۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - ' ' به ' ') |
جز (جایگزینی متن - 'در باره' به 'درباره') |
||
| خط ۴۵: | خط ۴۵: | ||
«دروغ»، عنوان كتابى است به قلم سيد رضا صدر در عصر حاضر. اين كتاب، | «دروغ»، عنوان كتابى است به قلم سيد رضا صدر در عصر حاضر. اين كتاب، درباره دروغ و دروغگويى و ريشهها و عوامل آن، به زبان فارسى نوشته شده است. | ||
== ساختار == | == ساختار == | ||
| خط ۶۱: | خط ۶۱: | ||
آيا مىشود با اين گناه شوم، مبارزه كرد؟ آيا مىتوان، اين ميكروب خطرناك را، تا اندازهاى، ازپيكر جامعه دور كرد؟ بايستى توفيق اين كار از خداى بزرگ خواسته شود. | آيا مىشود با اين گناه شوم، مبارزه كرد؟ آيا مىتوان، اين ميكروب خطرناك را، تا اندازهاى، ازپيكر جامعه دور كرد؟ بايستى توفيق اين كار از خداى بزرگ خواسته شود. | ||
بحث وى در اين كتاب | بحث وى در اين كتاب درباره دروغ از نظر مكتب اخلاقى و اجتماعى اسلام است. | ||
اسلام، هم از نظر سلبى با دروغ مبارزه كرده است و هم از نظر ايجابى و ترغيب به راستى. از نظرسلبى، راهنمايىهايى براى ريشهكن كردن اين ماده فساد نموده كه در اين كتاب بهطور تفصيل به نظر خوانندگان ارجمند، خواهد رسيد. | اسلام، هم از نظر سلبى با دروغ مبارزه كرده است و هم از نظر ايجابى و ترغيب به راستى. از نظرسلبى، راهنمايىهايى براى ريشهكن كردن اين ماده فساد نموده كه در اين كتاب بهطور تفصيل به نظر خوانندگان ارجمند، خواهد رسيد. | ||
| خط ۶۷: | خط ۶۷: | ||
وى در ادامه بهصورت مختصر و كوتاه به مبارزه اسلام با دروغ، از نظر ايجابى و ترغيب بهسوى راستى و درستى اشاره مىكند و بيان مىدارد كه اسلام دينى است كه براى دعوت به راستى و درستى آمده و بس. | وى در ادامه بهصورت مختصر و كوتاه به مبارزه اسلام با دروغ، از نظر ايجابى و ترغيب بهسوى راستى و درستى اشاره مىكند و بيان مىدارد كه اسلام دينى است كه براى دعوت به راستى و درستى آمده و بس. | ||
در قرآن، آيههاى بسيارى | در قرآن، آيههاى بسيارى درباره راستى و راستگويان، وجود دارد. | ||
وى در بخش ديگر از كتاب به تعريف دروغ مىپردازد و مىگويد: دروغ، سخن بر خلاف حقيقت است و دروغگو كسى است كه بر خلاف حقيقت، خبرى مىدهد. شما اگر گرسنه باشيد و به منزل دوست خود برويد، او براى شما غذا بياورد، شما بگوييد من سير هستم، اين سخن دروغ است، چون بر خلاف حقيقت است، شما نيز دروغگو هستيد، زيرا بر خلاف حقيقت خبر دادهايد. | وى در بخش ديگر از كتاب به تعريف دروغ مىپردازد و مىگويد: دروغ، سخن بر خلاف حقيقت است و دروغگو كسى است كه بر خلاف حقيقت، خبرى مىدهد. شما اگر گرسنه باشيد و به منزل دوست خود برويد، او براى شما غذا بياورد، شما بگوييد من سير هستم، اين سخن دروغ است، چون بر خلاف حقيقت است، شما نيز دروغگو هستيد، زيرا بر خلاف حقيقت خبر دادهايد. | ||
| خط ۷۵: | خط ۷۵: | ||
مؤلف سپس ريشه دروغ را بيان كرده، مىگويد: دروغگو، چون فاقد دانش است مىخواهد نقص خود را بهوسيله ادعاى دروغ جبران كند، چون فاقد شايستگى است، به دروغ مىخواهد خود را شايسته بنماياند، چون فاقد ثروت است، چون فاقد فضيلت است، چون فاقد قدرت است، مىخواهد اين خلأ خود را بهوسيله دروغ پر كند. لاف زدن، نشانه دستخالى بودن است. | مؤلف سپس ريشه دروغ را بيان كرده، مىگويد: دروغگو، چون فاقد دانش است مىخواهد نقص خود را بهوسيله ادعاى دروغ جبران كند، چون فاقد شايستگى است، به دروغ مىخواهد خود را شايسته بنماياند، چون فاقد ثروت است، چون فاقد فضيلت است، چون فاقد قدرت است، مىخواهد اين خلأ خود را بهوسيله دروغ پر كند. لاف زدن، نشانه دستخالى بودن است. | ||
همچنين | همچنين درباره گوناگون بودن دروغ اشاره مىكند: همان طور كه ليسيدنىهاى مردم گوناگون است و هر كسى خوراكى را بسيار دوست مىدارد، دروغ هم گوناگون است و هر دروغگويى با نوعى از دروغ سروكار دارد. اختلاف دروغها بر اثر اختلاف دروغگوهاست كه هريك با ديگرى از نظر روحيه يا موقعيت يا وضع اقتصادى يا جهات خانوادگى يا تعصبات يا حرص جاه و مال يا محروميتها يا موفقيتها يا شهر و ديار اختلاف دارند و بهطور كلى همان طور كه هر كسى با ديگرى از نظر اوضاع و احوال و شرايط زندگى يكسان نمىباشد، دروغهايى را كه دروغگوها بدان عادت كردهاند نيز يكسان نمىباشد. | ||
در كمالات روحى سه جور دروغ تصور مىشود: يكى آن است كه دروغگو مىداند كه فاقد فضيلت است و به دروغ، ادعاى داشتن فضيلت دارد، مىداند كه عاطفه ندارد، ولى ادعاى عاطفه مىكند. | در كمالات روحى سه جور دروغ تصور مىشود: يكى آن است كه دروغگو مىداند كه فاقد فضيلت است و به دروغ، ادعاى داشتن فضيلت دارد، مىداند كه عاطفه ندارد، ولى ادعاى عاطفه مىكند. | ||
| خط ۸۳: | خط ۸۳: | ||
سوم آنكه حقيقت فضيلت را بهخوبى مىداند و خودش هم فاقد آن است، ولى زيادى خودخواهى و شدت خودپسندى موجب مىشود كه خود را داراى آن فضيلت بداند. او اگر وجدان خود را حاكم قرار دهد، پى مىبرد كه داراى آن فضيلت نمىباشد، ولى چيزى كه در ميان افراد خودپسند يافت نمىشود، وجدان مىباشد. | سوم آنكه حقيقت فضيلت را بهخوبى مىداند و خودش هم فاقد آن است، ولى زيادى خودخواهى و شدت خودپسندى موجب مىشود كه خود را داراى آن فضيلت بداند. او اگر وجدان خود را حاكم قرار دهد، پى مىبرد كه داراى آن فضيلت نمىباشد، ولى چيزى كه در ميان افراد خودپسند يافت نمىشود، وجدان مىباشد. | ||
در بخشى از كتاب | در بخشى از كتاب درباره دروغبستن به خدا، چنين آمده است: دروغ بر خدا بهطور مستقيم، آن است كه كسى ادعاى پيغمبرى كند و خود را فرستاده خدا بخواند، در صورتى كه برانگيخته از طرف خدا نباشد و به دروغ، اين منصب مقدس را دعوى كرده باشد؛ يا اينكه حكمى را به خدا نسبت دهد، در صورتى كه از طرف مقام مقدس ربوبيت، چنان حكمى صادر نشده باشد. | ||
پيش از اين گفته شد كه دروغ اختصاص به لفظ ندارد، بلكه از لوازم حكايت و خبر دادن است؛ هرچه كه از چيزى حاكى باشد، اگر حكايتش مطابق حقيقت باشد، راست، وگرنه دروغ است. | پيش از اين گفته شد كه دروغ اختصاص به لفظ ندارد، بلكه از لوازم حكايت و خبر دادن است؛ هرچه كه از چيزى حاكى باشد، اگر حكايتش مطابق حقيقت باشد، راست، وگرنه دروغ است. | ||
ویرایش