مستند العروة الوثقی
مستند العروة الوثقی | |
---|---|
پدیدآوران | خویی، ابوالقاسم (نویسنده) بروجردي، مرتضي (مقرر) |
عنوانهای دیگر | العروة الوثقی. شرح |
ناشر | لطفي |
مکان نشر | ايران - قم |
چاپ | 1 |
موضوع | اعتکاف
روزه فقه جعفری - قرن 14 يزدي، محمدکاظم بن عبدالعظيم، 1247؟ - 1338؟ق. العروه الوثقي - نقد و تفسير |
تعداد جلد | 4 |
کد کنگره | BP 183/5 /ي4 ع402399 |
نورلایب | مطالعه و دانلود pdf |
مستند العروة الوثقی، تقریرات درس خارج فقه آیتالله سید ابوالقاسم خویی، به قلم مرتضی بروجردی است که به زبان عربی در چهار مجلد نگارش شده است.
کتاب، مشتمل بر چهار جزء است که در هر جزء، یک یا دو کتاب فقهی موجود در عروه ارائه شده است. در مجلدات کتاب، بهترتیب مباحث ذیل ذکر شده است:
- روزه؛
- تتمه بحث روزه و اعتکاف؛
- خمس؛
- اجاره.
هریک از مباحث فوق، در ضمن فصولی بیان شده است.
شیوه ارائه مطالب بدینگونه است که در بالای صفحه عبارت عروه، در ذیل صفحه تقریرات آیتالله خویی و نظریات وی و در پاورقی آدرس روایات ذکر شده است.
آیتالله خویی از جمله بزرگان حوزه نجف بوده است که در روزگارش، جنبش علمی بالندهای پدیدار شد که او ستون اصلی و محور آن بود. در آرا و نظریات وی نوآوریهای فراوانی دیده میشود که به چند نمونه از آنها اشاره میگردد:
- آغاز ماه قمری از جمله آراء ابداعی نویسنده بشمار میرود. وی معتقد بود که آغاز ماه قمری را نمیتوان چیزی نسبی شمرد و برای هر شهر یا منطقه، ماه قمری ویژهای در نظر گرفت. این اشتباه است که آغاز ماه قمری را با طلوع خورشید سنجید؛ چراکه به دلیل کروی بودن و چرخش وضعی زمین، هریک از اجزای آن در رویارویی با خورشید، حکم خودش را داشته و طلوع خورشید نسبت به منطقههای گوناگون، پیش و پس زمانی دارد؛ اما آغاز ماه قمری اینگونه نیست؛ چراکه معیار آن، بیرون رفتن ماه از محاق است و این مطلب، پدیدهای تکوینی است و پیامد گونهای ویژه از قرار گرفتن خورشید و ماه و زمین است و به اجزا و مناطق گوناگون زمین وابسته نیست. بنابراین نمیتوان گفت: ماه قمری در منطقهای در شب پنجشنبه آغاز شده و در منطقهای دیگر در شب جمعه؛ چراکه آغاز ماه قمری، چیزی نسبی نیست و در اصل چیزهایی مانند: محاق، یا پنهان شدن ماه از زمینیان و نیز بیرون رفتن از محاق، پدیدهای تکوینی است و از چگونگی قرار گرفتن ماه و خورشید و زمین نسبت به یکدیگر سرچشمه میگیرد. البته باید بدانیم که اثبات این دیدگاه به این صورت از نوآوریهای آیتالله خویی است، ولی خود این دیدگاه پیش از او نیز در میان فقیهان یافت میشده، اما برخی آن را به کمک روایات پذیرفتهاند و گروهی نیز از راه مسطح و نه کرهای بودن زمین[۱].
- ضامن بودن نسبی در خمس، از دیگر نوآوریهای ایشان است. در میان فقیهان معروف است که اگر کسی کالایی را برای دادوستد و سودآوری بخرد و بهای آن افزایش پیدا کند، باید خمس این افزایش را بپردازد و اگر پرداخت خمس را به آینده واگذارد و بهای آن کالا کاهش یابد، باز هم همان خمس پیشین را بدهکار خواهد بود.
آیتالله خویی در این مسئله، بر پایه نکتهای باریک و دقیق چنین میگوید: او خمس را به نسبت ضامن است؛ زیرا کاهش بهای کالا، بر مال مشترک میان مالک و امام(ع) وارد شده است و بدینسان باید به نسبت سهم هریک، این کاهش را تقسیم کرد. برای نمونه اگر نُهدهم کالا از آن مالک باشد و یکدهم از آنِ امام(ع)، کاهش بها را باید برای هر دو در نظر گرفت و نه تنها برای سهم مالک. بدینسان، این دیدگاه با آنچه مشهور گفتهاند، تفاوت بنیادین دارد و مالک تنها خمس سهم خود را باید بپردازد[۲].
- نبودن خمس در افزایش بهای مال بخشش، حیازت یا احیاشده، از دیگر آراء آیتالله سید ابوالقاسم خویی است. هرگاه کسی مالی را از راه بخشش، حیازت یا احیا به دست آورد، نزد مشهور فقیهان چنین مالی با آنچه انسان میخرد تفاوتی ندارد. بنابراین اگر بهای هریک از این کالاها افزایش یابد، خمس بر این افزایش واجب نیست، مگر اینکه آن کالا را بفروشد که آنگاه باید خمس افزایش بها را بپردازد.
آیتالله خویی در اینجا نیز بر پایه نکتهای دقیق، میان این دو گونه از مالها تفاوت می-بیند. در گونه نخست که از راه بخشش یا حیازت و یا احیا به دست آمده، انسان در واقع مالک ارزش مالی آن کالا میشود و این ارزش، محدود به یک حد معینی نیست. بنابراین، اگر این کالا را بفروشد، افزایش بهای آن را افزایش بر سرمایه نمینامند تا خمسی در آن باشد. اما در گونه دوم که مالی را خریده باشد، سرمایه او معین است و هرگاه به بهایی بیش از آن بفروشد، باید خمس افزایش بها را بپردازد[۳].
فهرست مطالب هریک از جلدهای کتاب در انتهای آن آمده است. در انتهای جلد سوم غلطنامه و در انتهای جلد چهارم استدراکات آن جلد آمده است.
پانویس
منابع مقاله
- مقدمه و متن کتاب.
- فیاض، محمداسحاق، «نوآوریهای اصولی و فقهی آیتالله خویی»، نشریه کاوشی نو در فقه اسلامی، پاییز و زمستان 1377، شماره 17 و 18، ص319 تا 343.