معجم الألفاظ العربية في اللغة الفارسية

    از ویکی‌نور
    معجم الألفاظ العربية في اللغة الفارسیة
    معجم الألفاظ العربية في اللغة الفارسية
    پدیدآورانعبدالمنعم، محمد نورالدین (نويسنده)
    ناشر[بی نا]
    مکان نشر[بی جا]
    سال نشر1426ق - 2005م
    چاپ1
    زبانعربی
    تعداد جلد2
    کد کنگره
    /ع4ع2 2925 PIR
    نورلایبمطالعه و دانلود pdf

    معجم الألفاظ العربية في اللغة الفارسیة ، از آثار استاد زبان و ادبیات فارسی در دانشکده زبانها و ترجمه دانشگاه الازهر، محمد نورالدين عبدالمنعم فرهنگ‌نامه‌ای اختصاصی است که به معرفی و تبارشناسی واژگان عربی موجود در زبان فارسی می‌پردازد و اشتراک یا اختلاف معانی و تلفّظ و کاربرد آن را در مقایسه با زبان عربی بیان می‌کند و منبعی ارزشمند برای محققان و علاقه‌مندان به واژه‌شناسی در زبان‌های فارسی و عربی است.

    پیوند با آثار دیگر

    هدف و روش

    • نویسنده با تأکید بر آنکه اندیشه آماده‌سازی فرهنگ واژگان عربی رایج در فارسی را در سال 1417ق به واحد پژوهشی دانشگاه اسلامی امام محمد بن سعود، ارائه کردم و مورد تقدیر قرار گرفت و مقرّر شد بعد از اتمام منتشر گردد، افزوده است:
    • این پژوهش پیاپی، بعد از 6 سال به پایان رسید و من کوشیدم که این فرهنگ را به‌صورتی عرضه کنم که پژوهشگران عرب‌زبان را در زمینه زبان فارسی و چگونگی تأثیرپذیری آن از زبان عربی، یاری برساند؛ همان طور که برای فارسی‌زبانان مفید باشد و آنان را با ریشه‌ها، اشتقاق‌ها و دلالات و معانی کلمات عربی آشنا سازد و میزان تغییر و دگرگونی این واژگان را از نظر آوایی و گفتاری یا معنایی یا نگارشی نشان دهد.... [۱]
    • محمد نورالدين عبدالمنعم توضیحات مفصلی درباره انواع واژگان عربی در زبان فارسی آورده و از جمله تأکید کرده است که گاهی برخی از کلمات عربی معنای خاصّی در عربی دارد ولیکن در زبان فارسی به معنای دیگری استفاده می‌شود به عنوان مثال:
    • «رعناء» در عربی به معنای «زن احمق و هرزه‌گو» است ولی در فارسی به «زن زیبای خوش‌قدوقامت» گویند. [۲]

    ساختار و محتوا

    • این اثر فرهنگ‌نامه واژگان عربی موجود در زبان فارسی است و نظم الفبایی دارد و از 2 جلد به ترتیب ذیل تشکیل شده است:
    • جلد اول: از حرف الف تا ذال
    • جلد دوم: از حرف راء تا یاء.

    نمونه مباحث

    • «تکلّم» (در فارسی همسان با عربی تلفظ می‌شود): این کلمه با معنای عربی خودش (یعنی سخن گفتن) وارد فارسی شده است. [۳]
    • «عمار» (در فارسی، «اَمّار» تلفظ می‌شود): عمار با همان معنای عربی خودش وارد فارسی شده است؛ یعنی مؤمن استوار و تاب‌آور. [۴]

    پانویس

    1. مقدمه نویسنده، ج1، ص7.
    2. همان، ج1، ص51.
    3. متن کتاب، ج1، ص360.
    4. همان، ج2، ص761.

    منابع مقاله

    • مقدمه و متن کتاب.


    وابسته‌ها