تذکره بغراخانی (تذکره مشایخ اویسیه): تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - ':ت' به ': ت'
جز (جایگزینی متن - 'ى(' به 'ى (')
جز (جایگزینی متن - ':ت' به ': ت')
خط ۵۴: خط ۵۴:


#در مقدمه مصحح كه زمان و مكان نگارش آن را مشخص نكرده نيز چنين آمده است: «... تذكره بغراخانى، كتابى است با مؤلف مجهول كه به فارسى به قلم يكى از درويش‌هاى سلسله اويسيه نوشته شده. مشكل است نام مؤلف يا تاريخ تأليف كتاب را معلوم كنيم. وى خود را يكى از دراويش متأخر اين سلسله مى‌داند كه وى را الهام شد تا كتابى به فارسى در شرح حال متصوفين اين سلسله بنويسد تا احوال بزرگواران اين طبقه پوشيده نماند و وى كتاب خود را به‌طور تبرك و تيمن به نام ستق بغراخان عبدالكريم اولين پادشاه تركان مسلمان قراخانيان (درگذشته 344 هجرى) كه مرد خدا و پيشواى متصوفه و پيرو فرقه اويسيه بود تأليف كرد و تذكره بغراخانى نام نهاد. اين تذكره به تذكره اويسيه هم معروف است...
#در مقدمه مصحح كه زمان و مكان نگارش آن را مشخص نكرده نيز چنين آمده است: «... تذكره بغراخانى، كتابى است با مؤلف مجهول كه به فارسى به قلم يكى از درويش‌هاى سلسله اويسيه نوشته شده. مشكل است نام مؤلف يا تاريخ تأليف كتاب را معلوم كنيم. وى خود را يكى از دراويش متأخر اين سلسله مى‌داند كه وى را الهام شد تا كتابى به فارسى در شرح حال متصوفين اين سلسله بنويسد تا احوال بزرگواران اين طبقه پوشيده نماند و وى كتاب خود را به‌طور تبرك و تيمن به نام ستق بغراخان عبدالكريم اولين پادشاه تركان مسلمان قراخانيان (درگذشته 344 هجرى) كه مرد خدا و پيشواى متصوفه و پيرو فرقه اويسيه بود تأليف كرد و تذكره بغراخانى نام نهاد. اين تذكره به تذكره اويسيه هم معروف است...
#:تذكره بغراخانى، كتابى است كه در آن شرح حالات و كرامات و ذكر انديشه‌ها و روش صديقان و سخنان بزرگان صوفيه و اولياى حق گرد آمده است... بايد گفت كه همه داستان‌هايى كه در اين كتاب از كرامات شيخ آمده، موافقت با اصول علمى و دلايل نقلى ندارد، بلكه بيشتر آنها داراى جنبه اعتقادى است و به همين سبب بعضى افسانه‌ها و يا روايات مبالغه‌آميز كه درباره مشايخ، بعد از مرگ آنان شيوع مى‌شده، در اين كتاب زياد ملاحظه مى‌شود كه به آن شاخ و برگ داده شده است. با وجود اين، تذكره بغراخانى از مطالب عرفانى و اخلاقى پرارزش و سودمند خالى نيست و مطالب عرفانى و اخلاقى بسيار، نزديك به افق درك و فهم عامه بيان شده است و نثر آن ساده و مقرون به لطف و زيبايى خاص است. در اين تذكره احوال عرفايى را مى‌خوانيم كه به نام ايشان كمتر آشنا هستيم و خود مؤلف در مقدمه اين كتاب اعتراف مى‌نمايد كه اينها كسانى بوده‌اند كه احوال و كرامات ايشان تحرير نيافته و اين اول بار است كه مؤلف، احوال و كرامات ايشان را ضبط مى‌نمايد تا من كل الوجوه پوشيده نماند. اما مؤلف در ذكر تاريخ‌ها دقت نكرده، با وجود آن كتاب از تذكر تاريخ‌ها خالى نيست و در بعضى موارد تاريخ وفات عارف ذكر شده است...» <ref>ر.ك: همان، ص17-19</ref>.
#: تذكره بغراخانى، كتابى است كه در آن شرح حالات و كرامات و ذكر انديشه‌ها و روش صديقان و سخنان بزرگان صوفيه و اولياى حق گرد آمده است... بايد گفت كه همه داستان‌هايى كه در اين كتاب از كرامات شيخ آمده، موافقت با اصول علمى و دلايل نقلى ندارد، بلكه بيشتر آنها داراى جنبه اعتقادى است و به همين سبب بعضى افسانه‌ها و يا روايات مبالغه‌آميز كه درباره مشايخ، بعد از مرگ آنان شيوع مى‌شده، در اين كتاب زياد ملاحظه مى‌شود كه به آن شاخ و برگ داده شده است. با وجود اين، تذكره بغراخانى از مطالب عرفانى و اخلاقى پرارزش و سودمند خالى نيست و مطالب عرفانى و اخلاقى بسيار، نزديك به افق درك و فهم عامه بيان شده است و نثر آن ساده و مقرون به لطف و زيبايى خاص است. در اين تذكره احوال عرفايى را مى‌خوانيم كه به نام ايشان كمتر آشنا هستيم و خود مؤلف در مقدمه اين كتاب اعتراف مى‌نمايد كه اينها كسانى بوده‌اند كه احوال و كرامات ايشان تحرير نيافته و اين اول بار است كه مؤلف، احوال و كرامات ايشان را ضبط مى‌نمايد تا من كل الوجوه پوشيده نماند. اما مؤلف در ذكر تاريخ‌ها دقت نكرده، با وجود آن كتاب از تذكر تاريخ‌ها خالى نيست و در بعضى موارد تاريخ وفات عارف ذكر شده است...» <ref>ر.ك: همان، ص17-19</ref>.
#در تذكره احوال و تفسير اوضاع و اطوار و مقامات و كرامات شيخ يمنى و مونس شاه قرنى و درّ درياى عدنى و پيرو رسول مدنى، شيخ عبدالله يمنى (قده)، شيخى بوده كه ظل هماى مكرمت او بعد از غروب آفتاب جهان‌افروز مطلع انوار الهى؛ اعنى خواجه اويس قرنى كه رئيس مشايخ طبقه اويسى (قده) بود، بر رئوس مشايخ اويسيه سايه افكنده بود و در عالم ظاهر و باطن بى‌نظير و در باب استقامت و رياضت و طاقت مجاهده عديم‌المثل و صفت صمت و جوع و سهر و عزلت و ذكر به دوام در ذات شريف او قائم و در تحت تربيت حضرت موسى (ع) بود و بر ظهر آن حضرت نيز بود، اما ظاهرا كسب كمال از مصاحبت حضرت خواجه اويس قرنى (قده) كرده بود و... <ref>ر.ك: متن كتاب، ص10</ref>.
#در تذكره احوال و تفسير اوضاع و اطوار و مقامات و كرامات شيخ يمنى و مونس شاه قرنى و درّ درياى عدنى و پيرو رسول مدنى، شيخ عبدالله يمنى (قده)، شيخى بوده كه ظل هماى مكرمت او بعد از غروب آفتاب جهان‌افروز مطلع انوار الهى؛ اعنى خواجه اويس قرنى كه رئيس مشايخ طبقه اويسى (قده) بود، بر رئوس مشايخ اويسيه سايه افكنده بود و در عالم ظاهر و باطن بى‌نظير و در باب استقامت و رياضت و طاقت مجاهده عديم‌المثل و صفت صمت و جوع و سهر و عزلت و ذكر به دوام در ذات شريف او قائم و در تحت تربيت حضرت موسى (ع) بود و بر ظهر آن حضرت نيز بود، اما ظاهرا كسب كمال از مصاحبت حضرت خواجه اويس قرنى (قده) كرده بود و... <ref>ر.ك: متن كتاب، ص10</ref>.
#باب هفدهم در ذكر شيخ صاحب كمال و پير قوى‌حال و حافظ اقوال و ضابط افعال و پرورنده اطفال و داناى نيكوخصال و بار مجاهده را حمال و قانون شرع نبوى را عمال و بنده خاص ذوالجلال و مظهر لطف پادشاه بى‌زوال و به كار خير دال و دلال، شيخ الشيوخ، قطب عصر و يگانه روزگار، حضرت شمس‌الدّين قتال(قده) كه مردى بود ترك و ترك‌زاده و در كار دهقانى بى‌نظير و در كمان‌دارى عديم‌المثل و در تيراندازى بس قادر؛ به‌نوعى كه پرنده در هوا از تير او خلاص نشدى و نرستى و چرنده در زمين از آفت سهم او نجستى. روزانه به اين صفت بود و شب‌ها به عبادت، به آن نوع كه كسى را از حال او خبر نى و از قول او دل كسى را به بدى اثر نى و از فعل او هيچ‌كس را ضرر نى و هر جا كه يتيم بى‌پدر و مادر مى‌ديد و يا مى‌شنيد، به پيش خود مى‌آورد و يتيم‌دارى مى‌كرد... <ref>ر.ك: همان، ص198</ref>.
#باب هفدهم در ذكر شيخ صاحب كمال و پير قوى‌حال و حافظ اقوال و ضابط افعال و پرورنده اطفال و داناى نيكوخصال و بار مجاهده را حمال و قانون شرع نبوى را عمال و بنده خاص ذوالجلال و مظهر لطف پادشاه بى‌زوال و به كار خير دال و دلال، شيخ الشيوخ، قطب عصر و يگانه روزگار، حضرت شمس‌الدّين قتال(قده) كه مردى بود ترك و ترك‌زاده و در كار دهقانى بى‌نظير و در كمان‌دارى عديم‌المثل و در تيراندازى بس قادر؛ به‌نوعى كه پرنده در هوا از تير او خلاص نشدى و نرستى و چرنده در زمين از آفت سهم او نجستى. روزانه به اين صفت بود و شب‌ها به عبادت، به آن نوع كه كسى را از حال او خبر نى و از قول او دل كسى را به بدى اثر نى و از فعل او هيچ‌كس را ضرر نى و هر جا كه يتيم بى‌پدر و مادر مى‌ديد و يا مى‌شنيد، به پيش خود مى‌آورد و يتيم‌دارى مى‌كرد... <ref>ر.ك: همان، ص198</ref>.
۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش