۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - ')ا' به ') ا') |
جز (جایگزینی متن - ')و' به ') و') |
||
| خط ۴۳: | خط ۴۳: | ||
476 ق1003/-1083 م)بوده است(2LE).ابواسحاق از علماى بزرگ مذهب شافعى و مردى بسيار پارسا بود و در 415 ق وارد بغداد شد و به گفتۀ ابن نجار، بيشتر دانشمندان آن روزگار شاگردان وى بودند(ابن خلكان،29/1-30). | 476 ق1003/-1083 م)بوده است(2LE).ابواسحاق از علماى بزرگ مذهب شافعى و مردى بسيار پارسا بود و در 415 ق وارد بغداد شد و به گفتۀ ابن نجار، بيشتر دانشمندان آن روزگار شاگردان وى بودند(ابن خلكان،29/1-30). | ||
ابن ناقيا بيش از هر چيز، به «هزل» و «مجون» شهرت يافته است (همو،99/3؛ ابن ابى الوفاء، همانجا)و گويى در هيچ مناسبتى از شوخى و مزاح و حتى طنزهاى گزنده فروگذار نمىكرده است.يكى از شيرينترين طنزهاى او، پاسخى است كه فى البداهه به ابن شبل و شعر مفاخرهآميز او داده است.در بيتى از آن به او گفته است: «همان وجود تو در پشت آدم و بدشگونى تو بود كه او را از خلد برين فرود آورد.اگر آدم خبر مىداشت كه تو از نسل او پديد خواهى آمد، خود را مقطوع النسل مىكرد!».وقتى به او گفتند:مگر نه اينست كه تو نزد ابن شبل حديث فرا گرفتهاى؟!گفت: «چرا!وگرنه، اين كودنى را كه من دارم، از كجا مىآوردم؟»(جواد،120-121، به نقل از الوافى [[صفدی، خلیل بن ایبک|صفدى]]؛ مطلوب،11-12).اين طرز رفتار و اين شيوۀ گفتار ابن ناقيا كه دامن اهل شريعت را هم گاه مىگرفت، باعث گرديد كه او را، به رغم شهرت به پيروى از آيين حنفى، به زندقه و كفر متهم گردانند و عقايد بتپرستان و دهريان و نيز تدوين رسالهاى در تعطيل صفات بارى تعالى را به او نسبت دهند و اين سخن كفرآميز وى را همهجا بازگو كنند كه: «نهر شراب و نهر شير و نهر عسل در آسمان هست، اما از هيچيك تاكنون قطرهاى بر زمين نچكيده، و تنها اين آب كه خانهها را ويران مىسازد و سقفها را فرو مىريزد، همواره بر زمين مىبارد!» ([[ابن جوزی، عبدالرحمن بن علی|ابن جوزى]]،68/9-69؛ ابن ايبك،145؛ ابن خلكان، همانجا؛ذهبى، 533/2؛[[ابن کثیر، اسماعیل بن عمر|ابن كثير]]،151/12؛ ابن ابى الوفاء، همانجا؛ ابن حجر،385/3). | ابن ناقيا بيش از هر چيز، به «هزل» و «مجون» شهرت يافته است (همو،99/3؛ ابن ابى الوفاء، همانجا) و گويى در هيچ مناسبتى از شوخى و مزاح و حتى طنزهاى گزنده فروگذار نمىكرده است.يكى از شيرينترين طنزهاى او، پاسخى است كه فى البداهه به ابن شبل و شعر مفاخرهآميز او داده است.در بيتى از آن به او گفته است: «همان وجود تو در پشت آدم و بدشگونى تو بود كه او را از خلد برين فرود آورد.اگر آدم خبر مىداشت كه تو از نسل او پديد خواهى آمد، خود را مقطوع النسل مىكرد!».وقتى به او گفتند:مگر نه اينست كه تو نزد ابن شبل حديث فرا گرفتهاى؟!گفت: «چرا!وگرنه، اين كودنى را كه من دارم، از كجا مىآوردم؟»(جواد،120-121، به نقل از الوافى [[صفدی، خلیل بن ایبک|صفدى]]؛ مطلوب،11-12).اين طرز رفتار و اين شيوۀ گفتار ابن ناقيا كه دامن اهل شريعت را هم گاه مىگرفت، باعث گرديد كه او را، به رغم شهرت به پيروى از آيين حنفى، به زندقه و كفر متهم گردانند و عقايد بتپرستان و دهريان و نيز تدوين رسالهاى در تعطيل صفات بارى تعالى را به او نسبت دهند و اين سخن كفرآميز وى را همهجا بازگو كنند كه: «نهر شراب و نهر شير و نهر عسل در آسمان هست، اما از هيچيك تاكنون قطرهاى بر زمين نچكيده، و تنها اين آب كه خانهها را ويران مىسازد و سقفها را فرو مىريزد، همواره بر زمين مىبارد!» ([[ابن جوزی، عبدالرحمن بن علی|ابن جوزى]]،68/9-69؛ ابن ايبك،145؛ ابن خلكان، همانجا؛ذهبى، 533/2؛[[ابن کثیر، اسماعیل بن عمر|ابن كثير]]،151/12؛ ابن ابى الوفاء، همانجا؛ ابن حجر،385/3). | ||
چنانكه از مقدمۀ مقامات او برمىآيد، وى شوخطبعى و طنزگويى و فكاههسرايى را شيوۀ ادبى كهنى به شمار مىآورده و ميان وارستگى و پارسايى و هزل و مطايبه منافاتى نمىديده است(مطلوب،23-24). | چنانكه از مقدمۀ مقامات او برمىآيد، وى شوخطبعى و طنزگويى و فكاههسرايى را شيوۀ ادبى كهنى به شمار مىآورده و ميان وارستگى و پارسايى و هزل و مطايبه منافاتى نمىديده است(مطلوب،23-24). | ||
ابن ناقيا بسيار شعر مىسرود و طبعى روان داشت.صاحبنظران شعر وى را به زيبايى،شيوايى و ظرافت ستودهاند و ديوان شعرى بزرگ به او نسبت دادهاند(ابن ايبك، همانجا؛ ابن خلكان،98/3- 99؛ ابن ابى الوفاء، همانجا؛سيوطى؛بغية،67/2).اما از آنهمه شعر جز اندكى (حدود 71 بيت)پراكنده در منابع، برجاى نمانده و از آن جمله است:بخشى از قصيدهاى در مدح امير ابوالحارث مهارش بن على ([[ابن فوطی، عبدالرزاق بن احمد|ابن فوطى]]،4(3)422/-423)و ابياتى از قصيدهاى ديگر در رثاى ابواسحاق شيرازى (ابن خلكان،30/1)و قطعاتى در هزل و لغز و خمريات و حكمت و زهديات(نك:ابن ايبك،145-146؛مطلوب، 12-20). | ابن ناقيا بسيار شعر مىسرود و طبعى روان داشت.صاحبنظران شعر وى را به زيبايى،شيوايى و ظرافت ستودهاند و ديوان شعرى بزرگ به او نسبت دادهاند(ابن ايبك، همانجا؛ ابن خلكان،98/3- 99؛ ابن ابى الوفاء، همانجا؛سيوطى؛بغية،67/2).اما از آنهمه شعر جز اندكى (حدود 71 بيت)پراكنده در منابع، برجاى نمانده و از آن جمله است:بخشى از قصيدهاى در مدح امير ابوالحارث مهارش بن على ([[ابن فوطی، عبدالرزاق بن احمد|ابن فوطى]]،4(3)422/-423) و ابياتى از قصيدهاى ديگر در رثاى ابواسحاق شيرازى (ابن خلكان،30/1) و قطعاتى در هزل و لغز و خمريات و حكمت و زهديات(نك:ابن ايبك،145-146؛مطلوب، 12-20). | ||
ابن ناقيا خطى خوش و خوانا داشت(ابن ابى الوفاء،284/1؛ ابن قطلوبغا،32)و كاتبى ماهر و نويسندهاى چيرهدست بود. | ابن ناقيا خطى خوش و خوانا داشت(ابن ابى الوفاء،284/1؛ ابن قطلوبغا،32) و كاتبى ماهر و نويسندهاى چيرهدست بود. | ||
علاوه بر ديوان شعر،کتابى با عنوان ديوان الرسائل نيز به او نسبت دادهاند(ياقوت، همانجا؛قفطى،133/2؛ ابن خلكان،99/3؛سيوطى، همانجا).ابن خلكان به شهرت مقامات وى نزد اهل ادب اشاره كرده است(98/3).مقامات ابن ناقيا شامل 9 مقامه است كه در آنها، از مقامهنويسان گذشته تقليد كرده است، به همين جهت در نظر برخى از معاصران،فاقد ارزش ادبى است(فروخ،200/3).ابن ناقيا به حكم آنكه اهل لغت بود،در پايان هر مقامه كلمات ناآشنا را شرح داده است (نك:مطلوب،22-28).ظاهرا منظور ابن ناقيا از نوشتن مقامات آن بود كه مفاسد اجتماع را در قالب حكايت و طنز بازگو كند(نك: 2 lE). | علاوه بر ديوان شعر،کتابى با عنوان ديوان الرسائل نيز به او نسبت دادهاند(ياقوت، همانجا؛قفطى،133/2؛ ابن خلكان،99/3؛سيوطى، همانجا).ابن خلكان به شهرت مقامات وى نزد اهل ادب اشاره كرده است(98/3).مقامات ابن ناقيا شامل 9 مقامه است كه در آنها، از مقامهنويسان گذشته تقليد كرده است، به همين جهت در نظر برخى از معاصران،فاقد ارزش ادبى است(فروخ،200/3).ابن ناقيا به حكم آنكه اهل لغت بود،در پايان هر مقامه كلمات ناآشنا را شرح داده است (نك:مطلوب،22-28).ظاهرا منظور ابن ناقيا از نوشتن مقامات آن بود كه مفاسد اجتماع را در قالب حكايت و طنز بازگو كند(نك: 2 lE). | ||
| خط ۶۰: | خط ۶۰: | ||
1.الجمان فى تشبيهات القرآن،در فن بلاغت.اين اثر از يك سو کتابى در رديف کتابهاى التشبيهات تأليف ابن ابى عون (ه م)و ابن كتّانى (ه م) است(نك: فروخ،459/3؛مطلوب،33-35)و از سوى ديگر در زمرۀ کتابهاى بلاغت و اعجاز قرآن چون مجاز القرآن ابوعبيده معمر بن مثنى (ه م)و تلخيص البيان عن مجازات القرآن شريف رضى (ه م)جاى دارد.مؤلف کتاب خود را به شيوۀ همين دو کتاب اخير، به ترتيب سورههاى قرآن تدوين كرده است.زركشى | 1.الجمان فى تشبيهات القرآن،در فن بلاغت.اين اثر از يك سو کتابى در رديف کتابهاى التشبيهات تأليف ابن ابى عون (ه م) و ابن كتّانى (ه م) است(نك: فروخ،459/3؛مطلوب،33-35) و از سوى ديگر در زمرۀ کتابهاى بلاغت و اعجاز قرآن چون مجاز القرآن ابوعبيده معمر بن مثنى (ه م) و تلخيص البيان عن مجازات القرآن شريف رضى (ه م)جاى دارد.مؤلف کتاب خود را به شيوۀ همين دو کتاب اخير، به ترتيب سورههاى قرآن تدوين كرده است.زركشى | ||
(414/3)و سيوطى (الاتقان،42/1) از ابن ناقيا به عنوان دانشمند و مفسّرى كه تشبيهات قرآن را موضوع تأليف مستقلى قرار داده،ياد | (414/3) و سيوطى (الاتقان،42/1) از ابن ناقيا به عنوان دانشمند و مفسّرى كه تشبيهات قرآن را موضوع تأليف مستقلى قرار داده،ياد | ||
كردهاند.کتاب الجمان تفسير ارزندهاى است كه توضيح 226 آيه از قرآن مجيد را دربر دارد و از آنجا كه مؤلف در همۀ فصول آن در پى | كردهاند.کتاب الجمان تفسير ارزندهاى است كه توضيح 226 آيه از قرآن مجيد را دربر دارد و از آنجا كه مؤلف در همۀ فصول آن در پى | ||
اثبات برترى تشبيهات قرآنى بر ديگر تشبيهات همانند است،کتابش در زمينۀ اعجاز قرآن نيز مفيد مىتواند بود.وى در اين کتاب علاوه بر | اثبات برترى تشبيهات قرآنى بر ديگر تشبيهات همانند است،کتابش در زمينۀ اعجاز قرآن نيز مفيد مىتواند بود.وى در اين کتاب علاوه بر | ||
شرح لغات، به قرائات و داورى دربارۀ آنها نيز مىپردازد(براى نمونه، نك:ص 53،168،190)و از نحويان و لغتشناسان بزرگ چون فرّاء | شرح لغات، به قرائات و داورى دربارۀ آنها نيز مىپردازد(براى نمونه، نك:ص 53،168،190) و از نحويان و لغتشناسان بزرگ چون فرّاء | ||
و مبرّد بارها نقل قول مىكند(نك:ص 56،74،127،142،168، 285)و از شعر گذشتگان، خاصه ابن معتز (ه م)شاهد بسيار مىآورد | و مبرّد بارها نقل قول مىكند(نك:ص 56،74،127،142،168، 285) و از شعر گذشتگان، خاصه ابن معتز (ه م)شاهد بسيار مىآورد | ||
(نك: فهارس). | (نك: فهارس). | ||
| خط ۸۵: | خط ۸۵: | ||
1.آغانى المحدثين يا المختصر فى الاغانى (نك: فروخ،200/3).ظاهرا اين اثر همان اختصار يك جلدى الاغانى است كه ابن خلكان (همانجا)گزارش كرده و همان المحدث فى الاغانى است كه ابن فضل الله عمرى از آن نقل كرده است(نك:جواد، 122)؛2.ديوان الرسائل(ابن خلكان،99/3؛سيوطى، همان،67/2؛ حاجى خليفه،799/1)، كه بايد مجموعهاى از نامههاى نمونۀ ابن ناقيا بوده باشد و احتمال يكى بودن آن با ملح المكاتب(نك:شم 4)وجود دارد؛3.ديوان بزرگ شعر وى (ابن خلكان،98/3-99؛ ابن ابى الوفاء، سيوطى، همانجاها)؛4.ملح المكاتب(جواد،120، به نقل از الوافى [[صفدی، خلیل بن ایبک|صفدى]])،يا ملح الکتابة فى الرسائل(ابن ابى الوفاء،284/1)يا ملح الکتاب فى الرسائل(ابن قطلوبغا،32)كه ظاهرا مجموعهاى از نوادر رسائل بوده است؛5.ملح الممالحة، كه بايد جنگى از نوادر و | 1.آغانى المحدثين يا المختصر فى الاغانى (نك: فروخ،200/3).ظاهرا اين اثر همان اختصار يك جلدى الاغانى است كه ابن خلكان (همانجا)گزارش كرده و همان المحدث فى الاغانى است كه ابن فضل الله عمرى از آن نقل كرده است(نك:جواد، 122)؛2.ديوان الرسائل(ابن خلكان،99/3؛سيوطى، همان،67/2؛ حاجى خليفه،799/1)، كه بايد مجموعهاى از نامههاى نمونۀ ابن ناقيا بوده باشد و احتمال يكى بودن آن با ملح المكاتب(نك:شم 4) وجود دارد؛3.ديوان بزرگ شعر وى (ابن خلكان،98/3-99؛ ابن ابى الوفاء، سيوطى، همانجاها)؛4.ملح المكاتب(جواد،120، به نقل از الوافى [[صفدی، خلیل بن ایبک|صفدى]])،يا ملح الکتابة فى الرسائل(ابن ابى الوفاء،284/1)يا ملح الکتاب فى الرسائل(ابن قطلوبغا،32)كه ظاهرا مجموعهاى از نوادر رسائل بوده است؛5.ملح الممالحة، كه بايد جنگى از نوادر و | ||
فكاهيات بوده باشد.ياقوت(165/5) از اين اثر نقل كرده است(نيز نك:ابن خلكان،98/3).[3] | فكاهيات بوده باشد.ياقوت(165/5) از اين اثر نقل كرده است(نيز نك:ابن خلكان،98/3).[3] | ||
(1). rehcseR.O | (1). rehcseR.O | ||
ویرایش