سبک‌شناسی دانش رجال الحدیث

    از ویکی‌نور
    سبک‌شناسی دانش رجال الحدیث
    سبک‌شناسی دانش رجال الحدیث
    پدیدآورانربانی، محمدحسن (نویسنده)
    عنوان‌های دیگردانش رجال الحدیث
    ناشرمرکز فقهی ائمه اطهار علیهم‌السلام
    مکان نشرقم - ایران
    سال نشر1385 ش
    چاپ1
    شابک964-7709-31-5
    موضوعحدیث - علم الرجال

    محدثان

    کتاب‌شناسی
    زبانفارسی
    تعداد جلد1
    کد کنگره
    ‏BP‎‏ ‎‏114‎‏ ‎‏/‎‏ر‎‏2‎‏س‎‏2‎‏
    نورلایبمطالعه و دانلود pdf

    سبک‌شناسی دانش رجال الحدیث، تأليف محمدحسن ربانى، از جمله آثار تحقيقى معاصر در موضوع علم رجال است كه به زبان فارسى، مباحث مختلف رجالى را مورد نقد و بررسى قرار داده است.

    ساختار

    كتاب، مشتمل بر پيشگفتار، مقدمه و دو بخش است. هر بخش نيز خود از چندين فصل تشكيل شده است. كتاب، به شيوه انتقادى و با استفاده از منابع قديم و جديد نگارش شده است.

    گزارش محتوا

    نویسنده در مقدمه كتاب با تأكيد بر اهميت حديث از صدر اسلام، به «علم رجال الحديث» به‌عنوان يكى از مهم‌ترين آنها چنين مى‌نويسد: «از آنجا كه علم رجال پايه اساسى شناخت حديث صحيح از غير صحيح است، برجسته‌ترين عالمان حديث‌نگار شيعه و سنى، قبل از پرداختن به نگارش حديث، راويان آن را شناسايى می‌كردند»[۱]

    وى سپس محتواى كتاب را چنين توصيف مى‌كند: «در اين نوشتار هم‌زمان با معرّفى كتاب‌هاى عمومى و محورى رجال، به شناسايى قواعد و اصول اندرونى آنها نيز پرداخته و خواننده را در عين آنكه با كتاب‌هاى علم رجال آشنا كرده‌ايم، پاره‌اى از كليّات و قواعد علم رجال را نيز به او شناسانده‌ايم، تا به هدف اصلى كه حصول معرفت به علم رجال باشد، نائل آييم»[۲]

    همچنين اساس علم رجال الحديث را سه هدف مى‌داند كه عبارتند از:

    1. بيان طرق و سلسله سندها تا قائل روايت: بيان طرق باعث مى‌شود تا حديث از ارسال خارج شده و معتبر گردد. شيخ طوسى (رحمه‌اللّه) در كتاب «فهرست» خود اين‌گونه طرق را يادآور شده است و نجاشى نيز در بخشى از موارد، به ذكر طرق پرداخته است؛ مثل آنچه كه در مورد عهدنامه مالك اشتر آورده است.
    2. بيان طبقه راوى: بخشى از هسته مركزى كتاب‌هاى علم رجال بر اين محور دور مى‌زند كه طبقه راوى را شناسايى نمايد؛ يعنى در چه عصر و دوره‌اى مى‌زيسته و از اصحاب و حواريين كدام امام محسوب مى‌شده است. دانستن راوى و طبقه او، به‌خوبى وقوع ارسال در سلسله سندها را آشكار مى‌كند و باعث مى‌شود تا از وقوع تدليس در سلسله سندها واقف شده و در احاديث موضوع و ضعيف واقع نشويم.
    3. توثيق و تضعيف راويان: اين بخش، هسته مركزى و عمده كتاب‌هاى علم رجال را تشكيل مى‌دهد؛ زيرا، مؤلّفان اين كتب به شناسايى راويان و توثيق و تضعيف آنان پرداخته‌اند و با شناخت وثاقت و ضعف راوى، به روايت صحيح و غير صحيح پى مى‌بريم. اگر از چشم‌اندازى دور به حديث بنگريم، عواملى براى ضعف و اعتبار حديث وجود دارد كه بخشى از آنها به اسناد روايات و بخشى ديگر به متن روايات بازمى‌گردد[۳]

    نویسنده در انتهاى مقدمه به تداخل علم رجال با پاره‌اى ديگر از دانش‌ها اشاره مى‌كند و در تبيين تفاوت علم تراجم با رجال پرداخته، مى‌نويسد: «علم تراجم به بيان زندگى‌نامه و حالات شخصيّت‌ها مى‌پردازد، چه راوى باشد و چه نباشد؛ ولى علم رجال براى شناخت راويان است، آن‌هم فقط از باب توثيق و تضعيف آنها». سپس 27 اثر در موضوع تراجم ياد كرده و در آخر چنين نتيجه‌گيرى مى‌كند: «بنابراین، پاره‌اى از كتاب‌ها را بايد فهرست، پاره‌اى را تراجم و برخى ديگر را رجال ناميد. بعضى از كتاب‌هاى تراجم بر اساس طبقات و زمان تأليف شده است؛ مانند: «موسوعة طبقات الفقهاء» و برخى ديگر بر اساس حروف الفبا (عنوان، فاميل) تنظيم شده است؛ مثل: «الكنى و الألقاب»؛ ولى نوعا براساس حرف اوّل اسم عالم تأليف شده‌اند؛ مثل: «روضات الجنّات و أعيان الشيعة»[۴]

    ربانى در فصل اول كتاب، به‌كارگيرى علم رجال در حل تعارض بين دو دسته اخبار متنازع و تشخيص روايات موضوعه را دلائل نيازمندى به علم رجال عنوان كرده است.[۵]

    در فصل دوم پس از ذكر آثار و گفته‌هاى مخالفان علم رجال به نقد افكار آنها نشسته و مى‌نويسد: «اين سخن اخباریان سخن گزافى است كه چون روايات كتب اربعه، همه معتبرند، پس ما نيازى به علم رجال نداريم؛ زيرا در ميان روايات، روايت صحيح، ضعيف، سقيم، مرسل و غير مرسل وجود دارد و ما بايد با علم رجال بين روايات صحيح و غير صحيح، تميز دهيم»[۶]

    در فصل سوم، حجيت قول رجالى را مورد بررسى قرار مى‌دهد. به اعتقاد نویسنده به كسى كه نظريّه او در باب توثيق و تضعيف روات معتبر باشد، رجالى مى‌گويند. پس رجالى به يك شرح‌حال‌نگار كه وقايع تاريخى را نگاشته و يا به يك فقيه يا لغت‌دان اطلاق نمى‌شود. وى با تقسيم رجاليان به متقدم و متأخر، ادله حجيت قول رجالى را مورد بررسى قرار مى‌دهد[۷]

    در فصل چهارم و پنجم از بخش اول، كتب رجالى متقدم (سه كتاب) و متأخر (دو كتاب) جداگانه مورد بررسى قرار گرفته است؛ به‌عنوان مثال درباره رجال نجاشى مى‌خوانيم: علماى رجال در صورت تعارض بين قول نجاشى و ديگر رجالى‌ها، سخن نجاشى را ملاك و ميزان قرار مى‌دهند؛ چراكه رجال نجاشى خصوصيّات و مزايايى دارد كه عبارتند از: 1. اين كتاب به راويان و مؤلّفان شيعه اختصاص دارد و متعرّض راويان عامّه نشده است؛ 2. نجاشى علاوه بر تعديل و توثيق راوى، به شرح حال او نيز پرداخته است؛ 3. وى طبق اعتراف اهل رجال، اضبط علماى رجال و كتابش اضبط كتاب‌هاى رجالى است؛ 4. نجاشى طرق اتّصال خود به مصنّفات و كتب اصحاب را ذكر كرده است.[۸]

    نویسنده در بخش دوم كتاب به بررسى كتب رجالى چهارصد سال اخير پرداخته است. علم رجال در چهارصد سال اخير، فرازونشيب‌هاى گوناگونى داشته و به نهايت كمال و شكوفايى خود رسيده است. هدف تمامى رجاليان در اين دوره، شناسايى راويان اسناد احاديث است؛ امّا هريك از اين بزرگواران، شيوه و منهجى را در تأليف كتاب خود در نظر داشته است كه نویسنده در شش فصل به بررسى آنها پرداخته است: 1. آثار تأليف‌شده بر اساس تنويع حديث؛ 2. آثار تأليف‌شده بر اساس گردآورى قرائن؛ 3. آثار تأليف‌شده به شيوه تصنيف؛ 4. آثار تأليف‌شده بر اساس شناسايى عناوين مختلف؛ 5. دائرةالمعارف‌هاى گسترده علم رجال كه بر اساس نقد قرائن تأليف شده‌اند؛ 6. منهج رجالى آيت‌الله بروجردى(ره).

    در فصل ششم اين بخش مى‌خوانيم: «محور عمده بحث‌هاى رجالى آيت‌اللّه بروجردى(ره) بر اساس طبقات و طبقه‌شناسى استوار بود. مراد از «طبقه»، گروهى از افراد راويان مى‌باشند كه در يك دوره زيست كرده‌اند. نوع كتاب‌هاى رجالى كه عالمان شيعه تأليف كرده‌اند، بر اساس حروف الفبا مى‌باشد. از زمان مرحوم نجاشى (450ق) تا زمان ما كه مجموعه‌هاى رجالى گوناگونى همچون: «منهج المقال»، «بهجة الآمال»، «تنقيح المقال»، «قاموس الرجال» و «معجم رجال الحديث» كه در رديف مفصّل‌ترين معجم‌هاى رجالى شيعه مى‌باشند و يا مجموعه‌هاى مختصرى همچون: «جامع الرواة»، «نقد الرجال» و «منتهى المقال»، همه بر اساس شيوه الفبايى تأليف شده‌اند. البتّه در ميان كتاب‌هاى رجالى قدما، شيخ طوسى(ره) كتاب رجال خود را بر اساس طبقات تأليف كرده است.[۹]

    وضعيت كتاب

    فهرست مطالب در ابتدا و فهرست منابع در انتهاى كتاب آمده است. آدرس مطالب و ارجاعات متعددى در پاورقى‌هاى كتاب ذكر شده است؛ به‌عنوان نمونه در پاورقى شماره 3 صفحه 115 كتاب، به 22 منبع ارجاع داده شده است.

    پانويس

    منابع مقاله

    مقدمه و متن كتاب.


    وابسته‌ها