غزی، محمد بن محمد: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - 'لالدين' به 'ل‌الدين'
جز (جایگزینی متن - 'مالدين' به 'م‌الدين')
جز (جایگزینی متن - 'لالدين' به 'ل‌الدين')
خط ۴۰: خط ۴۰:
==کسب علم و دانش==
==کسب علم و دانش==


پدرش رضىالدين الغزى، او را درحالى‌كه كمتر از دو سال سن داشت، نزد شيخ محمد بن محمد بن على الاسكندرى المزى برد. وى خرقه تصوف را به تنش پوشاند و اذكارى را به او تلقين نمود. غزى از بسيارى از شيوخ دمشق، از جمله پدرش كسب علم كرد. او سپس به همراهى پدرش عازم مصر شد و از بسيارى از مشايخ مصر علم آموخت و از جلالالدين [[سيوطى]] كسب اجازه كرد.
پدرش رضىالدين الغزى، او را درحالى‌كه كمتر از دو سال سن داشت، نزد شيخ محمد بن محمد بن على الاسكندرى المزى برد. وى خرقه تصوف را به تنش پوشاند و اذكارى را به او تلقين نمود. غزى از بسيارى از شيوخ دمشق، از جمله پدرش كسب علم كرد. او سپس به همراهى پدرش عازم مصر شد و از بسيارى از مشايخ مصر علم آموخت و از جلال‌الدين [[سيوطى]] كسب اجازه كرد.


او در سال 921ق، به مشايعت پدر به قاهره بازگشت و درحالى‌كه 17 سال بيشتر سن نداشت، جويندگان علم بر گردش حلقه زدند. پس از آن به تدريس و افتاء و تصنيف اشتغال داشت. او بعضى از وظايف دينى، مانند رياست قراء جامع اموى و تدريس در مدرسه شاميه دمشق و بسيارى از مدارس دمشق را به عهده داشت. در اواسط عمرش گوشه عزلت گزيد؛ نزد هيچ قاضى و حاكم و بزرگى نمى‌رفت و آنها بودند كه براى تبرك و درخواست دعا به منزل او مى‌رفتند. زمانى كه قاضى القضات شهر و يا نائبش قصد ديدار او را مى‌كردند، از او كسب اجازه كرده و در اين امر اصرار مى‌نمودند. روزى درويش‌پاشا (نائب شام) تصميم گرفت كه او را زيارت كند. پس از اصرار فراوان پذيرفت. درويش‌پاشا به او گفت: در باره من چه مى‌شنوى؟ پاسخ داد: ظلم.
او در سال 921ق، به مشايعت پدر به قاهره بازگشت و درحالى‌كه 17 سال بيشتر سن نداشت، جويندگان علم بر گردش حلقه زدند. پس از آن به تدريس و افتاء و تصنيف اشتغال داشت. او بعضى از وظايف دينى، مانند رياست قراء جامع اموى و تدريس در مدرسه شاميه دمشق و بسيارى از مدارس دمشق را به عهده داشت. در اواسط عمرش گوشه عزلت گزيد؛ نزد هيچ قاضى و حاكم و بزرگى نمى‌رفت و آنها بودند كه براى تبرك و درخواست دعا به منزل او مى‌رفتند. زمانى كه قاضى القضات شهر و يا نائبش قصد ديدار او را مى‌كردند، از او كسب اجازه كرده و در اين امر اصرار مى‌نمودند. روزى درويش‌پاشا (نائب شام) تصميم گرفت كه او را زيارت كند. پس از اصرار فراوان پذيرفت. درويش‌پاشا به او گفت: در باره من چه مى‌شنوى؟ پاسخ داد: ظلم.
۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش