىكنم. | ترجمۀ آن چنين است: و از برخى از رفاقت و مدارا كردن (با نفس) اين است كه مراقب روزهاى سال باشى، و به بعضى از اعمالى كه در سال يكبار وارد شده است، عمل كنى، و من در اين باره مختصرى مىنويسم، از اعمال وارد شده مهمترين آنها را برمىگزينم، و از مراقبات به لازمترين آنها اشاره مىكنم. | ||
خط ۶۳: | خط ۶۳: | ||
مؤلف بزرگوار در اين زمينه در كتاب مراقبات مىنگارد: «و بطور يقين بدان كه تو بر اصلاح ظاهر قادر نيستى مگر از طريق اصلاح باطن زيرا اعمال سالك از قلب جارى و صادر مىشود و قلب صالح جز عمل صالح رهآوردى ندارد و قلب فاسد جز فساد تراوشى ندارد. | مؤلف بزرگوار در اين زمينه در كتاب مراقبات مىنگارد: «و بطور يقين بدان كه تو بر اصلاح ظاهر قادر نيستى مگر از طريق اصلاح باطن زيرا اعمال سالك از قلب جارى و صادر مىشود و قلب صالح جز عمل صالح رهآوردى ندارد و قلب فاسد جز فساد تراوشى ندارد. | ||
پس عمده و مهمترين كار اصلاح قلب و دل است كه آن از خواطر و ملكات گذشته متأثر مىشود و خواطر از آنچه كه حواسّ حسّ مىكنند نشأت مىگيرد، پس كسى كه قدرت حفظ و كنترل و اصلاح انديشه و خصلت و دل را ندارد، علاجى جز توسل به باب لطف و كرم خداى لطيف و كريم ندارد»<ref>المراقبات، ص 19</ref> | پس عمده و مهمترين كار اصلاح قلب و دل است كه آن از خواطر و ملكات گذشته متأثر مىشود و خواطر از آنچه كه حواسّ حسّ مىكنند نشأت مىگيرد، پس كسى كه قدرت حفظ و كنترل و اصلاح انديشه و خصلت و دل را ندارد، علاجى جز توسل به باب لطف و كرم خداى لطيف و كريم ندارد»<ref>المراقبات، ص 19</ref> | ||
== انگيزۀ تأليف == | == انگيزۀ تأليف == | ||
خط ۷۲: | خط ۷۲: | ||
و آن عبارت است از ايمان حقيقى داشتن به اين كه ضارّ و نافع حق تعالى است، و ايمان به عنايت خداوند متعال داشته باشد و بداند كه خدا خير محض و باقى سرمدى است، و هيچ خيرى در هستى نيست مگر به ولايت و قرب و ملاقات حق تعالى، و خواستههاى را در اين منحصر كند يا به اينها برگرداند. | و آن عبارت است از ايمان حقيقى داشتن به اين كه ضارّ و نافع حق تعالى است، و ايمان به عنايت خداوند متعال داشته باشد و بداند كه خدا خير محض و باقى سرمدى است، و هيچ خيرى در هستى نيست مگر به ولايت و قرب و ملاقات حق تعالى، و خواستههاى را در اين منحصر كند يا به اينها برگرداند. | ||
حتى مؤمن از نعمتهاى الهى لذت نمىبرد مگر از آن جهت كه آنها از خداست، در اين صورت نفس و عقل و روح سالك به دنيا توجه نمىكند و به حمد و ستايش حق تعالى مىپردازد. اين حال جز براى اوحدى از اهل معرفت دوام ندارد.»<ref>همان مأخذ، ص 209</ref> | حتى مؤمن از نعمتهاى الهى لذت نمىبرد مگر از آن جهت كه آنها از خداست، در اين صورت نفس و عقل و روح سالك به دنيا توجه نمىكند و به حمد و ستايش حق تعالى مىپردازد. اين حال جز براى اوحدى از اهل معرفت دوام ندارد.»<ref>همان مأخذ، ص 209</ref> | ||
== ارزش كتاب == | == ارزش كتاب == | ||
خط ۸۱: | خط ۸۱: | ||
«پس اين چند سطرى است كه پيرامون كتاب «أعمال السنة» تأليف علم حجت آيت مرحوم حاج ميرزا جواد آقا ملكى تبريزى مىنگارم، و نمىخواهم اين كتاب گرانقدر را ستايش كنم و يا مؤلف بزرگوار آنرا مدح و ثنا كنم، چون اين كتاب درياى پر گوهرى است كه قابل سنجش نمىباشد و مؤلف او عالم بلند مرتبهاى است كه به توصيف در نيايد. | «پس اين چند سطرى است كه پيرامون كتاب «أعمال السنة» تأليف علم حجت آيت مرحوم حاج ميرزا جواد آقا ملكى تبريزى مىنگارم، و نمىخواهم اين كتاب گرانقدر را ستايش كنم و يا مؤلف بزرگوار آنرا مدح و ثنا كنم، چون اين كتاب درياى پر گوهرى است كه قابل سنجش نمىباشد و مؤلف او عالم بلند مرتبهاى است كه به توصيف در نيايد. | ||
اين كتاب كه در پيش روى شماست، بهترين كتابى است كه در زمينه [عبوديت و تقرب و مراقبت] نوشته شده است، و در آن لطايفى است كه اهل ولايت مراقبت از آنها مىكنند، و دقايقى است كه به دلهاى مشتاقان محبت الهى، خطور مىكند، و جملات زيبايى است كه براى اهل رياضت، در عبادت الهى روشن و متجلى مىگردد».<ref>همان مأخذ، ص 3 و 4</ref> | اين كتاب كه در پيش روى شماست، بهترين كتابى است كه در زمينه [عبوديت و تقرب و مراقبت] نوشته شده است، و در آن لطايفى است كه اهل ولايت مراقبت از آنها مىكنند، و دقايقى است كه به دلهاى مشتاقان محبت الهى، خطور مىكند، و جملات زيبايى است كه براى اهل رياضت، در عبادت الهى روشن و متجلى مىگردد».<ref>همان مأخذ، ص 3 و 4</ref> | ||
== ساختار كتاب == | == ساختار كتاب == | ||
خط ۱۴۳: | خط ۱۴۳: | ||
استاد امام(ره) گويد: پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم به اين قول كه گفت: اگر تو او را نبينى، دانى كه او ترا مىبيند، اشارت به مراقبه كرد زيرا كه مراقبت دانش بنده بود به اطلاع حق بر وى و استدامت اين علم، مراقبت خداى بود و اين اصل همه چيزها بود و كس بدين درجه نرسد مگر پس از آنكه از محاسبۀ خويش فارغ شده باشد... | استاد امام(ره) گويد: پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم به اين قول كه گفت: اگر تو او را نبينى، دانى كه او ترا مىبيند، اشارت به مراقبه كرد زيرا كه مراقبت دانش بنده بود به اطلاع حق بر وى و استدامت اين علم، مراقبت خداى بود و اين اصل همه چيزها بود و كس بدين درجه نرسد مگر پس از آنكه از محاسبۀ خويش فارغ شده باشد... | ||
جريرى گويد: هر كه حاكم نكند ميان خويش و ميان خداى تقوا و مراقبت را بكشف مشاهده نرسد...و گفتهاند: هر كه به خواطر، خداى را مراقبت كند، خداى جوارح او نگاهدارد...خواص گويد: مراعات وقت مراقبت بار آرد و مراقبت، اخلاص سرّ و علانيت، خداى را عزّ و جلّ....»<ref>ترجمۀ رسالۀ قشيريه، ص 288 و 289 و 291 و 292</ref> | جريرى گويد: هر كه حاكم نكند ميان خويش و ميان خداى تقوا و مراقبت را بكشف مشاهده نرسد...و گفتهاند: هر كه به خواطر، خداى را مراقبت كند، خداى جوارح او نگاهدارد...خواص گويد: مراعات وقت مراقبت بار آرد و مراقبت، اخلاص سرّ و علانيت، خداى را عزّ و جلّ....»<ref>ترجمۀ رسالۀ قشيريه، ص 288 و 289 و 291 و 292</ref> | ||
خواجه عبداللّه انصارى در [[منازل السائرين]] باب دوم از قسم معاملات را در بيان مراقبت نوشته است كه ترجمۀ آن چنين است: «باب مراقبه: خداى عز و جل مىفرمايد: پس مراقب باش، زيرا آنان هم مراقبند. (44 دخان59/) و نيز مىفرمايد: دربارۀ هيچ مؤمنى مراعات خويشاوندى و پيمانى را نمىكنند. (توبه10/) مراقبت يعنى هميشه متوجه مقصود بودن، و آن داراى سه درجه است: | خواجه عبداللّه انصارى در [[منازل السائرين]] باب دوم از قسم معاملات را در بيان مراقبت نوشته است كه ترجمۀ آن چنين است: «باب مراقبه: خداى عز و جل مىفرمايد: پس مراقب باش، زيرا آنان هم مراقبند. (44 دخان59/) و نيز مىفرمايد: دربارۀ هيچ مؤمنى مراعات خويشاوندى و پيمانى را نمىكنند. (توبه10/) مراقبت يعنى هميشه متوجه مقصود بودن، و آن داراى سه درجه است: | ||
خط ۱۵۱: | خط ۱۵۱: | ||
درجۀ دوم: مراقبۀ توجه حق است به تو به ترك اعتراض و خودبينى نمودن. | درجۀ دوم: مراقبۀ توجه حق است به تو به ترك اعتراض و خودبينى نمودن. | ||
درجۀ سوم: مراقبۀ ازل است به مطالعۀ عين سابق براى علم توحيد، و مراقبۀ ظهور اشارات ازل تا ابد است و مراقبۀ اخلاص از ورطۀ مراقبه است.<ref>شرح [[منازل السائرين]] تلمسانى، ص 169</ref> | درجۀ سوم: مراقبۀ ازل است به مطالعۀ عين سابق براى علم توحيد، و مراقبۀ ظهور اشارات ازل تا ابد است و مراقبۀ اخلاص از ورطۀ مراقبه است.<ref>شرح [[منازل السائرين]] تلمسانى، ص 169</ref> | ||
[[امام خمينى(ره)|امام خمينى]] (قده) در كتاب چهل حديث، شرح حديث اول، فصل پنجم مىفرمايد: «در مشارطه و مراقبه و محاسبه: از امورى كه لازم است از براى مجاهد «مشارطه و مراقبه و محاسبه» است...و پس از مشارطه بايد وارد مراقبه شوى و آن چنان است كه در تمام مدت شرط متوجه عمل به آن باشى و خود را ملزم بدانى به عمل كردن به آن، و اگر خداى نخواسته در دلت افتاد كه امرى را مرتكب شوى كه خلاف فرمودۀ خداست، بدان كه اين از شيطان و جنود اوست كه مىخواهند ترا از شرطى كه كردى باز دارند....»<ref>اربعين حديث، ج 1، ص 16 و 17</ref> | [[امام خمينى(ره)|امام خمينى]] (قده) در كتاب چهل حديث، شرح حديث اول، فصل پنجم مىفرمايد: «در مشارطه و مراقبه و محاسبه: از امورى كه لازم است از براى مجاهد «مشارطه و مراقبه و محاسبه» است...و پس از مشارطه بايد وارد مراقبه شوى و آن چنان است كه در تمام مدت شرط متوجه عمل به آن باشى و خود را ملزم بدانى به عمل كردن به آن، و اگر خداى نخواسته در دلت افتاد كه امرى را مرتكب شوى كه خلاف فرمودۀ خداست، بدان كه اين از شيطان و جنود اوست كه مىخواهند ترا از شرطى كه كردى باز دارند....»<ref>اربعين حديث، ج 1، ص 16 و 17</ref> | ||
عارف شهيد و مفسّر كبير علامۀ طباطبايى در رسالۀ موجز الولاية معناى باريك و دقيقى براى مراقبه بيان فرمودهاند كه مناسب با روش سلوك علامۀ بحر العلوم در رسالۀ تحفة الملوك في السير و السلوك و برخى از اصحاب معارف و ارباب قلوب است، و چون مناسب اين مقاله نيست از بيان آن خوددارى مىشود. زيرا اين نوع مراقبه يكى از انواع مراقبۀ عملى است، كه با درجات مراقبهاى كه در رسالۀ قشيريه و [[منازل السائرين]] بيان شد، تفاوت دارد. | عارف شهيد و مفسّر كبير علامۀ طباطبايى در رسالۀ موجز الولاية معناى باريك و دقيقى براى مراقبه بيان فرمودهاند كه مناسب با روش سلوك علامۀ بحر العلوم در رسالۀ تحفة الملوك في السير و السلوك و برخى از اصحاب معارف و ارباب قلوب است، و چون مناسب اين مقاله نيست از بيان آن خوددارى مىشود. زيرا اين نوع مراقبه يكى از انواع مراقبۀ عملى است، كه با درجات مراقبهاى كه در رسالۀ قشيريه و [[منازل السائرين]] بيان شد، تفاوت دارد. | ||
خط ۱۵۹: | خط ۱۵۹: | ||
مؤلف بزرگوار مرحوم ميرزا جواد ملكى تبريزى (قده) ابتكارى كه در كتاب المراقبات به خرج داده است، اين است كه محصّلى از مراتب و مدارج مراقبه را كه جنبۀ همگانى دارد و بكار عارف و عامى مىآيد، در جميع اعمال سال لحاظ نموده است و پيامد اعمال و مناسك عبادى را با توجه به اين مراقبه، بازگو نموده است. | مؤلف بزرگوار مرحوم ميرزا جواد ملكى تبريزى (قده) ابتكارى كه در كتاب المراقبات به خرج داده است، اين است كه محصّلى از مراتب و مدارج مراقبه را كه جنبۀ همگانى دارد و بكار عارف و عامى مىآيد، در جميع اعمال سال لحاظ نموده است و پيامد اعمال و مناسك عبادى را با توجه به اين مراقبه، بازگو نموده است. | ||
اين كار در جاى خود بىنظير يا كمنظير است، زيرا در مختصر تحقيق و تفحّصى كه شد، شبيه كتاب المراقبات يافت نشد، البته پوشيده نماند كه اسرار نويسى از دير باز سيرۀ دانشمندان بوده است، حتى خود مؤلف كتابى بنام «أسرار الصلاة» دارد كه در المراقبات از آن چنين ياد مىكند: «پس هر كس تحقيق آنچه را ذكر كرديم مىخواهد به شرح حقايقى كه در كتاب «أسرار الصلاة» خود، دادهايم مراجعه كند....»<ref>المراقبات، ص 436</ref> | اين كار در جاى خود بىنظير يا كمنظير است، زيرا در مختصر تحقيق و تفحّصى كه شد، شبيه كتاب المراقبات يافت نشد، البته پوشيده نماند كه اسرار نويسى از دير باز سيرۀ دانشمندان بوده است، حتى خود مؤلف كتابى بنام «أسرار الصلاة» دارد كه در المراقبات از آن چنين ياد مىكند: «پس هر كس تحقيق آنچه را ذكر كرديم مىخواهد به شرح حقايقى كه در كتاب «أسرار الصلاة» خود، دادهايم مراجعه كند....»<ref>المراقبات، ص 436</ref> | ||
== ويژگىها == | == ويژگىها == | ||
خط ۱۶۸: | خط ۱۶۸: | ||
در اشاره به اسرار نماز مىفرمايد: «بالا بردن دست هنگام تكبير و خود قيام كردن و ركوع و سجود و كشيدن گردن در ركوع و بلند كردن سر از سجده و تشهّد و سلام، در اخبار اهل بيت حضرت رسول عليهمالسلام براى هر يك از اينها معنى و حقيقتى وارد شده است، كه اگر آنها را به قصد اين معانى بجا نياورى، گويا اعمال را اصلا بجا نياوردهاى. | در اشاره به اسرار نماز مىفرمايد: «بالا بردن دست هنگام تكبير و خود قيام كردن و ركوع و سجود و كشيدن گردن در ركوع و بلند كردن سر از سجده و تشهّد و سلام، در اخبار اهل بيت حضرت رسول عليهمالسلام براى هر يك از اينها معنى و حقيقتى وارد شده است، كه اگر آنها را به قصد اين معانى بجا نياورى، گويا اعمال را اصلا بجا نياوردهاى. | ||
همچنين تكبير و قرائت و تسبيح و حمد و شهادت به توحيد و رسالت و سلام نماز، براى هر كدام از اينها حقايقى است، كه اگر متكلم به اينها متحقق به آن حقايق نگردد، مكبّر و مسبّح و حامد و قارى بر او صادق نيايد.»<ref>المراقبات، ص 436</ref> | همچنين تكبير و قرائت و تسبيح و حمد و شهادت به توحيد و رسالت و سلام نماز، براى هر كدام از اينها حقايقى است، كه اگر متكلم به اينها متحقق به آن حقايق نگردد، مكبّر و مسبّح و حامد و قارى بر او صادق نيايد.»<ref>المراقبات، ص 436</ref> | ||
در بيان اسرار و مراتب روزه ترجمۀ عبارات ايشان چنين است: «روزه سه مرتبه دارد، مرتبۀ اول: روزۀ عوام و آن عبارت است از ترك غذا و آب و زنان بنابر آنچه كه از واجبات و محرمات در كتابهاى فقهى بيان شده است. | در بيان اسرار و مراتب روزه ترجمۀ عبارات ايشان چنين است: «روزه سه مرتبه دارد، مرتبۀ اول: روزۀ عوام و آن عبارت است از ترك غذا و آب و زنان بنابر آنچه كه از واجبات و محرمات در كتابهاى فقهى بيان شده است. | ||
خط ۱۷۸: | خط ۱۷۸: | ||
براى دو مرتبۀ آخر اصناف زيادى است كه قابل شمارش نيست...روزهداران نيز مراتبى و اصنافى دارند، برخى از ترس مردم روزه مىگيرند، بعضى از روى عادت معمول ميان مسلمانان روزه مىدارند، پارهاى از ترس خدا و مردم و به قصد پاداش از خدا و مردم روزه دارند، گروهى بيشتر از ترس عقاب روزه باشند، دستهاى از ترس عقاب و به قصد رضاى الهى و تقرب به خداى متعال روزه گيرند، و اندكى فقط به قصد قربت و رضايت حق تعالى روزه دارند... | براى دو مرتبۀ آخر اصناف زيادى است كه قابل شمارش نيست...روزهداران نيز مراتبى و اصنافى دارند، برخى از ترس مردم روزه مىگيرند، بعضى از روى عادت معمول ميان مسلمانان روزه مىدارند، پارهاى از ترس خدا و مردم و به قصد پاداش از خدا و مردم روزه دارند، گروهى بيشتر از ترس عقاب روزه باشند، دستهاى از ترس عقاب و به قصد رضاى الهى و تقرب به خداى متعال روزه گيرند، و اندكى فقط به قصد قربت و رضايت حق تعالى روزه دارند... | ||
روزهداران از جهت خوردن و آشاميدن نيز اصنافى دارند...و افطار نيز به تفاوت درجات روزهداران متفاوت است...معناى رؤيت شب قدر و لذت آن چيست؟...رؤيت شب قدر عبارت است از كشف نزول امر به زمين است همان گونه كه براى امام عصر عجل الله تعالى فرجه در اين شب كشف ميشود....»<ref>همان مأخذ، ص 160 و 161 و 165 و 222 و 226</ref> | روزهداران از جهت خوردن و آشاميدن نيز اصنافى دارند...و افطار نيز به تفاوت درجات روزهداران متفاوت است...معناى رؤيت شب قدر و لذت آن چيست؟...رؤيت شب قدر عبارت است از كشف نزول امر به زمين است همان گونه كه براى امام عصر عجل الله تعالى فرجه در اين شب كشف ميشود....»<ref>همان مأخذ، ص 160 و 161 و 165 و 222 و 226</ref> | ||
سپس به شرح و برهان درك شب قدر مىپردازد. در بيان اسرار مناسك حج چنين مىنويسد: «و هرگاه حاجى معناى حج و اشتقاق آنرا فهميد و اسباب ظاهرى و باطنى آنرا شناخت، پس بايد هنگام انجام دادن اعمال عبادى ظاهرى، آنچه را كه مناسب احوال حج حقيقى و واقعى است، قصد كند و مراقب صحت افعال حج ظاهرى باشد. | سپس به شرح و برهان درك شب قدر مىپردازد. در بيان اسرار مناسك حج چنين مىنويسد: «و هرگاه حاجى معناى حج و اشتقاق آنرا فهميد و اسباب ظاهرى و باطنى آنرا شناخت، پس بايد هنگام انجام دادن اعمال عبادى ظاهرى، آنچه را كه مناسب احوال حج حقيقى و واقعى است، قصد كند و مراقب صحت افعال حج ظاهرى باشد. | ||
مثلا هرگاه قصد ترك و هجرت خانواده و فرزندان و وطن را نمود، بايد به سبب اين قصد ترك خواستهها و گناهان را بنمايد. بلكه ترك هرچه كه او را از حق تعالى باز مىدارد، بنمايد....»<ref>همان مأخذ، ص 322</ref> | مثلا هرگاه قصد ترك و هجرت خانواده و فرزندان و وطن را نمود، بايد به سبب اين قصد ترك خواستهها و گناهان را بنمايد. بلكه ترك هرچه كه او را از حق تعالى باز مىدارد، بنمايد....»<ref>همان مأخذ، ص 322</ref> | ||
مؤلف بزرگوار سعى نموده است كتاب از آغاز تا انجام از يك نظم همآهنگ برخوردار باشد و آن عبارت از بيان شرايط صحت و بطلان اعمال عبادى و آداب قبول و عدم قبول آن است. آنان كه جمود به ظاهر كردند به باطن دعوت مىكند و آداب و اسرار نهانى عبادات را با استمداد از قرآن و سنت براى آنان طورى مستند بيان مىكند، كه قدرت انكار نداشته باشند. در اين زمينه مىنگارد: | مؤلف بزرگوار سعى نموده است كتاب از آغاز تا انجام از يك نظم همآهنگ برخوردار باشد و آن عبارت از بيان شرايط صحت و بطلان اعمال عبادى و آداب قبول و عدم قبول آن است. آنان كه جمود به ظاهر كردند به باطن دعوت مىكند و آداب و اسرار نهانى عبادات را با استمداد از قرآن و سنت براى آنان طورى مستند بيان مىكند، كه قدرت انكار نداشته باشند. در اين زمينه مىنگارد: | ||
خط ۱۹۰: | خط ۱۹۰: | ||
در تطهير آب و اعضاء و رساندن آب به اعضاء وضو آنقدر مبالغه و احتياط مىكنند، كه هيچ دليل شرعى بر آن ندارند بلكه در آن نهى شرعى وارد شده است و در اداى حروف از مخارج در قرائت و اذكار نماز آنقدر دقت مىكنند كه موجب فساد قرائت و ذكر مىشود. | در تطهير آب و اعضاء و رساندن آب به اعضاء وضو آنقدر مبالغه و احتياط مىكنند، كه هيچ دليل شرعى بر آن ندارند بلكه در آن نهى شرعى وارد شده است و در اداى حروف از مخارج در قرائت و اذكار نماز آنقدر دقت مىكنند كه موجب فساد قرائت و ذكر مىشود. | ||
اما تطهير قواى باطنى از گناهان و پاك كردن دل از رذايل اخلاقى و نفاق و دوستى دنيا و اشتغال به غير خدا، گويا اصلا امر دينى در اين زمينه وارد نشده است حتى برخى از بزرگان از اهل علم مراد واقعى از افعال عبادات مثل نماز را نيافتهاند با اين كه اسرار اعمال در اخبار معصومين وارد شده است....»<ref>همان مأخذ، ص 435 و 436</ref> | اما تطهير قواى باطنى از گناهان و پاك كردن دل از رذايل اخلاقى و نفاق و دوستى دنيا و اشتغال به غير خدا، گويا اصلا امر دينى در اين زمينه وارد نشده است حتى برخى از بزرگان از اهل علم مراد واقعى از افعال عبادات مثل نماز را نيافتهاند با اين كه اسرار اعمال در اخبار معصومين وارد شده است....»<ref>همان مأخذ، ص 435 و 436</ref> | ||
و آنان كه ترك ظاهر كردند به ظاهر دعوت مىكند و شرايط ظاهرى عبادات را با استناد به قرآن و حديث طورى مبرهن مىكند كه انكار آن ميسور نباشد. در اين باره مىنويسد: «بر تو مخفى مباد كه مقصود ما از اهتمام به حقايق و معانى عبادات و نكوهش از اكتفاء به صورت آن، اين نيست كه اهتمام به صورت عبادت نباشد. | و آنان كه ترك ظاهر كردند به ظاهر دعوت مىكند و شرايط ظاهرى عبادات را با استناد به قرآن و حديث طورى مبرهن مىكند كه انكار آن ميسور نباشد. در اين باره مىنويسد: «بر تو مخفى مباد كه مقصود ما از اهتمام به حقايق و معانى عبادات و نكوهش از اكتفاء به صورت آن، اين نيست كه اهتمام به صورت عبادت نباشد. | ||
خط ۱۹۶: | خط ۱۹۶: | ||
زيرا صورت همچون معنى مطلوب است، لكن مقصود ترغيب به جمع بين اهتمام به صورت و معنى است، هر كدام به جاى خود بنابر آنچه كه حكم و فرمان خدا و اهتمام رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم اقتضاء مىكند و اما ترك صورت بطور كلى چنانچه از بعضى از صوفيه ديده مىشود، آن نيز گمراهى است، بلكه گمراه شدن با گمراه كردن است و خارج شدن از دين است...زيرا ايشان ترك معانى نيز مىكنند، بلكه ترك صورت موجب ترك بيشتر معنى مىشود... | زيرا صورت همچون معنى مطلوب است، لكن مقصود ترغيب به جمع بين اهتمام به صورت و معنى است، هر كدام به جاى خود بنابر آنچه كه حكم و فرمان خدا و اهتمام رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم اقتضاء مىكند و اما ترك صورت بطور كلى چنانچه از بعضى از صوفيه ديده مىشود، آن نيز گمراهى است، بلكه گمراه شدن با گمراه كردن است و خارج شدن از دين است...زيرا ايشان ترك معانى نيز مىكنند، بلكه ترك صورت موجب ترك بيشتر معنى مىشود... | ||
زيرا اسلام عبارت از جمع صورت و معنى است و ترك جزء ترك كل است و در اين مطلب هيچ شكى نيست، بلكه مراقبت از صورت قوىتر است از آن جهت كه پيروى از مردم در شرع و دين است، زيرا معانى امور باطنى است كه اغلب براى مردم ظاهر نمىباشد تا پيروى ايشان واجب باشد، و آنچه كه ظاهر است همان صورت است و لكن اهتمام زياد به روح و معنى عبادت از آن جهت است كه آنها نزد شارع از صورت مهمترند.»<ref>همان مأخذ، ص 437 و 438</ref> | زيرا اسلام عبارت از جمع صورت و معنى است و ترك جزء ترك كل است و در اين مطلب هيچ شكى نيست، بلكه مراقبت از صورت قوىتر است از آن جهت كه پيروى از مردم در شرع و دين است، زيرا معانى امور باطنى است كه اغلب براى مردم ظاهر نمىباشد تا پيروى ايشان واجب باشد، و آنچه كه ظاهر است همان صورت است و لكن اهتمام زياد به روح و معنى عبادت از آن جهت است كه آنها نزد شارع از صورت مهمترند.»<ref>همان مأخذ، ص 437 و 438</ref> | ||
برخى از اديان به صورت و كثرت بيشتر از معنى و وحدت اهتمام داشتند و پارهاى به معنى و وحدت زيادتر از صورت و كثرت توجه نمودند ولى اسلام چون دين جامع و خاتم بود و پيامبر گرامى اسلام چون كاملترين انسان بود، همگان را به سعادت ابدى كه همان توحيد ناب قرآنى و محمدى است دعوت نمود و تنها راه نيل به اين سعادت جمع بين وحدت و كثرت و صورت و روح است. | برخى از اديان به صورت و كثرت بيشتر از معنى و وحدت اهتمام داشتند و پارهاى به معنى و وحدت زيادتر از صورت و كثرت توجه نمودند ولى اسلام چون دين جامع و خاتم بود و پيامبر گرامى اسلام چون كاملترين انسان بود، همگان را به سعادت ابدى كه همان توحيد ناب قرآنى و محمدى است دعوت نمود و تنها راه نيل به اين سعادت جمع بين وحدت و كثرت و صورت و روح است. | ||
[[امام خمينى(ره)|امام خمينى]] (قده) در اين زمينه در كتاب «سرّ الصلاة» مىفرمايد: «چنانچه منسوب به رسول اكرم صلى الله عليه و آله و سلم است كه فرموده: كان أخي موسى عينه اليمنى عمياء و أخي عيسى عينه اليسرى عمياء و أنا ذو العينين [برادرم موسى را چشم راست نابينا بود، و برادرم عيسى را چشم چپ، و من داراى دو چشم هستم] جناب موسى را كثرت غلبه بر وحدت داشت و جناب عيسى را وحدت غالب بر كثرت بود، و رسول ختمى را مقام برزخيت كبرى، كه حد وسط و صراط مستقيم است، بود.»<ref>سرّ الصلاة، ص 92</ref> | [[امام خمينى(ره)|امام خمينى]] (قده) در اين زمينه در كتاب «سرّ الصلاة» مىفرمايد: «چنانچه منسوب به رسول اكرم صلى الله عليه و آله و سلم است كه فرموده: كان أخي موسى عينه اليمنى عمياء و أخي عيسى عينه اليسرى عمياء و أنا ذو العينين [برادرم موسى را چشم راست نابينا بود، و برادرم عيسى را چشم چپ، و من داراى دو چشم هستم] جناب موسى را كثرت غلبه بر وحدت داشت و جناب عيسى را وحدت غالب بر كثرت بود، و رسول ختمى را مقام برزخيت كبرى، كه حد وسط و صراط مستقيم است، بود.»<ref>سرّ الصلاة، ص 92</ref> | ||
رسالت پيامبر اسلام اين بود كه همگان را به كمالات و مقاماتى كه خود بدانها رسيده بود، دعوت نمايد، و در راه تحقق اين آرمان از هيچ تلاش و كوششى فروگذار نباشد، قال اللّه تعالى: ''' و ما أرسلناك إلاّ كافّةً للناس بشيراً و نذيراً و لكنّ أكثر الناس لا يعلمون. ''' (34 سباء28/) و ما تو را جز به سمت بشارتگر و هشدار دهنده براى تمام مردم، نفرستاديم، ليكن بيشتر مردم نمىدانند. | رسالت پيامبر اسلام اين بود كه همگان را به كمالات و مقاماتى كه خود بدانها رسيده بود، دعوت نمايد، و در راه تحقق اين آرمان از هيچ تلاش و كوششى فروگذار نباشد، قال اللّه تعالى: ''' و ما أرسلناك إلاّ كافّةً للناس بشيراً و نذيراً و لكنّ أكثر الناس لا يعلمون. ''' (34 سباء28/) و ما تو را جز به سمت بشارتگر و هشدار دهنده براى تمام مردم، نفرستاديم، ليكن بيشتر مردم نمىدانند. | ||
خط ۲۱۳: | خط ۲۱۳: | ||
دستۀ اول: ادعيه و مناجات و زياراتى كه الفاظ آن از ساحت قدس الهى نازل شده است، چنانچه محدّث ربانى حاج [[قمی، عباس|شيخ عباس قمى]] (قده) در [[مفاتيح الجنان]] فرموده: | دستۀ اول: ادعيه و مناجات و زياراتى كه الفاظ آن از ساحت قدس الهى نازل شده است، چنانچه محدّث ربانى حاج [[قمی، عباس|شيخ عباس قمى]] (قده) در [[مفاتيح الجنان]] فرموده: | ||
«شيخ ما ثقة الاسلام نورى رحمه اللّه فرموده: اما زيارت عاشورا پس در فضل و مقام آن بس كه از سنخ ساير زيارات نيست كه به ظاهر از انشا و املاى معصومى باشد هر چند كه از قلوب مطهّرۀ ايشان چيزى جز آنچه از عالم بالا به آنجا رسد، بيرون نيايد، بلكه از سنخ احاديث قدسيه است كه به همين ترتيب از زيارت و لعن و سلام و دعا از حضرت احديت جلّت عظمته به جبرئيل امين و از او به خاتم النبيّين صلى الله عليه و آله و سلم رسيده....» ([[مفاتيح الجنان]]، ص 829</ref> | «شيخ ما ثقة الاسلام نورى رحمه اللّه فرموده: اما زيارت عاشورا پس در فضل و مقام آن بس كه از سنخ ساير زيارات نيست كه به ظاهر از انشا و املاى معصومى باشد هر چند كه از قلوب مطهّرۀ ايشان چيزى جز آنچه از عالم بالا به آنجا رسد، بيرون نيايد، بلكه از سنخ احاديث قدسيه است كه به همين ترتيب از زيارت و لعن و سلام و دعا از حضرت احديت جلّت عظمته به جبرئيل امين و از او به خاتم النبيّين صلى الله عليه و آله و سلم رسيده....» ([[مفاتيح الجنان]]، ص 829</ref> | ||
دستۀ دوم: ادعيه و مناجات و زياراتى كه از معصومين عليهمالسلام است، چنانچه از كلام [[نوری، حسین بن محمدتقی|محدث نورى]] كه ذكر شد، روشن مىشود. | دستۀ دوم: ادعيه و مناجات و زياراتى كه از معصومين عليهمالسلام است، چنانچه از كلام [[نوری، حسین بن محمدتقی|محدث نورى]] كه ذكر شد، روشن مىشود. | ||
خط ۲۱۹: | خط ۲۱۹: | ||
دستۀ سوم: ادعيه و مناجات و زياراتى كه از انشاى بزرگان است. | دستۀ سوم: ادعيه و مناجات و زياراتى كه از انشاى بزرگان است. | ||
حاج [[قمی، عباس|شيخ عباس قمى]] در ذيل دعاى عديله در مفاتيح مىفرمايد: «و اما اين كه اين دعا [عديله] مأثور است يا از منشئات علماء است...محدث ناقد بصير...مولانا الحاج [[نوری، حسین بن محمدتقی|ميرزا حسين نورى]] نوّر اللّه مرقده فرموده: و أمّا دعاء العديلة المعروفة فهو من مؤلّفات بعض أهل العلم ليس بمأثور و لا موجود في كتب حملة الأحاديث و نقّادها.»<ref>همان مأخذ، ص 156 و 157</ref> | حاج [[قمی، عباس|شيخ عباس قمى]] در ذيل دعاى عديله در مفاتيح مىفرمايد: «و اما اين كه اين دعا [عديله] مأثور است يا از منشئات علماء است...محدث ناقد بصير...مولانا الحاج [[نوری، حسین بن محمدتقی|ميرزا حسين نورى]] نوّر اللّه مرقده فرموده: و أمّا دعاء العديلة المعروفة فهو من مؤلّفات بعض أهل العلم ليس بمأثور و لا موجود في كتب حملة الأحاديث و نقّادها.»<ref>همان مأخذ، ص 156 و 157</ref> | ||
در ميان دانشمندانى كه داراى اين رتبۀ علمى و مقام عملى بودهاند، نام دو تن مىدرخشد، از پيشينيان [[شریفالرضی، محمد بن حسین|سيد رضى]] الدين أبو القاسم على بن موسى بن جعفر بن طاوس (قده) متوفى سنه 664 يا 668 هق مؤلف كتاب شريف [[إقبال الأعمال (طبع قديم)|إقبال الأعمال]] و از معاصرين ميرزا جواد ملكى تبريزى است، مؤلف مذكور در اين زمينه در كتاب المراقبات سنگ تمام گذاشته است، و ادعيه و مناجات گوناگونى در جاى جاى كتاب به يادگار گذاشته است. | در ميان دانشمندانى كه داراى اين رتبۀ علمى و مقام عملى بودهاند، نام دو تن مىدرخشد، از پيشينيان [[شریفالرضی، محمد بن حسین|سيد رضى]] الدين أبو القاسم على بن موسى بن جعفر بن طاوس (قده) متوفى سنه 664 يا 668 هق مؤلف كتاب شريف [[إقبال الأعمال (طبع قديم)|إقبال الأعمال]] و از معاصرين ميرزا جواد ملكى تبريزى است، مؤلف مذكور در اين زمينه در كتاب المراقبات سنگ تمام گذاشته است، و ادعيه و مناجات گوناگونى در جاى جاى كتاب به يادگار گذاشته است. | ||
خط ۲۲۵: | خط ۲۲۵: | ||
در برخى با حق تعالى مناجات مىكند و در آن از قرآن و ادعيۀ مأثور اقتباس مىكند مانند ص 289 و 290 و بعضى با معصومين مناجات مىكند، بويژه با امام عصر عجل الله تعالى فرجه، كه در آنها نيز از آيات و ادعيه اقتباس نموده است مانند ص 288 و 289 و 290. | در برخى با حق تعالى مناجات مىكند و در آن از قرآن و ادعيۀ مأثور اقتباس مىكند مانند ص 289 و 290 و بعضى با معصومين مناجات مىكند، بويژه با امام عصر عجل الله تعالى فرجه، كه در آنها نيز از آيات و ادعيه اقتباس نموده است مانند ص 288 و 289 و 290. | ||
دربارۀ اصل انشاى دعا و مناجات در آخر المراقبات مىفرمايد: «سيد ما قدوۀ اهل علم و عمل طاوس اهل مراقبه و استاد ايشان و مروّج اين علم و عامل آن در كتاب اقبال، اصول مراقبات اعمال سال را به بهترين وجه ممكن نوشته است، كه در اين معنا بىنظير است، و از اين كتاب معلوم مىشود كه او در تحرير اين كتاب نيز به تكميل مراقبت الهى مشغول بوده است، و به همين خاطر در آخر كتاب اقبال دعا و مناجاتى انشاء نموده است....»<ref>المراقبات، ص 438</ref> | دربارۀ اصل انشاى دعا و مناجات در آخر المراقبات مىفرمايد: «سيد ما قدوۀ اهل علم و عمل طاوس اهل مراقبه و استاد ايشان و مروّج اين علم و عامل آن در كتاب اقبال، اصول مراقبات اعمال سال را به بهترين وجه ممكن نوشته است، كه در اين معنا بىنظير است، و از اين كتاب معلوم مىشود كه او در تحرير اين كتاب نيز به تكميل مراقبت الهى مشغول بوده است، و به همين خاطر در آخر كتاب اقبال دعا و مناجاتى انشاء نموده است....»<ref>المراقبات، ص 438</ref> | ||
سپس برخى از عبارات مناجات سيد را بيان مىكند و بعد خود مؤلف از روى تواضع و فروتنى اظهار عجز از انشاى دعا و مناجات مىكند و ليكن در خاتمه مناجات خود با حق تعالى را بيان مىنمايد. | سپس برخى از عبارات مناجات سيد را بيان مىكند و بعد خود مؤلف از روى تواضع و فروتنى اظهار عجز از انشاى دعا و مناجات مىكند و ليكن در خاتمه مناجات خود با حق تعالى را بيان مىنمايد. | ||
خط ۲۴۱: | خط ۲۴۱: | ||
در صفحۀ 294 مصباح الشريعة را از [[امام صادق]] عليهالسلام مىداند. | در صفحۀ 294 مصباح الشريعة را از [[امام صادق]] عليهالسلام مىداند. | ||
روش اخلاقى مؤلف در اساتيد اخلاقى بعد از ايشان بويژه حضرت [[امام خمينى(ره)|امام خمينى]] تأثير بسزا داشت. [[امام خمينى(ره)|امام خمينى]] در اين زمينه مىفرمايد: «و از علماء معاصر، كتب شيخ جليل القدر عارف باللّه حاج ميرزا جواد تبريزى قدس سرّه را مطالعه كن.»<ref>سرّ الصلاة، ص 40</ref> | روش اخلاقى مؤلف در اساتيد اخلاقى بعد از ايشان بويژه حضرت [[امام خمينى(ره)|امام خمينى]] تأثير بسزا داشت. [[امام خمينى(ره)|امام خمينى]] در اين زمينه مىفرمايد: «و از علماء معاصر، كتب شيخ جليل القدر عارف باللّه حاج ميرزا جواد تبريزى قدس سرّه را مطالعه كن.»<ref>سرّ الصلاة، ص 40</ref> | ||
== نسخه شناسى == | == نسخه شناسى == |
ویرایش