فواكة البساتين منتخباتی فلسفی، اعتقادی، روایی در اواخر قاجاریه

    از ویکی‌نور
    فواكة البساتين منتخباتی فلسفی، اعتقادی، روایی در اواخر قاجاریه
    فواكة البساتين منتخباتی فلسفی، اعتقادی، روایی در اواخر قاجاریه
    پدیدآورانطهرانی، میرزا محمد (نویسنده) قیصری، علی (مصحح)
    ناشرمورخ
    مکان نشرقم
    سال نشر۱۳۹۷ش
    موضوعمسا‌ئل‌ متفرقه‌,اسلام‌ ^aمجموعه‌ها‌
    کد کنگره
    AC۱۲۷/ط۹ف۹‏

    فواكة البساتين منتخباتی فلسفی، اعتقادی، روایی در اواخر قاجاریه تألیف حاج میرزا محمد طهرانی، به کوشش علی قیصری؛ این کتاب، حاوی مطالبی متنوع در فلسفه و علوم جدید، اخلاق و اندرز، کلام و اعتقادات، برخی روایات تاریخی و داستانی و متفرقه، فنون ادبی، و مباحثی مربوط به نظریه شناخت می‌باشد.

    گزارش کتاب

    بخشی از مقدمه دکتر علی قیصری درباره این کتاب: کتاب «فواکه البساتین» اثر حاج میرزا محمد طهرانی، حاوی مطالبی متنوع در فلسفه و علوم جدید، اخلاق و اندرز، کلام و اعتقادات، برخی روایات تاریخی و داستانی و متفرقه، فنون ادبی، و مباحثی مربوط به نظریه شناخت می‌باشد. این متن که تناوباً به عربی و فارسی تألیف شده با سبک و رسم الخطی یکسان و فشرده در 306 صفحه در دفتری به ابعاد 5/33 در 5/15 سانتی‏متر تحریر و تاریخ انجام کتابت آن نیز در انتهای متن ذیحجه 1332 ه.ق (برابر با اکتبر و نوامبر 1914م.) قید گردیده است. دفتری که در تحریر «فواکه البساتین» به کار رفته از نوع مرغوب دفاتر قدیمی نگاهداری حساب‌های تجاری است، ولی تنها چند برگ از ابتدا و چند برگ از انتهای دفتر، با خط و جوهری متفاوت، به یادداشت چند فقره حساب به سبک سیاق اختصاص یافته است و باقی دفتر بی هیچ خدشه یکسره وقف گزارش و نگارش پاکیزه مطالب نظری و روایی است. تا جایی که‏ می‏دانیم نویسنده این مجموعه، حاج میرزا محمد طهرانی، شغل تجارت داشته، به کتاب و داد و ستد آن علاقمند بوده، و عربی را نیز به خوبی‏ می‏دانسته است. حاج میرزا محمد، فرزند حاج میرزا محمد باقر، به «حاج میرزا محمد تاجر» و «حاج میرزا محمد کتابفروش طهرانی» هم شهرت داشت، هرچند که در متن حاضراشاره‌ای به این دو شهرت اخیر دیده نمی شود. فرزندان وی بعدها نام خانوادگی کتابیان را برگزیدند. حاج میرزا محمد علاوه بر داد و ستد کتاب در کار تجارت قند و شکر نیز بوده است. هرچند که از سابقه تحصیلی نویسنده و کسانی که با وی از نظر فکری و بحث محشور بوده‏اند، خبری در دست نیست اما‏ می‏توان مجموعه حاضر را با توجه به مباحثی که به آن پرداخته، نمونه خوبی دانست از تنوع موضوعات و طرز بیان و انشای محفوظات فلسفی، علمی، اخلاقی، اعتقادی و نیز داستان‌های تاریخی و روایات متفرقه در ایران در اواخر دوره قاجار؛ هم در ارتباط با شماری از مباحث سنتی فلسفی و کلامی، مانند «وجود و عدم»، «انسان کامل»، «قیامت»، و نیز کلیاتی در اخلاق و حکمت عملی، و هم در ارتباط با ورود برخی مباحث جدید در فلسفه و علوم که در غرب مطرح گردیدند، مانند «الکتریسیته»، «رعد و برق»، «قوس و قزح»، فیزیک «گازها»، و جز آن. اما بیشتر متن به بیان عقاید دینی، نگارش روایات گوناگون، و اندرز اختصاص یافته و کلاً سرشار از ارجاعات مکرر به آیات قرآن و احادیث است.

    اگرچه در دوره قاجار شماری از تجار، سوای موضوعات تجاری، در باب موضوعات متنوع از تاریخی و جغرافیایی گرفته تا سیاسی و اجتماعی و خانوادگی، نوشته‌‏هایی از خود برجای گذاشتند، و یا خاطرات و سفرنامه‌‏هایی (چه واقعی و چه تخیلی) تألیف کردند، اما متنی که در این‌جا مورد نظر است از سنخ این‏گونه نوشته‌ها نیست. متن حاضر، به جز اشاره‏‏‏ای کوتاه به نام و نام پدر نویسنده در ابتدای متن، به سابقه خانوادگی، معیشتی، و یا تحصیلی نویسنده نمی‏پردازد؛ همچنین علیرغم تاریخ انجام کتابت اثر، که یکی از ادوار بحرانی در تاریخ متأخر ایران بود، اشاره‏‏‏ای به مسائل تجاری و یا رویدادهای سیاسی و اجتماعی نیز در آن نیست. این متن، اما از لحاظ محتوای اعتقادی، روایی، اخلاقی، و فلسفی و نیز سبک و زبانی که در طرز بیان و نگارش موضوعات متنوع نظری به کار برده است، و همچنین استفاده‌ای که به تناوب از دو زبان عربی و فارسی کرده است، شایان توجه می‏باشد.

    «فواکه البساتین» را، از نظر سبک انشا و طرز به کاربردن استعارات و گزینش مباحث و ارجاع به آیات و احادیث، ‏ می‏توان ادامه سنتی دیرینه در گردآوری و تدوین موضوعات گوناگون روایی، ادبی، ذوقی، اعتقادی، و نظری دانست. از این دیدگاه «فواکه البساتین» را همان‏طور که از عنوان آن نیز استنباط‏ می‏شود‏ می‏توان اثری دانست مانند یک جُنگ و یا کشکول، زنبیل، و سفینه، حاوی مطالب متنوع در اخلاقیات و فلسفه و باورهای دینی و همچنین شماری فنون ادبی، داستان‌های تاریخی و روایاتی که بعضا در مقام خود خیال انگیز و سر«گرم»کننده محسوب می‌شدند.

    در تحریر مطالب متن «فواکه البساتین» نیز نظم و ترتیب خاصی رعایت نشده است، گاه عنوانی برای یک قسمت در نظر گرفته شده و گاه صرفاً به ذکر «بدان که» اکتفا گردیده، ولی در بیشتر موارد، بدون تصریح بر عنوان خاصی، متن بر روال خود تحریر یافته است.

    درواقع این اثر را می‌توان در مقام مجموعه‌ای در نظر آورد که نویسنده و پدیدآورنده‌اش از راه نگارش تدریجی و یا پاکنویس آن، افکار و دانسته‌‏های اعتقادی و نظری و به طور کلی خوانده‌های متنوع خود را گرد هم‏ می‏آورده، مرور‏ می‏کرده و مکتوب‏ می‏ساخته؛ و برایش این کتابت، به ویژه در مورد بخش‌های اعتقادی و اخلاقی آن، نوعی عبادت‏ می‏بوده است. بنابراین نفس نگارش این مجموعه، تجربه‌ای ذوقی، ذهنی، و روحی برای او داشته و هرچند که متن از یک ساختار کلی منطقی و استدلالی و حتی موضوعی برخوردار نیست، اما گزینش موضوعات نیز مشخصاً بر پایه ارزش و اهمیتی بوده است که وی از منظر ذوقی، اعتقادی، و فکری برای آن‏ها قائل بوده و آن‏ها را سزاوار ثبت و انشاء‏ می‏دانسته، مانند مطالبی در باب انسان کامل، قیامت، و اندرزهای اخلاقی، و یا داستان‌های تاریخی و حتی روایات و مطایبات بعضا هزل آمیز. این متن را شاید بتوان به سینی رنگ یک نقاش تشبیه نمود که به تدریج رنگ‏های لازم برای ترسیم پرده‏‏‏ای که باید آفریده شود بر آن گردآوری گردیده و اینک خود به همان پرده تبدیل گشته.

    از آن‌جا که حاج میرزا محمد علاوه بر تجارت شکر در کار داد و ستد کتاب هم بود می‌توان گمان برد که وی اوقاتی را در خلوت منزل و یا در محل کارش با کتاب‌هایی که در اختیار داشت می‌گذراند، به تناوب آن‌ها را می‌خواند و بخش‌هایی که جالب نظرش بودند را در این دفتر می‌نگاشت.

    به این ترتیب، می‌توان فهرستی از علایق نویسنده جمع‌آوری کرد و بر آن پایه کتب و منابع مورد استفاده و ارجاعش را شناسایی نمود؛ مثلا «خزائن» ملا احمد نراقی (و. 1245 ه.ق)، «کشکول» شیخ بهائی (و. 1031 ه.ق)، متون فلسفی و حکمی، «الف لیله و لیله»، «انسان کامل» عبدالکریم جیلی (و. 826 ه.ق)، «کلمات مکنونة» از آثار ملا محسن فیض کاشانی (و. 1090 ه.ق)، و طیف متنوعی از متون ادبی از جمله آثار و منابع مورد ارجاع و اشاره نویسنده بوده است.

    علاقه و توجه نویسنده به مباحث مختلف ادبی، نشانگر ذوق وافر اوست. در این اثر اما ادب فارسی نمود کمتری دارد و برعکس، ادبیات عرب بهره بیشتری یافته است. مثلا یک رساله در باب «بدیع»، به طور خلاصه در متن آمده و در جای جای آن، از متون ادب عرب استفاده شده است. بخش مهمی از این ادبیات، امثال و حکم، نقل قول‌ها، روایات، و نیز سخنان حکمت‌آمیز است. اما صبغه دیگری از ادبیات عرب در این کتاب، آوردن مطایبات و نقل‌های بعضا هزل‌آمیز و خارج از عرف است؛ گو این که نقل متونی از این دست، در آثاری که در زمره دست چین و کشکول هستند امر چندان عجیبی نبوده است و از این منظر حرجی بر گردآورنده و نویسنده‌اش نیست. به جز این گونه مطالب که بعضاً در شماری از متون کلاسیک به چشم می‌خورد و در مقام خود گونه‌ای ادبی محسوب می‌گردد، بخش دیگری که در ادبیات عرب وجود داشته و در «فواکه البساتین» هم آمده، متون داستانی و روایی است. نویسنده و گردآورنده متن حاضر دلبستگی خاصی به «الف لیله و لیله» داشته است. موضوع توجه به این متن و بررسی جایگاه آن در ادبیات عرب و سپس در ادبیات فارسی بحث جداگانه‌ای می‌طلبد، اما مانند بسیاری از متون دیگر، در «فواکه البساتین» از این متن نیز استفاده شده است. این نشان‌دهنده علاقه نویسنده به گونه کهن داستان‌های عربی، با ذکر دقایق، ظرایف، و تصویرسازی‌های آن است. مثلا داستان‌های هارون الرشید در قصر با جواری گوناگون و یا داستان‌های اسحاق موصلی (و. 235 ه.ق) موسیقی‌دان، و دیگران، علاوه بر ظرایف داستانی، تصویرسازی‌های رنگارنگ و متنوعی را پدیدآورده که پیداست بازگویی آن‌ها برای نویسنده گیرایی خاص خودش را می‌داشته است.

    نکته فرعی در نقل از «الف لیله» این‌که به دلیل وجود تحریرها و چاپ‌های گوناگون از آن، احتمالا نویسنده به چاپ سانسور نشده انتشارات بولاق در مصر دسترسی داشته و گاهی مطالب منافی عرف در متن گردآوری و نقل شده است که آن نیز بهره خود را به متن می‌بخشیده. بعضی از این مطالب در بین قدما به علم النَیک مشهور بوده و مفردات و تصویرسازی‌هایی به همراه داشته که احتمالا نوعی محرک و تجویز هم بوده است. با این که چنین مطالبی در شماری از متون کلاسیک وجود می‌داشته و تا حدی نیز معمول بوده، ولی چون امروزه فاقد جواز نشر است، بناچار مواردی حذف گردید. این موارد به صورت [...] مشخص شده‌اند.

    وجه دیگر این گونه متون، چه در عربی و چه در فارسی، احراز نوعی نگاه منفی به زن و استفاده از مضامینی مانند مکر و حیله در توصیف آنان بوده است. چنین نگرشی را در برخی از روایاتی که در متن حاضر گردآوری گردیده نیز می‌توان سراغ نمود. اما آنچه باعث شده مؤلف این موارد را از متون عربی بیاورد به احتمال زیاد عدم آشنایی اغلب جامعه و بخصوص اطرافیان او با ادبیات عرب بوده تا به این وسیله مانع و رادعی در جلب توجه به چنان محتویاتی باشد.[۱]

    پانويس


    منابع مقاله

    کتابخانه تخصصی تاریخ اسلام و ایران

    وابسته‌ها