علقمة بن قیس

    از ویکی‌نور
    علقمة بن قیس
    NUR00000.jpg
    نام کاملابوشبل يا ابوشبيل علقمة بن قيس نخعى كوفى
    نام‌های دیگرعلقمة بن قيس
    نسبنخعی کوفی
    نام پدرقیس
    محل تولدمدینه، عربستان
    محل زندگیمدینه
    رحلت62ق
    دیناسلام
    مذهبتشیع
    اطلاعات علمی
    اساتیداميرمؤمنان عليه‌السّلام، ابن مسعود، حذيفه، ابودرداء و سلمان
    شاگرداناسود بن يزيد بن قيس، ابراهيم بن يزيد نخعى، ابراهيم بن سويد نخعى، عامر شعبى و ابووائل شقيق بن سلمه

    علقمه بن قیس‌ (متوفای 62ق)، کنیه او ابوشبل یا ابوشبیل نخعى کوفى است؛ عبداللّه بن مسعود این کنیه را براى او انتخاب نمود؛ زیرا علقمه عقیم بود و داراى فرزند نشد. او در زمان حیات پیامبر(ص) دیده به جهان گشود.

    اساتید

    از امیرمؤمنان علیه‌السّلام، ابن مسعود- که استاد او بود- حذیفه، ابودرداء و سلمان نقل حدیث کرده است؛

    شاگردان

    راویان از وى، پسر برادرش اسود بن یزید بن قیس، پسر خواهرش ابراهیم بن یزید نخعى، ابراهیم بن سوید نخعى، عامر شعبى و ابووائل شقیق بن سلمه هستند.

    علقمه در کلام بزرگان

    او در جنگ صفین در کنار امیرمؤمنان علیه‌السّلام بود؛ آن قدر جنگید که شمشیرش به‌ خون آغشته گردید و پایش آسیب دید و برادرش ابىّ بن قیس شهید شد و به این دلیل که زیاد نماز مى‌گزارد به او «ابوالصلاه» مى‌گفتند. نصر بن مزاحم مى‌گوید: «پاى علقمه بن قیس فقیه آسیب دید و او مى‌گفت: من پایم را سالم‌تر از این نمى‌خواهم؛ زیرا به وسیله آن امید ثواب از پروردگار را دارم. آرزو داشتم برادرم و برخى از مؤمنان را در خواب ببینم که دیدم و به برادرم گفتم: چگونه وارد آن جهان شدى؟ گفت: ما و دشمنانمان با هم ملاقات کردیم و در محضر الهى با یک‌دیگر به احتجاج پرداختیم و ما بر آنان پیروز شدیم؛ از زمانى که به خود آمده‌ام چنان شادمانى به خود ندیده‌ام که با این خواب به من دست داد».

    خطیب مى‌گوید: «علقمه یکى از پیشگامان فقه و حدیث بود و همراه امیرمؤمنان علیه‌السّلام وارد مدائن شد و با او در جنگ نهروان شرکت نمود. اعمش از مسلم بطین روایت مى‌کند که علقمه در جنگ نهروان با امیرمؤمنان علیه‌السّلام بود، و شمشیرش را از خون (دشمنان) رنگین کرده بود. همچنین در جنگ صفین شرکت جست».

    او در غزوه خراسان شرکت جست و سپس مدت دو سال در خوارزم اقامت گزید و به مرو رفت و در آنجا نیز مدتى ماند. ابن سعد مى‌گوید: «در آنجا نیز دو سال اقامت داشت».

    علقمه، عبداللّه بن مسعود را خوب مى‌شناخت و یکى از شش شاگرد عبداللّه بود که به مردم قرآن و سنت مى‌آموختند و مردم از نظریات آنان بهره‌مند مى‌شدند.

    او از نظر هدایتگرى، شخصیت و بزرگوارى، شبیه‌ترین مردم به عبداللّه بن مسعود بود. ابومثنى ریاح مى‌گوید: «اگر علقمه را درک کردى، از اینکه عبداللّه را درک نکردى ضرر نکرده‌اى؛ زیرا علقمه از نظر هیبت و وقار و هدایتگرى شبیه‌ترین مردم به اوست؛ و اگر توانستى ابراهیم را درک کنى، از اینکه علقمه را درک نکرده‌اى دچار خسران نخواهى بود؛ او- طبق گفته آنان- از زمره علماى ربانى بود».

    قرائت او

    ابن مسعود از قرائت علقمه خرسند مى‌شد و مورد پسندش بود. وى نواى دلنشینى داشت و عبداللّه همواره به او مى‌گفت: جانت به سلامت، ما را از نواى قرائت خود راحتى بخش! چه اینکه از رسول خدا شنیدم که مى‌فرمود: «نواى زیبا و دلنشین مایه زینت قرآن است». نیز عبداللّه به او مى‌گفت: «جانت به سلامت، قرآن را با ترتیل بخوان!».

    فضائل او

    همچنین درباره او مى‌گوید: «همه آنچه را که من خوانده و تعلیم داده‌ایم، علقمه مى‌خواند و آموزش مى‌دهد». شعبى مى‌گوید: «اگر خداوند اهل خانه‌اى را براى بهشت آفریده باشد باید خانواده علقمه و اسود باشند».

    علقمه حافظه نیرومندى داشت. او مى‌گوید: «به آنچه در جوانى حفظ کردم، چنان حضور ذهن دارم که گویا از روى ورقه‌اى مى‌خوانم».

    او از پذیرش هدایاى امیران و پادشاهان ابا داشت و مى‌گفت: «من از دنیاى آنان بهره‌اى نمى‌برم مگر آنکه آنان از دین من بهره بیشترى ببرند». ابن سعد از ابراهیم نخعى نقل مى‌کند که گفت: «ابوبرده (پسر ابوموسى اشعرى) اسم او را در هیأتى که قرار بود پیش معاویه بروند نوشت، ولى علقمه به او نوشت: نام مرا پاک کن، پاک کن. وقتى بصره و کوفه زیر فرمان ابن زیاد قرار گرفت از ابووائل خواست که همراه او باشد. ابووائل مى‌گوید: براى مشورت نزد علقمه آمدم، او به من گفت: بدان که تو هر چند از معاشرت با آنان بهره ببرى، آنان از تو بهره بیشترى خواهند برد».

    او مى‌گفت: «در گفت و گو و مذاکره علمى بنشینید؛ زیرا حیات علم به مذاکره و یادآورى آن است». او ثقه و کثیر الحدیث بود؛ همه بر وثاقت او اتفاق نظر دارند. او با خانواده‌اش خوشرفتار بود. از جمله خوشرفتارى‌هایش اینکه به همسرش مى‌گفت:

    از آن چیز گوارا و خوش خوراک بیاور. اشاره به آیه «فَإِنْ طِبْنَ لَکمْ عَنْ شَی‌ءٍ مِنْهُ نَفْساً فَکلُوهُ هَنِیئاً مَرِیئاً؛ اگر از آنچه از طیب خاطر و رضایت قلبى به شما دادند، آن را بخورید و گواراتان باد». او در کوفه، زمان فرمانروایى عبیداللّه بن زیاد در دوران خلافت یزید به سال 62 درگذشت.

    شیخ طوسى در کتاب «رجال» او را از اصحاب امیرمؤمنان علیه‌السّلام به شمار آورده‌ است. کشّى مى‌گوید: «علقمه فقیه در دین، قارى قرآن و عالم به فرائض بود؛ در جنگ صفین شرکت جست و یکى از پاهایش آسیب دید که از آن ناحیه مى‌لنگید.

    برادرش حارث نیز فقیهى جلیل‌القدر بود و برادر دیگرش ابىّ بن قیس در جنگ صفین به شهادت رسید».

    علقمه از جمله ثقات ده‌گانه‌اى است که از اصحاب خاص امیرمؤمنان علیه‌السّلام شمرده مى‌شوند. ثقةالاسلام کلینى در کتاب «الرسائل» از على بن ابراهیم قمى نقل مى‌کند:

    «امیرمؤمنان علیه‌السّلام پس از بازگشت از جنگ نهروان نامه‌اى نوشت و در آن موضع خود را نسبت به حکومت بر مؤمنان بیان داشت و اصحاب ثقه و مقرب خود را بر آن گواه گرفت و به کاتب خود عبیداللّه بن ابورافع دستور داد که آن را در اجتماع بر مردم بخواند.- مى‌گوید:- حضرت کاتب خود عبیداللّه بن ابورافع را خواست و به او فرمود:

    ده نفر از افراد مورد اعتماد مرا فراخوان. گفت: نام آنان را بفرمایید. حضرت فرمود:

    اصبغ بن نباته، ابوطفیل عامر بن واثله کنانى، زرّ بن حبیش اسدى، جویریه بن مسهّر عبدى، خندف بن زهیر اسدى، حارثه بن مضرب همدانى، حارث بن عبداللّه اعور همدانى (مصباح نخعى)، علقمه بن قیس، کمیل بن زیاد و عمیر بن زراره. آنگاه، آنان بر حضرت وارد شدند».

    فضل بن شاذان او را از تابعان بزرگ و از رؤسا و زهاد شمرده است. کشّى از فضل روایت مى‌کند: «برخى از تابعان بزرگ و رؤسا و زهاد ایشان عبارتند از:

    جندب بن زهیر، عبداللّه بن بدیله، حجر بن عدىّ، سلیمان بن صرد، مسیب بن نجیه، علقمه، أشتر، سعید بن قیس و امثال آنان که فراوان بودند، ولى در جنگ از بین رفتند.

    پس از آن نیز افزون گردیده تا اینکه همراه امام حسین علیه‌السّلام و پس از وى به شهادت رسیدند»[۱].

    پانویس

    1. معرفت، محمدهادی، ج1، ص351-355

    منابع مقاله

    معرفت، محمدهادی، تفسیر و مفسران، قم، مؤسسه فرهنگی انتشاراتی التمهید، چاپ یکم، 1379-1380ش.

    وابسته‌ها