ابن مرزوق، محمد بن احمد
شمسالدين ابوعبدالله محمد بن احمد عجيسى تلمسانى،معروف به «ابن مرزوق خطيب» يا «ابن مرزوق جَدّ»، از رجال سياسى و علمى مغرب در سده 8ق (711-781ق/1311- 1379م)، (محمد چهارم).
خاندان
ابنِ مَرْزوق، نام مشترک افراد خاندانى مالکى مذهب از مغرب.
اصل ايشان از جنوب افريقيه بود که به تلمسان مهاجرت کردند و در آنجا سکنى گزيدند.
بيش از 10 نفر از افراد اين خانواده جزو بزرگان علم و ادب و فقه و سياست بودند و بىگمان 2 تن از آنان: محمد خطيب و محمد حفيد تأثير بسزايى در فرهنگ مغرب اسلامى برجا نهادهاند.
مرزوق که مرازقه بدو منسوبند، در اواخر قرن 5ق در تلمسان اقامت داشت و مردی صالح و ديندار بود.
ابوبکر، فرزند مرزوق، خادم مزار ابومدين شعيب، صوفى معروف اندلسى بود. وی را از بزرگان صوفيه دانستهاند. پس از مرگ، جنازه او را در تلمسان نزديک قصرالقديم به خاک سپردند و خدمت مزار ابومدين به صورت موروثى در خاندان مرزوق بماند.
درباره محمد اول فرزند ابوبکر چندان چيزی دانسته نيست، ولى پسرش محمد دوم (629 -681ق) از اوليا محسوب مىشد. يحيىبن خلدون شماری از استادان او را نام برده است.
فرزند محمد دوم، ابوالعباس احمد (681 -741ق) تحصيلاتش را در تلمسان و فاس گذراند و يحيى ابن خلدون فهرستى از استادان او را در اين دو شهر ذکر مىکند. وی در 717ق به سفر حج رفت و در مدينه مجاور شد و سرانجام در مکه درگذشت و مقبره او در باب المعلّى مدتها زيارتگاه بود.
محمد سوم پسر احمد اول، نخستين خطيب مسجدی بود که سلطان ابوالحسن مرينى در تلمسان بنا کرد و پس از مرگ او خطابت آن را برادرزادهاش محمد چهارم به عهده گرفت.
یکی از معروفترين افراد اين خاندان محمد چهارم است.
تحصیلات
وی در نوجوانى همراه پدرش به مشرق رفت و ضمن اقامت در شهرهای مختلف چون قاهره به فراگيری علوم اسلامى پرداخت.
مناصب، نزدیکی به سلطان
در 733 يا 735ق به مغرب مراجعت کرد و هنگامى به تلمسان رسيد که ابوالحسن على بن عثمان مرينى بدانجا دست يافته بود.
وی پس از مرگ عمويش، در خطابت جانشين او شد و به تدريج در نزد سلطان منزلتى رفيع يافت. از اين پس روز به روز به ارج وی نزد سلطان افزوده مىشد، تا جايى که در واقعه طريف (741ق/1340م)، در کنار سلطان حضور داشت. سلطان در 748ق او را به عنوان سفير جهت برقراری صلح نزد آلفونسوی يازدهم پادشاه قشتاله روانه کرد تا بتواند اسيران جنگى را که ابوعمر تاشفين پسر ابوالحسن نيز در جمع آنان بود، آزاد سازد.
در اين ميان ابوعنان فرزند ابوالحسن که در فاس بود، به جای پدر بر تخت نشست و ابن مرزوق همراه با جماعتى از اعيان و بزرگان - که در بين آنان همسر سلطان ابوالحسن نيز حضور داشت - نزد ابوعنان رفت و پس از درنگى کوتاه در دربار ابوعنان به تلمسان بازگشت.
در اين زمان ابوسعيد عثمان ابن عبدالرحمان زيانى بر آنجا حکمرانى مىکرد و برادرش ابوثابت و نيز قبيله بنى عبدالواد از او حمايت مىکردند.
در همين دوران، ابوالحسن که اکنون تاج و تخت را از دست داده بود، از تونس به سوی مغرب حرکت کرد، ليکن در راه به عللى در شهر الجزاير ماند و در آنجا گروهى را برای محاصره تلمسان گرد آورد. ابوسعيد که از اين موضوع آگاه شده بود، ابن مرزوق را از راه صحرا جهت مذاکره نزد وی فرستاد. ولى ابوثابت برادر ابوسعيد و گروهى از زعمای قوم که از اين امر ناراضى بودند، ابن مرزوق را از ميانه راه بازگرداندند و به زندانش انداختند، اما پس از چندی آزادش کرده، از راه دريا به اندلس روانه ساختند.
وی در سفر خود به اندلس در 752ق نزد ابوالحجاج که درپى واقعه طريف در سبته با او آشنا شده بود، به غرناطه رفت. ابوالحجاج وی را مورد احترام قرارداد و خطاب مسجد الحمراء را در 753ق به عهده او گذاشت. وی در اين مقام چندان نپاييد و در 754ق ابوعنان، او را به فاس فراخواند. ابن مرزوق در دربار سلطان مغرب مورد تکريم قرار گرفت و منصبى به دست آورد.
ابوعنان در 758ق ابن مرزوق را جهت خواستگاری دختر سلطان ابويحيى به تونس فرستاد. وی با جواب منفى دختر ابويحيى روبهرو شد و اين امر و برخى علل ديگر سبب خشم ابوعنان نسبت به او گرديد و وی ابن مرزوق را روانه زندان ساخت، ولى پس از مدتى به پايمردی تنى چند از بند رهايى يافت. به دنبال مرگ ابوعنان در 759ق و برخاستن مدعيان برای تصرف تاج و تخت - که ابوسالم، برادر ابوعنان نيز يکى از ايشان بود - ابن مرزوق وی را ياری کرد و چون ابوسالم بر تخت نشست، او نزد سلطان جديد منزلت والايى يافت، ولى با بدگويى از نزديکان سلطان آنان را برضد خود برانگيخت. پس از قتل ابوسالم (762ق) ابن مرزوق موقعيت خود را از دست داد و بعد از 2 سال در 764ق به قصد تونس بر کشتى نشست.
در 765 (يا 766ق) نزد سلطان ابواسحاق و وزيرش ابومحمد ابن تافراکين رفت و در جامع موحدون تونس خطبه خواند. با کشته شدن ابواسحاق در 770ق، پسرش خالد جانشين او شد، ولى حکومتش ديری نپاييد و سلطان ابوالعباس تاج و تخت را ربود و به دنبال آن ابن مرزوق را از سمت خطابت در جامع تونس عزل کرد.
ابن مرزوق خطيب در 773ق به قصد مصر راه دريا در پيش گرفت و پس از گذار از اسکندريه، در قاهره نزد ملک اشرف شعبان بن حسين رسيد و به عنوان قاضى و خطيب در آنجا منصبى يافت و در مدارس صرغتمشيه، شيخونيه و قمحيه مصر تدريس کرد.
سفرها، اساتید
ابن مرزوق در طى زندگى سفرهای گستردهای به غرب و شرق اسلامى داشت. در تلمسان، جريد، بجايه، تونس، مصر، بيتالمقدس، دمشق، مکه، مدينه و نيز اندلس بزرگانى را ملاقات کرد و از ايشان دانش آموخت. او خود نام آنان را در مشيخهاش، عجاله المستوفز گرد آورد است.
شاگردان
وی شاگردانى نيز پرورش داد که از آن ميان مىتوان از ابن قنفذ و ابن زمرک نام برد.
کثرت ذکر او در طرق اجازات مغرب اسلامى حائز اهميت است.
فرزندان
ابن مرزوق خطيب را دو فرزند بود: محمد و احمد که از سوی احمد صاحب نوهای به نام محمد شد.
وفات
زندگى وی که پيش از سفر به مصر با تشويش و اضطراب سپری شده بود، در مصر با آرامش گذشت. پس از مرگ پيکرش را ميان مقبره ابن قاسم و اشهب به خاک سپردند.
آثار
ابن مرزوق خطيب، همگام با زندگى سياسى، آثار بسياری از خود برجای گذاشت.
- المسند الصحيح الحسن فى مآثر و محاسن مولانا ابى الحسن، که در 1925م لوی پرووانسال، مستخرجاتى از آن را همراه با ترجمه فرانسه در هسپريس، شم 5 منتشر کرد.
همچنين فصلى از آن توسط بلاشر در «يادنامه هانری باسه» ترجمه شد. در 1975م؛ مايا شاتزميلر مقالهای درباره اين اثر با عنوان «چگونگى تأليف مسند ابن مرزوق» در آرابيکا، شم 12 منتشر کرد و در 1976م ماريا خسوس بيگرا مقالهای با عنوان «درباره مسند ابن مرزوق» در همان مجله، شم 13 به چاپ رسانيد و همو در 1401ق/1981م در الجزاير متن کامل کتاب را انتشار داد.
- تيسير المرام فى شرح عمده الاحکام، نسخههايى از اين اثر در کتابخانههای رباط، قاهره و استانبول موجود است.
- عجاله المستوفز المستجاز، که در آن به ذکر شيوخ خود در حجاز، شام، مصر و مغرب پرداخته است؛ نسخهای از آن در خزانه ملکيه رباط موجود است؛
- عقيده اهل التوحيد المخرجه من ظلمه التقليد،(چاپ شده است و نیز منسوب به ابومرزوق حفید) که نسخهای از آن مربوط به سده 8ق در کتابخانه کوپريلى يافت مىشود؛
- سؤال و جواب فى الشرف من قبل الامم، که نسخهای از آن در کتابخانه چستربيتى مضبوط است؛
- نهايه الامل فى شرح کتاب الجمل،(چاپ شده است و نیز منسوب به ابو مرزوق حفید) شرحى است بر الجمل خونجى در منطق که دو نسخه از آن در کتابخانه اسکوريال محفوظ است. تاريخ کتابت نسخه نخست به 859ق مىرسد.
شايان ذکر است که اثری با عنوان طيب الحبيب در شرح قصيده برده بوصيری که نسخههايى از آن در برلين و پاريس موجود است، توسط بروکلمان به ابن مرزوق خطيب نسبت داده شده که ظاهراً بايد تأليف ابوطاهر احمد خجندی (د 802ق) باشد (در مورد شرح ديگری بر قصيده برده که به او نسبت دادهاند، به شرح حال ابن مرزوق حفيد رجوع شود)[۱].
پانویس
- ↑ حاج منوچهری، فرامرز، ج4، ص606-605
منابع مقاله
حاج منوچهری، فرامرز، دائرةالمعارف بزرگ اسلامی زیر نظر کاظم موسوی بجنوردی، تهران، مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، چاپ دوم، 1377.