پرش به محتوا

مکتب‌های ‌نسبی‌گرایی اخلاقی از یونان باستان تا دوران معاصر: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
(لینک درون متنی)
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۶۹: خط ۶۹:
درباره محتوا و ويژگى‌هاى اين كتاب، توجه به نكات زير مفيد است:
درباره محتوا و ويژگى‌هاى اين كتاب، توجه به نكات زير مفيد است:


1. نسبى‌گرايى اخلاقى؛ يعنى هيچ‌يك از اصول و آموزه‌هاى اخلاقى، حسن و قبح ذاتى و حقيقى ندارند؛ ازاين‌رو، عواملى مانند زمان، مكان، سليقه، قرارداد، عقل، عرف يا شرع در آنها تأثيرگذار بوده و آنها را دستخوش تغيير خواهد كرد؛ به بيان ديگر، نسبى‌گرايى نگرشى است كه بنا بر آن، هيچ حقيقت مطلقى وجود ندارد و داورى‌ها و آرمان‌هاى ما وابسته به عوامل اجتماعى، تاريخى و شخصى‌اند (متن كتاب، ص32).
#نسبى‌گرايى اخلاقى؛ يعنى هيچ‌يك از اصول و آموزه‌هاى اخلاقى، حسن و قبح ذاتى و حقيقى ندارند؛ ازاين‌رو، عواملى مانند زمان، مكان، سليقه، قرارداد، عقل، عرف يا شرع در آنها تأثيرگذار بوده و آنها را دستخوش تغيير خواهد كرد؛ به بيان ديگر، نسبى‌گرايى نگرشى است كه بنا بر آن، هيچ حقيقت مطلقى وجود ندارد و داورى‌ها و آرمان‌هاى ما وابسته به عوامل اجتماعى، تاريخى و شخصى‌اند.<ref>متن كتاب، ص32</ref>
 
#كتاب، در پى آن است تا برخى از مكاتب فكرى - فلسفى كه باورهاى ارزشى انسان را تا سرحد نسبى‌گرايى و بى‌ثباتى مى‌كشانند، مورد بررسى و پژوهش قرار بدهد. همچنين در اين تحقيق، بيان مى‌شود كه توجه به بعدى از ابعاد وجودى انسان و ناديده انگاشتن ديگر زواياى فردى و اجتماعى او، راه را براى هرگونه نظريه‌پردازى اخلاقى و بايد و نبايدهاى ارزشى غير جازم فراهم مى‌آورد.<ref>همان، ص19</ref>
2. كتاب، در پى آن است تا برخى از مكاتب فكرى - فلسفى كه باورهاى ارزشى انسان را تا سرحد نسبى‌گرايى و بى‌ثباتى مى‌كشانند، مورد بررسى و پژوهش قرار بدهد. همچنين در اين تحقيق، بيان مى‌شود كه توجه به بعدى از ابعاد وجودى انسان و ناديده انگاشتن ديگر زواياى فردى و اجتماعى او، راه را براى هرگونه نظريه‌پردازى اخلاقى و بايد و نبايدهاى ارزشى غير جازم فراهم مى‌آورد (همان، ص19).
#قبل از شروع فصول كتاب، مباحث مقدماتى بيان شده كه تبيين اهداف و زواياى گوناگون بحث را در بر دارد. در اين بخش، اين مطالب بيان گرديده است: تبيين موضوع؛ ضرورت موضوع؛ پيشينه تحقيق؛ سؤال‌هاى تحقيق؛ فرضيه تحقيق؛ عنوان‌بندى تحقيق.
 
#فصل اول كتاب، كليات است. در اين فصل، به تعريف مفاهيم و واژه‌هاى اخلاقى پرداخته شده است. در پايان اين فصل، نگاهى گذرا به تاريخچه بحث و انواع نسبى‌گرايى اخلاقى و نقد و داورى آن‌ها افكنده شده است.
3. قبل از شروع فصول كتاب، مباحث مقدماتى بيان شده كه تبيين اهداف و زواياى گوناگون بحث را در بر دارد. در اين بخش، اين مطالب بيان گرديده است: تبيين موضوع؛ ضرورت موضوع؛ پيشينه تحقيق؛ سؤال‌هاى تحقيق؛ فرضيه تحقيق؛ عنوان‌بندى تحقيق.
#:برخى از تعاريف بيان شده در اين فصل:
 
#:«اخلاق، جمع خُلق يا خُلُق و به معناى مجموعه‌اى از سرشت و سجيه‌هاى باطنى است... خُلق در معناى مصطلح، هر نوع صفت مثبت يا منفى پايدار در انسان است كه موجب صدور برخى افعال بدون انديشه و تأمل مى‌گردد».<ref>همان، ص27-28</ref>
4. فصل اول كتاب، كليات است. در اين فصل، به تعريف مفاهيم و واژه‌هاى اخلاقى پرداخته شده است. در پايان اين فصل، نگاهى گذرا به تاريخچه بحث و انواع نسبى‌گرايى اخلاقى و نقد و داورى آن‌ها افكنده شده است.
#:«واقع‌گرايى اخلاقى يا رئاليسم اخلاقى به اين معناست كه اصول و ارزش‌هاى اخلاقى به‌صورت مستقل از آدمى وجود دارند؛ در مقابل، غير واقع‌گرايى است» .<ref>همان، 30</ref>
 
#فصل دوم، در مورد علت پيدايش سفسطه بحث مى‌كند، سپس افكار گرگياس و پروتاگوراس بيان مى‌گردد و مورد نقد و بررسى قرار مى‌گيرد.
برخى از تعاريف بيان شده در اين فصل:
#:مؤلف در اين مورد چنين بيان مى‌كند:
 
#:«نخستين نسبيت‌گرايى كه سفسطه را با او و او را با سفسطه مى‌شناسند، پروتاگوراس است كه پيش از همه سوفسطاييان، حتى گرگياس مورد نظر بوده است».<ref>همان، 51</ref>
«اخلاق، جمع خُلق يا خُلُق و به معناى مجموعه‌اى از سرشت و سجيه‌هاى باطنى است... خُلق در معناى مصطلح، هر نوع صفت مثبت يا منفى پايدار در انسان است كه موجب صدور برخى افعال بدون انديشه و تأمل مى‌گردد» (همان، ص27-28).
#فصل سوم و چهارم، پيرامون نظريات بزرگان مى‌باشد و از اولين تجربه‌گرا؛ يعنى [[ويليام اكام]] شروع مى‌گردد، نظرات طرف‌داران او مانند [[فرانسيس بيكن]]، [[جان لاك|جان لاک]] و [[جورج باركلى]] توضيح داده مى‌شود و به [[ديويد هيوم]] ختم مى‌گردد.
 
#:همچنين دو نظريه عقل عملى و نظرى كانت و افراط و تفريط صورت‌گرفته در آنها ذكر و بررسى مى‌شود.
«واقع‌گرايى اخلاقى يا رئاليسم اخلاقى به اين معناست كه اصول و ارزش‌هاى اخلاقى به‌صورت مستقل از آدمى وجود دارند؛ در مقابل، غير واقع‌گرايى است» (همان، 30).
#محور بحث فصل پنجم، هرمنوتيك فلسفى است:
 
#:«هرمنوتيك فلسفى از جمله مكتب‌هاى فكرى و فلسفى جهان معاصر است كه فراز و نشيب‌هاى فراوانى را در طول تاريخ خود ديده است. هرمنوتيك، همواره ارتباط وثيقى با آموزه‌هاى دينى و اخلاقى داشته است و در مجموع از آن به‌عنوان ابزارى براى تفسير و تأويل مفاهيم متافيزيكى استفاده مى‌شده كه اين وجه مشترك هرمنوتيك، از عهد يونان باستان تا عصر روشنگرى و رنسانس بوده است...».<ref>همان، ص155</ref>
5. فصل دوم، در مورد علت پيدايش سفسطه بحث مى‌كند، سپس افكار گرگياس و پروتاگوراس بيان مى‌گردد و مورد نقد و بررسى قرار مى‌گيرد.
#در فصل ششم، جامعه‌گرايى دوركيم و تأثير آن بر مفاهيم ماوراءالطبيعى، به‌ويژه باورهاى اخلاقى بررسى مى‌شود. برخى از مطالبى كه در اين فصل بحث مى‌شود عبارت است از:
 
#:جامعه چيست؟؛ محوريت و اصالت جامعه؛ اخلاق جامعه؛ جامعه فراتر از اخلاق و دين؛ جامعه برتر از اخلاق؛ جامعه فراتر از دين؛ جامعه از منظر انديشمندان مسلمان.
مؤلف در اين مورد چنين بيان مى‌كند:
#مؤلف، در فصل هفتم پيرامون غير واقع‌گرايى اخلاقى برخى از روشنفكران مسلمان سخن مى‌گويد.
 
#:«غير واقع‌گرايى به‌عنوان يكى از شاخص‌ترين و برجسته‌ترين ملاك‌هاى تمايز نگرش‌هاى مختلف اخلاقى، همواره معركه آراى نظرات فيلسوفان اخلاق بوده است؛ ازهمين‌رو، در تقسيم مكتب‌هاى اخلاقى آنها را به دو گروه واقع‌گرا و غير واقع‌گرا تقسيم مى‌كنند».<ref>همان، ص227</ref>
«نخستين نسبيت‌گرايى كه سفسطه را با او و او را با سفسطه مى‌شناسند، پروتاگوراس است كه پيش از همه سوفسطاييان، حتى گرگياس مورد نظر بوده است» (همان، 51).
 
6. فصل سوم و چهارم، پيرامون نظريات بزرگان مى‌باشد و از اولين تجربه‌گرا؛ يعنى [[ويليام اكام]] شروع مى‌گردد، نظرات طرف‌داران او مانند [[فرانسيس بيكن]]، [[جان لاك|جان لاک]] و [[جورج باركلى]] توضيح داده مى‌شود و به [[ديويد هيوم]] ختم مى‌گردد.
 
همچنين دو نظريه عقل عملى و نظرى كانت و افراط و تفريط صورت‌گرفته در آنها ذكر و بررسى مى‌شود.
 
7. محور بحث فصل پنجم، هرمنوتيك فلسفى است:
 
«هرمنوتيك فلسفى از جمله مكتب‌هاى فكرى و فلسفى جهان معاصر است كه فراز و نشيب‌هاى فراوانى را در طول تاريخ خود ديده است. هرمنوتيك، همواره ارتباط وثيقى با آموزه‌هاى دينى و اخلاقى داشته است و در مجموع از آن به‌عنوان ابزارى براى تفسير و تأويل مفاهيم متافيزيكى استفاده مى‌شده كه اين وجه مشترك هرمنوتيك، از عهد يونان باستان تا عصر روشنگرى و رنسانس بوده است...» (همان، ص155).
 
8. در فصل ششم، جامعه‌گرايى دوركيم و تأثير آن بر مفاهيم ماوراءالطبيعى، به‌ويژه باورهاى اخلاقى بررسى مى‌شود. برخى از مطالبى كه در اين فصل بحث مى‌شود عبارت است از:
 
جامعه چيست؟؛ محوريت و اصالت جامعه؛ اخلاق جامعه؛ جامعه فراتر از اخلاق و دين؛ جامعه برتر از اخلاق؛ جامعه فراتر از دين؛ جامعه از منظر انديشمندان مسلمان.
 
9. مؤلف، در فصل هفتم پيرامون غير واقع‌گرايى اخلاقى برخى از روشنفكران مسلمان سخن مى‌گويد.
 
«غير واقع‌گرايى به‌عنوان يكى از شاخص‌ترين و برجسته‌ترين ملاك‌هاى تمايز نگرش‌هاى مختلف اخلاقى، همواره معركه آراى نظرات فيلسوفان اخلاق بوده است؛ ازهمين‌رو، در تقسيم مكتب‌هاى اخلاقى آنها را به دو گروه واقع‌گرا و غير واقع‌گرا تقسيم مى‌كنند» (همان، ص227).


مطالب ديگرى كه در بخش پايانى، مورد بررسى قرار مى‌گيرد، به اين شرح است:
مطالب ديگرى كه در بخش پايانى، مورد بررسى قرار مى‌گيرد، به اين شرح است:
خط ۱۱۲: خط ۹۵:


فهرست مطالب و موضوعات، در ابتداى كتاب بيان شده است. فهرست كتب، تحت عنوان «كتابنامه»، در پايان نقل شده است. فهرست آيات قرآن، روايات، اعلام و موضوعات كتاب در انتها بيان گرديده است. توضيحات و منابع، در پاورقى بيان شده است. در پايان، ملخص موضوع كتاب، به عربى در چند سطر آورده شده است.
فهرست مطالب و موضوعات، در ابتداى كتاب بيان شده است. فهرست كتب، تحت عنوان «كتابنامه»، در پايان نقل شده است. فهرست آيات قرآن، روايات، اعلام و موضوعات كتاب در انتها بيان گرديده است. توضيحات و منابع، در پاورقى بيان شده است. در پايان، ملخص موضوع كتاب، به عربى در چند سطر آورده شده است.
==پانویس ==
<references />


== منابع مقاله ==
== منابع مقاله ==
۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش