پرش به محتوا

تذکره بغراخانی (تذکره مشایخ اویسیه): تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - 'ه(' به 'ه ('
جز (جایگزینی متن - ':ت' به ': ت')
جز (جایگزینی متن - 'ه(' به 'ه (')
خط ۵۷: خط ۵۷:
#در تذكره احوال و تفسير اوضاع و اطوار و مقامات و كرامات شيخ يمنى و مونس شاه قرنى و درّ درياى عدنى و پيرو رسول مدنى، شيخ عبدالله يمنى (قده)، شيخى بوده كه ظل هماى مكرمت او بعد از غروب آفتاب جهان‌افروز مطلع انوار الهى؛ اعنى خواجه اويس قرنى كه رئيس مشايخ طبقه اويسى (قده) بود، بر رئوس مشايخ اويسيه سايه افكنده بود و در عالم ظاهر و باطن بى‌نظير و در باب استقامت و رياضت و طاقت مجاهده عديم‌المثل و صفت صمت و جوع و سهر و عزلت و ذكر به دوام در ذات شريف او قائم و در تحت تربيت حضرت موسى (ع) بود و بر ظهر آن حضرت نيز بود، اما ظاهرا كسب كمال از مصاحبت حضرت خواجه اويس قرنى (قده) كرده بود و... <ref>ر.ك: متن كتاب، ص10</ref>.
#در تذكره احوال و تفسير اوضاع و اطوار و مقامات و كرامات شيخ يمنى و مونس شاه قرنى و درّ درياى عدنى و پيرو رسول مدنى، شيخ عبدالله يمنى (قده)، شيخى بوده كه ظل هماى مكرمت او بعد از غروب آفتاب جهان‌افروز مطلع انوار الهى؛ اعنى خواجه اويس قرنى كه رئيس مشايخ طبقه اويسى (قده) بود، بر رئوس مشايخ اويسيه سايه افكنده بود و در عالم ظاهر و باطن بى‌نظير و در باب استقامت و رياضت و طاقت مجاهده عديم‌المثل و صفت صمت و جوع و سهر و عزلت و ذكر به دوام در ذات شريف او قائم و در تحت تربيت حضرت موسى (ع) بود و بر ظهر آن حضرت نيز بود، اما ظاهرا كسب كمال از مصاحبت حضرت خواجه اويس قرنى (قده) كرده بود و... <ref>ر.ك: متن كتاب، ص10</ref>.
#باب هفدهم در ذكر شيخ صاحب كمال و پير قوى‌حال و حافظ اقوال و ضابط افعال و پرورنده اطفال و داناى نيكوخصال و بار مجاهده را حمال و قانون شرع نبوى را عمال و بنده خاص ذوالجلال و مظهر لطف پادشاه بى‌زوال و به كار خير دال و دلال، شيخ الشيوخ، قطب عصر و يگانه روزگار، حضرت شمس‌الدّين قتال(قده) كه مردى بود ترك و ترك‌زاده و در كار دهقانى بى‌نظير و در كمان‌دارى عديم‌المثل و در تيراندازى بس قادر؛ به‌نوعى كه پرنده در هوا از تير او خلاص نشدى و نرستى و چرنده در زمين از آفت سهم او نجستى. روزانه به اين صفت بود و شب‌ها به عبادت، به آن نوع كه كسى را از حال او خبر نى و از قول او دل كسى را به بدى اثر نى و از فعل او هيچ‌كس را ضرر نى و هر جا كه يتيم بى‌پدر و مادر مى‌ديد و يا مى‌شنيد، به پيش خود مى‌آورد و يتيم‌دارى مى‌كرد... <ref>ر.ك: همان، ص198</ref>.
#باب هفدهم در ذكر شيخ صاحب كمال و پير قوى‌حال و حافظ اقوال و ضابط افعال و پرورنده اطفال و داناى نيكوخصال و بار مجاهده را حمال و قانون شرع نبوى را عمال و بنده خاص ذوالجلال و مظهر لطف پادشاه بى‌زوال و به كار خير دال و دلال، شيخ الشيوخ، قطب عصر و يگانه روزگار، حضرت شمس‌الدّين قتال(قده) كه مردى بود ترك و ترك‌زاده و در كار دهقانى بى‌نظير و در كمان‌دارى عديم‌المثل و در تيراندازى بس قادر؛ به‌نوعى كه پرنده در هوا از تير او خلاص نشدى و نرستى و چرنده در زمين از آفت سهم او نجستى. روزانه به اين صفت بود و شب‌ها به عبادت، به آن نوع كه كسى را از حال او خبر نى و از قول او دل كسى را به بدى اثر نى و از فعل او هيچ‌كس را ضرر نى و هر جا كه يتيم بى‌پدر و مادر مى‌ديد و يا مى‌شنيد، به پيش خود مى‌آورد و يتيم‌دارى مى‌كرد... <ref>ر.ك: همان، ص198</ref>.
#در تذكره احوال و اطوال بى‌بى خديمه(قده): بدانكه بى‌بى همان شب كه در رحم مادر ماند، صفايى در دل مادرش پيدا شد و شوقى در باطن او هويدا گشت. والده‌اش عاقله بود و حافظه و سيده نيز بود و نامش مريم بود. به مجرد قرار گرفتن نطفه در رحمش معلوم كرد كه نورى از انوار الهى در باطن او منزل ساخت و قرار گرفت. شكر بسيار به حق سبحانه و تعالى آورد و حمد و ثناى بى‌شمار و گفت: الحمد لله كه تا اين غايت مرا فرزندى كرامت نكرده بودى. اين بار به لطف عميم و كرم قديم خود دعاى من عاجزه را در درگاه بى‌نيازى قبول كردى كه امشب اميدوارم ساختى. از همان روز در محافظت احوال خود شد و در لقمه‌ها احتياط كرد و از لباس ناموجه اجتناب نمود. چون روح در قالب منزل كرد، آواز ذكر لا إله إلا الله، به گوش والده‌اش آمد... <ref>ر.ك: همان، ص437</ref>.
#در تذكره احوال و اطوال بى‌بى خديمه (قده): بدانكه بى‌بى همان شب كه در رحم مادر ماند، صفايى در دل مادرش پيدا شد و شوقى در باطن او هويدا گشت. والده‌اش عاقله بود و حافظه و سيده نيز بود و نامش مريم بود. به مجرد قرار گرفتن نطفه در رحمش معلوم كرد كه نورى از انوار الهى در باطن او منزل ساخت و قرار گرفت. شكر بسيار به حق سبحانه و تعالى آورد و حمد و ثناى بى‌شمار و گفت: الحمد لله كه تا اين غايت مرا فرزندى كرامت نكرده بودى. اين بار به لطف عميم و كرم قديم خود دعاى من عاجزه را در درگاه بى‌نيازى قبول كردى كه امشب اميدوارم ساختى. از همان روز در محافظت احوال خود شد و در لقمه‌ها احتياط كرد و از لباس ناموجه اجتناب نمود. چون روح در قالب منزل كرد، آواز ذكر لا إله إلا الله، به گوش والده‌اش آمد... <ref>ر.ك: همان، ص437</ref>.
#متأسفانه اثر حاضر سرشار است از ادعاهاى صوفيانه و بدون سند كه هيچ دليلى بر وقوع و اثبات آن نيست و از نظر تاريخى نيز افسانه‌ها و گزارش‌هاى مطرح‌شده، هيچ مستندى در منابع معتبر تاريخى ندارد. به نظر مى‌رسد در اينجا در خوش‌بينانه‌ترين فرض؛ يعنى در صورت پذيرش امكان حوادث شگفت‌آور ادعاشده، مغالطه «استنتاج وقوع از امكان» روى داده و پندار جاى واقعيت را گرفته است؛ درحالى‌كه امكان، اعم از وقوع است و مى‌دانيم كه امكان عقلى، هرچند لازم است، ولى دليل كافى براى اثبات گزاره تاريخى نيست. درهرحال پذيرش اين‌گونه «خبرهاى عجيب، ولى بدون پشتوانه معتبر»، ساده‌لوحى و خامى زيان‌بارى است.
#متأسفانه اثر حاضر سرشار است از ادعاهاى صوفيانه و بدون سند كه هيچ دليلى بر وقوع و اثبات آن نيست و از نظر تاريخى نيز افسانه‌ها و گزارش‌هاى مطرح‌شده، هيچ مستندى در منابع معتبر تاريخى ندارد. به نظر مى‌رسد در اينجا در خوش‌بينانه‌ترين فرض؛ يعنى در صورت پذيرش امكان حوادث شگفت‌آور ادعاشده، مغالطه «استنتاج وقوع از امكان» روى داده و پندار جاى واقعيت را گرفته است؛ درحالى‌كه امكان، اعم از وقوع است و مى‌دانيم كه امكان عقلى، هرچند لازم است، ولى دليل كافى براى اثبات گزاره تاريخى نيست. درهرحال پذيرش اين‌گونه «خبرهاى عجيب، ولى بدون پشتوانه معتبر»، ساده‌لوحى و خامى زيان‌بارى است.


۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش