نوبختی، اسماعیل بن علی
ابوسهل اسماعيل بن على نوبختى | |
---|---|
نام کامل | اسماعيل بن على بن اسحاق بن ابوسهل بن نوبخت |
اسماعيل بن على بن اسحاق بن ابوسهل بن نوبخت (237- 311 ه ق) از بزرگان و اعیان و وجوه شیعه امامیه، و از پیشوایان علم و فلسفه و از اعلام و برجستگان متکلمان در قرن سوم و چهارم هجرى.
علاوه بر آشنایى با فلسفه و کلام، به فقه و حدیث نیز آشنایى داشت و همه علوم و دانشهاى زمان خود را دارا و در عین حال شاعر و ادیب نیز بود. ابوسهل مردى کریم و از پیشوایان بارز شیعه و از مقربان دربار عباسى به شمار مىرفت و او را در فلسفه و کلام، مکتب و روش خاصى بود که مدتها پابرجا ماند و زمانى دراز افکار او در اغلب جوامع فرهنگى بررسى مىشد. گروهى از علما و دانشمندان از مکتب او استفادهها کردند و از منبع دانش وى سیراب شدند و پس از او از اعلام عصر خود در دانش و معرفت به شمار رفتند و در رأس نهضت فکرى قرن چهارم هجرى قرار گرفتند.
شاگردان
از شاگردان معروف او یکى ابوحسین على بن عبداللّه بن وصیف معروف به الناشى الاصغر متولد به سال 271 و متوفى به سال 360 یا 366 هجرى است که متکلم و شاعر معروفى بود و اشعار خود را در مسجد کوفه املا مىکرد و متنبى شاعر به هنگام کودکى از مجلس او استفاده کرده و از اشعارى که ابوحسین در مدح امیر المؤمنین على(ع) سروده بود و بر حاضران املا مىکرد، نسخهاى براى خود نوشته بود.
دیگر از شاگردان او ابوجیش مظفر بن محمد بن احمد بلخى متکلم است که در سال 367 هجرى وفات کرد، او استاد شیخ مفید بود و کتابهایى در کلام و غیره دارد.
دیگرى ابوحسین محمد بن بشر سوسنگردى از متکلمان امامیه است که تألیفاتى در امامت دارد و به «وعید» که یکى از مسائل معروف کلام است معتقد بود.
از شاگردان دیگر او ابوعلى حسین بن قاسم کوکبى کاتب و ابوبکر محمد بن یحیاى صولى، کاتب و ادیب مشهور متوفى به سال 335 یا 336 هجرى است که از ادیبان و نویسندگان شیعه بود و دو کتاب او به نام کتاب الاوراق و کتاب ادب الکاتب، هر دو، به چاپ رسیده است. و بالاخره بزرگان طایفه شیعه و برجستگان متکلمان امامیه در قرن چهارم و پنجم هجرى از قبیل شیخ مفید، نجاشى، سید مرتضى، شیخ طوسى و دیگران همگى به یک یا دو واسطه از شاگردان ابوسهل اسماعیل نوبختى بودند.
آراء کلامی
آراء کلامى او گرچه قابل توجه و عنایت مخصوص است، ولى از آراء او جز قسمتى بسیار اندک، چیزى به ما نرسیده است که برخى از آنها را شیخ مفید در کتاب اوائل المقالات خود، به طورى که قبلا هم گفتیم، آورده و آنها را به بنى نوبخت نسبت داده است. خاندان نوبخت کسانى بودند که نام آنها در ردیف پیشوایان و رهبران علم برده شده است و در رأس آنها اسماعیل و خواهرزاده او حسن بن موساى نوبختى قرار گرفتهاند. این دو نفر از مبرزترین و مشهورترین افراد این خانواده در فلسفه و علم کلام بودند.
در کلام بزرگان
نجاشى و شیخ طوسى و علامه حلى، هریک اسماعیل را چنین توصیف کردهاند که: «او شیخ متکلمان از اصحاب ما بود. او را در امور دنیا و دین جلالت و عظمتى بود، روشى چون روش وزیران همراه با جلالت کاتبان و دبیران داشت.» الندیم درباره او چنین گفته است: «او از بزرگان شیعه بود و ابوالحسین ناشى مىگفت که اسماعیل استاد او و مردى فاضل و عالم و متکلم بود و مجلسى داشت که گروهى از متکلمان در آن حاضر مىشدند.» الندیم این نظریه را در مورد مهدى منتظر بدو نسبت داده است که مىگفت «به امامت محمد بن الحسن معتقدم ولى در دوران غیبت خود وفات کرد و فرزندش جانشین او شد و این ترتیب یعنى انتقال امامت از پدر به فرزند ادامه خواهد یافت تا زمانى که خدا فرمان خود را در ظهور او به مرحله اجرا درآورد.»
صاحب کتاب خاندان نوبختى پس از ذکر این نظریه چنین افزوده است: «صحت نسبت این رأى به این شکل به ابوسهل شاید محل تردید باشد، چه علاوه بر آنکه در هیچیک از کتب شیعه ذکرى از آن نیست قطعهاى که شیخ صدوق در اکمال الدّین از کتاب التنبیه ابوسهل که در باب امامت بوده نقل مىکند با رأى علماى امامیه اثنىعشریه در خصوص غیبت تفاوتى ندارد؛ بلکه مىتوان گفت که ابوسهل که از شهادتدهندگان به ولادت و رؤیت و غیبت امام دوازدهم و از تصویبکنندگان مقام نیابت و وکالت شیخ ابوالقاسم حسین بن روح نوبختى بود، از بزرگترین کسانى است که مسئله غیبت را موافق عقیده امامیه دفاع و تقریر و در کتب خود مدون کرده است و بعد از او علماى دیگر این فرقه در این طریق هم از او پیروى نمودهاند و اگر هم، چنان عقیدهاى را که الندیم به او نسبت مىدهد، در اول کار اظهار کرده بوده به اقرب احتمالات بعدها به تصحیح آن پرداخته و رأیى را که جمهور امامیه پذیرفتهاند بیان و دفاع کرده است.
الندیم این حکایت را نقل مىکند و مىگوید: «ابو جعفر محمد بن على شلمغانى گمراه، معروف به ابن العزاقر نامهاى به ابوسهل اسماعیل نوشت و او را دعوت به آشوب کرد و وعده داد که معجزهاى نیز به او نشان دهد و کارهاى عجیب و غریبى هم نمایش دهد. اتفاقا چون پیش سر ابوسهل مو نداشت، به قاصد شلمغانى گفت نمىفهمم که معجزه چیست؟ به رفیقت بگو که موى این قسمت از سرم را برویاند تا من به او ایمان بیاورم، آن قاصد رفت و دیگر برنگشت.»
دو شاعر مشهور بحترى و ابن الرومى معاصر ابوسهل بودند و بحترى مدیحههایى درباره ابوسهل و پسرش اسحاق دارد. ابن الرومى هم بر سفره خاندان نوبخت بزرگ شده بود و مخصوصا از دستگاه ابوسهل و برادرش ابوجعفر استفادهها کرده بود.
مسعودى در کتاب مروج الذهب نقل مىکند که ابن الرومى سودایى مزاج و حریص و پرخور بود و او را دراینباره اخبار و سرگذشتهایى با ابوسهل اسماعیل بن على نوبختى و دیگر افراد خانواده نوبخت هست.
آثار
ابو سهل، از نظر فرهنگ، اطلاعات بسیارى داشت و آثار زیاد و کتابهاى متعددى نوشته است. تألیفات او در حدود 33 کتاب است و مىشود گفت که همه آنها در موضوعات کلامى و از آن میان پانزده کتاب در رد و نقض بر متکلمان معروف دیگر است. از کتابهاى اوست:
- الاستیفاء فى الامامة، التنبیه فى الامامة، الجمل فى الامامة و الرد على محمد بن الازهر، شاید این همان محمد بن زید بن محمود بن ابى الازهر نوشجى نحوى، متوفى به سال 325 هجرى است که از علماى شیعه بود.
- الرد على الطاطرى و این همان على بن حسن بن محمد طائى جرمى است. این مرد، فقیه بود و در نقل احادیث مردى ثقه به شمار مىرفت و از اصحاب امام کاظم(ع) و از واقفى مذهبان بلکه از وجوه و اعیان واقفیه «3» بود و نسبت به مذهب خود تعصب شدیدى داشت. وى استاد حسن ابن محمد بن سماعة صیرفى کوفى واقفى مذهب است که به سال 263 هجرى وفات کرد.
- الرد على الغلاة؛
- الرد على عیسى بن ابان فى القیاس؛
- نقض مسألة عیسى بن ابان فى الاجتهاد؛
- نقض مسألة عیسى الوراق فى قدم الاجسام مع اثباته الاعراض؛
- الرد على الیهود؛
- الرد على ابى العتاهیة که در توحید است؛
- الرد على اصحاب الصفات؛
- الانسان و الرد على ابن الراوندى؛
- الرد على الواقفة؛
- الرد على المجبرة فى المخلوق و الاستطاعة؛
- نقض رسالة الشافعى؛
- نقض کتاب عبث الحکمة لابن الراوندى؛
- نقض اجتهاد الرأى على ابن الراوندى؛
- نقض کتاب التاج على ابن الراوندى؛
- الصفات؛
- الخواطر؛
- المعرفة؛
- الحاکى و المحکى؛
- ابطال القیاس؛
- تثبیت الرسالة؛
- الخصوص و العموم؛
- الانوار فى تواریخ الائمة الاطهار؛
- التوحید؛
- الارجاء؛
- النفى و الاثبات، این کتاب، صورت مجلس مذاکرات او با ابوعلى جبائى در اهواز است؛
- فى استحالة رؤیة القدیم تعالى؛
- حدوث العالم؛
- الملل و النحل، ابن حجر در المیزان خود از این کتاب نام برده و آن را کتابى بزرگ معرفى کرده است، و شهرستانى در کتاب الملل و النحل خود بر این کتاب اعتماد داشت.
- مجالس ثابت بن قرة[۱].
پانویس
- ↑ نعمه، عبدالله، ص138-144
منابع مقاله
نعمه، عبدالله، فلاسفه شیعه، ترجمه جعفر غضبان، تهران، سازمان انتشارات و آموزش انقلاب اسلامى، جاپ یکم، 1367ش.