معجم البلدان

    از ویکی‌نور
    معجم البلدان
    معجم البلدان
    پدیدآورانیاقوت حموی، یاقوت بن عبدالله (نویسنده)
    ناشردار صادر
    مکان نشربیروت - لبنان
    سال نشر1995 م
    چاپ2
    موضوعایران - جغرافیا - متون قدیمی تا قرن 14

    جغرافیا - متون قدیمی تا قرن 14

    کشورهای اسلامی - جغرافیا - متون قدیمی تا قرن 14
    زبانعربی
    تعداد جلد7
    کد کنگره
    ‏G‎‏ ‎‏93‎‏ ‎‏/‎‏ی‎‏2‎‏م‎‏6
    نورلایبمطالعه و دانلود pdf

    معجم البلدان، فرهنگنامه‌ای جغرافیایی اثر ياقوت بن عبدالله حموى به زبان عربى است.

    انديشه تدوين فرهنگ‌نامه جغرافيايى معجم البلدان براى ياقوت به سال 1218م615/ق، در مرو پديد آمد و رنگ خاصّ كتاب از اوضاعى كه با تأليف آن پيوسته بود، بر ما معلوم مى‌شود. چنين رخ داد كه ياقوت با امام سمعانى، پسر مؤلّف الأنساب معروف، در مجلسى بود و از كلمه حباشه، نام محلّى در جزيرة العرب، سخن رفت كه در حديث آمده بود و ياقوت بر بنيان اشتقاق كلمه مدلّل داشت كه بايد آن را با ضم «ح» خواند، ولى يكى از حاضران مصرّ بود كه بايد حباشه با فتح «ح» خوانده شود و ياقوت نتوانست مرجع موثّقى به تأييد نظر خود پيدا كند و باآنكه كتابخانه‌هاى مرو در آن هنگام پر از مراجع بود، از يافتن شاهد ناتوان ماند. در اين هنگام مصمّم شد تا فرهنگ جغرافيايى را توضيح كند، بلكه تلفّظ درست آنها را نيز به دست دهد. بنابراین كتاب وى از نوع آن فرهنگ‌هاى لغوى است كه از قرن نهم به بعد با آن روبه‌رو شده‌ايم و اين نكته از كلمات خود ياقوت به هنگام وصف كتاب در مقدّمه معلوم مى‌شود كه گويد: «كتابى است درباره نام شهرها و كوه‌ها و درّه‌ها و دشت‌ها و دهكده‌ها و جاها و وطن‌ها و درياها و رودها و بركه‌ها و بت‌ها». به همين جهت آن را معجم البلدان ناميده است.

    باآنكه ياقوت راهى هموار در پيش داشت كه بسيار كسان از پيش پيموده بودند، باز هم بيم آن داشت كه به آن متهم شود كه از تأليف فرهنگ هدف جغرافيايى صرف دارد؛ بدين جهت بيشتر از هر چيز كوشش دارد تا مطالب خود را با شواهدى از قرآن و حديث تأييد كند. اشاره مى‌كند كه آيات خالق و دلايل قدرت او بر همه زمين گسترده است؛ ازاين‌رو در قرائت سفرنامه‌ها و اطّلاع از وضع شهرها فوايد بزرگ هست و اندرزهاى نكو، و مرد پارسا مى‌بايد كه در اثناى سفر، مشاهدات خود را به‌منظور فايده معاصران و نسل‌هاى بعد يادداشت و تدوين كند. ياقوت از اين نكته كه اطّلاعات جغرافيايى از لحاظ علمى نيز اهمّيّت دارد غافل نيست. به عقيده او نسخه‌برداران و روايت‌گرانى كه نام‌ها را بى‌دقّت مى‌پذيرند، غالباً آنها را به‌خطا ثبت مى‌كنند؛ درصورتى‌كه همه مردم به ضبط درست اعلام نياز دارند.

    حاكمان و قانون‌گذاران بايد از فتح هر شهر به دست مسلمانان خبر داشته باشند كه چگونه انجام گرفته تا خراج شهر را تعيين توانند كرد. اهل حديث بايد علما و مجتهدان معروف هر ولايت را بشناسند. اطلاع يافتن از آب و هوا و اوضاع طبيعى براى طبيبان اهمّيّت دارد. منجّمان نيز بايد منازل نجوم را بدانند تا طالع بلاد را توانند ديد. شاعران و عالمان لغت بايد تلفّظ نام مكان‌ها و رودها و كوه‌ها و چاه‌ها را درست بدانند تا خطا نكنند و مضحكه مردم دانا نشوند. ياقوت شرحى را كه در مقامات حريرى آمده، كه يكى از دانشمندان بزرگ دوران از تعيين محلّى عاجز مانده بود، شاهد گفتار خود مى‌گيرد.

    همه اين دلايل كه ياقوت آورده در حد خود موجّه است و بار ديگر تصوّرى از آن ملاحظات عملى كه نوشته‌هاى جغرافيايى را به نزد مؤلّفان مسلمان پديد آورد و به كمال رسانيد، به دست مى‌دهد كه البته ياقوت همه را ياد نمى‌كند.

    در آخر مقدّمه نام جغرافى‌شناسان سلف را به‌تفصيل مى‌آورد؛ اما نبايد پنداشت كه نام همه مؤلّفاتى را كه مرجع وى بوده‌اند آورده است.

    ياقوت مقدّمه را با تحليل كتاب و روش تأليف آن به سر مى‌برد. وى تقاضاى كسانى را كه به‌اصرار خواستار اختصار كتاب وى بوده‌اند با خشونت رد كرده و در اين مورد به حكايتى از جاحظ در معايب اختصار كتب استشهاد مى‌كند.

    به دنبال مقدّمه پنج باب هست كه به‌منزله مدخل كتاب است. باب نخست از نظريّات مختلف درباره شكل زمين بر اساس جغرافياى رياضى كه ماهيّت آن را مى‌شناسیم سخن دارد و خود او زمين را به شكل كره مى‌داند، كه فلك چون مغناطيس از هر طرف آن را مى‌كشد.

    باب دوم از نظام تقسيم اقاليم گفتگو دارد و ضمنا بروج دوازده‌گانه و بلاد متعلّق بدان و راه‌هاى عملى براى تعيين قبله هر شهر را نيز ياد مى‌كند.

    باب سوم در تفسير اصطلاحات جغرافيايى است كه از بريد، فرسخ، ميل و عنوان ناحيه‌ها چون اقليم، كوره، ولايت، استان، رستاق، طسوج، جند، آباد، سكه و مصر گفتگو مى‌كند؛ آنگاه اصطلاحات جغرافيايى نجومى را چون طول، عرض، درجه و دقيقه، و اصطلاحات مخصوص خراج و درآمد زمين را چون صلح، سلم، عنوة، خراج، فيء، غنيمت، صدقه، خمس و اقطاع شرح مى‌دهد.

    باب چهارم فهرست بلادى است كه مسلمانان گشوده‌اند به ترتيب خراجى كه از هريك وصول مى‌شود.

    باب پنجم بحثى مقدماتى است در اخبار بلاد و مردم نواحى مختلف و طبقه‌بندى ممالك از لحاظ منزلت و اهمّيّت؛ كه بابل به مقام اوّل است، سپس هند، آنگاه چين، بعد ترك، بعد روم. از پس اين باب‌هاى مقدمه‌وار كه پنجاه صفحه كتاب را مى‌گيرد فرهنگ به معناى دقيق آغاز مى‌شود.

    نام مكان‌ها مانند فرهنگ‌هاى سابق به ترتيب ابجدى آمده، ولى فراموش نبايد كرد كه ترتيب كلمات وابسته به يك حرف گاه به‌خلاف سابق است. پس از نام، توضيحاتى مفصل درباره تلفّظ آن با ذكر اختلاف قرائت‌ها هست. غالباً ياقوت به توضيح منشأ و اصل كلمه مى‌پردازد و به عادت لغت‌شناسان عرب مى‌خواهد كلمه را از مايه لغات عربى درآورد. جز در موارد استثنايى از انديشه عربى نبودن آن غافل است و بحث لغوى معمولا با شواهدى از شاعران عرب كه مى‌توان در كار تلفّظ درست بر آنها تكيه كرد همراه است و گاه مقياس تلفظ كلمه به كمك بحر و قافيه شعر مشخّص مى‌شود. پس از آن طول و عرض مكان و برج مخصوص آن معيّن مى‌شود.

    به دنبال آن، قسمت تاريخى است كه از اصل محلّ جغرافيايى و كيفيّت پيدايش و سكنه و نقش تاريخى آن بحث مى‌كند و غالباً اخبار و داستان‌هاى متعلّق بدان را نيز همراه دارد. اگر نام محل در قرآن آمده شاهد آن نقل مى‌شود. اگر مسلمانان آن را گشوده‌اند تاريخ فتح گفته مى‌شود و تقريبا هميشه از نام دانشوران محل به‌خصوص فقها و اهل حديث و نام استادان و شاگردانشان سخن مى‌رود. به‌علاوه، در بعضى از موارد ياقوت از جاها و شهرهایى كه ديده گزارشى دقيق دارد. از بناهاى مختلف، قلعه‌ها، بندرها و عادات و اخلاق قبايل و اقوام به‌تفصيل سخن مى‌گويد و از عجايب بلاد دور غافل نمى‌ماند. ضمن سخن، حكايات جالب و نكته‌ها و لطيفه‌ها و اشعار منتخب و گهگاه قطعات يا رسائل كامل از مؤلّفان سابق نقل مى‌شود و يك مقاله مستقل ده پانزده صفحه‌اى به وجود مى‌آيد.

    البته همه كلمات فرهنگ چنين مفصّل نيست. قسمت لغوى هميشه هست، ولى به هنگام سخن از محلّى گمنام يا نامعروف طبعا قسمت تاريخى وجود ندارد. در اين موارد قسمت نجومى نيز نيست و مشخصات و محل به‌تقريب معيّن مى‌شود و گاه توضيح كلّى كلمه با يك سطر به سر مى‌رود.

    گفتگو از منابع فرهنگ ياقوت ضرورت ندارد. در فصول پيشين مكرّر از آن سخن داشته‌ايم و گفته‌ايم كه وى همه مطالب جغرافيايى را كه طى شش قرن روى هم انبوه شده بود فراهم آورد. باآنكه مؤلّف سليقه لغوى دارد، اما اين كتاب جامع، به جغرافياى لغوى يا توصيفى بس نكرده، شامل جغرافياى نجومى نيز هست و در آن زمينه، از منابعى كه گاه بجا نيست مطالبى به دست مى‌دهد. هونيگمان اين موضوع را در كتاب خويش راجع به هفت اقليم با دقّت كامل روشن كرده و از بعض موارد فرهنگ نيز معلوم مى‌شود؛ مثلاًياقوت از ميان همه زيج‌ها (يعنى جدول‌هاى نجومى) به زيج ابوعون اسحاق بن على توجّه خاص داشته كه براى كارشناس بزرگى چون نالينو شناخته نبوده و شباهت آن را با صورة الأرض خوارزمى از روى قطعات منقول ياقوت اثبات كرده است. از اينجا توان دانست كه ياقوت حتى در اين زمينه كه چندان مورد توجّه وى نبوده منابعى به دسترس داشته كه به ما نرسيده است.

    مطالب ياقوت فوق‌العاده متنوّع است و مانند نمايندگان مكتب كلاسيك در عالم اسلام محصور نمانده و نيز مانند نمايندگان مكتب لغوى براى مواضع جزيرة العرب اهمّيّت استثنايى قائل نشده و چنان‌كه ديديم به جهان اسلام و شرق دور به يك شكل توجّه كرده و اين قضيّه درباره اروپاى شرقى و شمالى نيز صادق است. البته مشرق را بهتر از مغرب مى‌شناسد، ولى از ناحيه اخير نيز گاه اطّلاعاتى مى‌دهد كه نمودار وسعت معرفت وى از اوضاع آنجاست. آمارى مدلّل داشته كه ياقوت تنها مؤلّفى است كه قطعاتى از دو كتاب مفقود دو مؤلّف سيسيلى را نگاه داشته: يكى ابوعلى حسن (حدود سال 1050) و ديگرى ابن قطاع (متوفّى به سال 515/1121ق) كه همه اطّلاعات خود را درباره جزيره مذكور از آنها گرفته است. به عكس اين، اطّلاعات وى درباره ايتاليا نوعا خوب نبوده و همين قضيّه چنان‌كه زيبولت گويد درباره كرس، لومباردى، كالابريا، مالت و جز آن صادق است.

    به‌جز فرهنگ بزرگ، دو كتاب جغرافى ديگر با نام ياقوت ارتباط دارد كه پيش از فرهنگ چاپ شده بود و پس از آن بى‌ارزش شد: يكى - كه پس از فرهنگ بزرگ و با هدفى خاص تأليف شده - «المشترك وضعا و المتفرق صقعا» نام دارد؛ يعنى فرهنگ جاهايى است كه نام آن مشترك است. از عبارات خود ياقوت در مقدّمه كتاب معلوم مى‌شود كه آن را از فرهنگ بزرگ استخراج كرده تا مراجعه به آن آسان باشد. مطالب كتاب بسيار مختصر است و همه استطرادهايى كه مايه اعتبار منبع اصلى است افتاده و چون از پس فرهنگ بزرگ تأليف شده گاه مطالبى مختصر بدان افزوده شده كه در فرهنگ بزرگ نيست. در اين‌گونه موارد مراجعه بدان مفيد تواند بود. مطالب آن از لحاظ تعداد مفصّل است و يك‌هزارونودويك نام مربوط به چهارهزارودويست‌وشصت‌ويك محلّ جغرافيايى در آن هست.

    كتاب ديگر كه عنوان متكلّفانه «مراصد الاطلاع على أسماء الأمكنة و البقاع» دارد و جوينبول متن آن را چاپ كرده كار ياقوت نيست و مختصرى از فرهنگ بزرگ است كه يك‌صد سال بعد ظاهرا به‌وسيله شخصى به نام صفى‌الدّين عبدالمؤمن بن عبدالحكم (متوفّى به سال 739/1338ق) فراهم شده و هنوز درباره مؤلّف آن اختلاف هست. رنو، كه متن چاپ شده را با دقّت كامل مطالعه كرده، به اين نتيجه رسيده كه دست كم سه مختصر يا سه رونويس با يك عنوان وجود داشته كه فقط يكى از ياقوت بوده كه به ما نرسيده است. با توجّه به نظر ياقوت درباره «مختصرنامه‌ها» كه در آخر مقدّمه فرهنگ بزرگ آمده، وجود تأليفى از اين‌گونه متعلّق به او مشکوک مى‌نمايد. رنو مختصر دوم را از عبدالمؤمن مذكور مى‌داند و سومى را به سيوطى مشهور نسبت مى‌دهد. كتاب اخير در همين اواخر به دست آمده و جوينبول آن را در شش جلد چاپ كرده كه مورد توجّه بسيار شده تا آنجا كه كار ووستنفلد را در مورد چاپ فرهنگ بزرگ به نسبت زياد آسان كرده است و اكنون نيز از اين جهت اهمّيّت دارد كه مى‌توان نكات پيچيده فرهنگ بزرگ را به‌وسيله آن توضيح كرد. البته اضافات جوينبول بر كتاب مذكور هميشه مفيد و پرارزش خواهد ماند.

    ياقوت اديبى گسترده‌افق و نویسنده‌اى پركار و ذوفنون بود. بدون نياز به گفتگو از مؤلّفات مفقود وى كافى است معجم الأدباء را ياد كنيم كه به حجم و اهمّيّت از معجم البلدان كمتر نيست، بلكه از لحاظ مطالب تاريخى و فرهنگى جهان اسلام، از آن برتر است. ياقوت را با محقّقى چون بيرونى، كه در سطح جهانى است، يا جهانگردى از نوع مسعودى و مقدسى برابر نمى‌توان گرفت؛ اما با قياس به گروه جغرافى‌شناسان لغوى چون بكرى، ياقوت نه فقط از لحاظ فراوانى و تنوع مطالب، بلكه از لحاظ روش مستقل و هوشمندانه نيز از همه آنها سر است. به همين دلايل تأليف جغرافيايى او به‌حق ختم دوران پيش از حمله مغول بشمار مى‌رود و خود او را نيز به صف بزرگ‌ترين جغرافى‌شناسان آن دوران مى‌توان شمرد و فرهنگ وى تا به روزگار ما مرجعى موثّق و بى‌مانند است.

    منابع مقاله

    برگرفته از كتاب «تاريخ نوشته‌هاى جغرافيايى در جهان اسلام»، تأليف كراچكوفسكى، ترجمه ابوالقاسم پاينده.


    وابسته‌ها