روشهاى تربیت اسلامى
روشهاى تربیت اسلامى | |
---|---|
پدیدآوران | شکوهی یکتا، محسن (نویسنده) حجتی، سید محمدباقر (نویسنده) |
ناشر | دفتر تحقیقات و برنامهریزى درسى-وزارت آموزش و پرورش |
مکان نشر | تهران |
سال نشر | 1362 |
موضوع | تعلیم و تربیت |
زبان | فارسی |
تعداد جلد | 1 |
کد کنگره | |
روشهای تربیت اسلامى، تألیف محسن شکوهى یکتا با همکارى سید محمدباقر حجتی و دیگران، دربردارندۀ شمارى از روشهای پرشمار تربیت اسلامى است که بیشتر بر اساس کتاب، سنت، اجماع و عقل سامان گرفته است(ص 5).
گزیده سخن چنین است:
در پیشگفتار از اهمیت روش در تربیت اسلامى و پویایى روشهای آن مىگوید. آنگاه به شرح روشهای زیر مىنشیند.
1-روش الگویى: تقلید، از غرایز نیرومند آدمى است و در تربیت او حتى از پند و اندرز مؤثرتر مىافتد. تقلید در ساختار رفتارى آدمى دخیل است و مىتواند به خودباختگى یا رهیافتگى انسان انجامد. کودک نیازمند الگوست تا از او تقلید کند. کودک از راه الگو بهتر و زودتر مىآموزد. در تربیت اسلامى به این مهم توجه شده است.
در محیطهای آموزشى، عوامل گوناگون مىتواند نقش الگویى داشته باشد؛ اما هیچیک نمىتوانند آنمایه که معلم مىتواند، الگوساز یا الگوسوز باشند. علماى تعلیم و تربیت اسلامى با توجه به نقش الگویى شدید و بسیار حساس معلم، همه وظایف معلم را مشخص کردهاند.
از آنجا که ارائه الگو، کاراترین و پیروزمندترین روش تربیتى است؛ خداوند بزرگ، رسول اکرم(ص) را بهترین سرمشق جهانیان و آن جناب نیز امامان معصوم(ع) را پس از خود سرمشق معرفى کرده است. رسول خدا(ص)و امامان(ع)در عمل مردم را به تهذیب مىخواندهاند و به گفتار بسنده نمىکردهاند و این از اصول تربیتى است و مسبوق بر خودسازى و پرهیز از دوگانگى در رفتار و گفتار است که اسلام به شدت با آن مبارزه کرده است.
عواملى که مىتوانند الگوى کودک باشند باید داراى تساوق رفتارى باشند تا کودک دچار سردرگمى نشود؛ بمثل، اگر میان رفتار معلم با پدر و مادر، یا میان ارزشهای خانوادگى با ارزشهای اجتماعى ناسازگارى باشد، کودک بر سر دو راه مىماند و به دشوارى در تصمیمگیرى گرفتار مىآید و حتى دور نمىنماید که نسبت به الگوها بىاعتماد شود و یا بنابر اقتضا، گاه به این الگو و گاه به آن الگو اقتدا کند. لازمه پیشگیرى از بروز چنین بىتعادلى روانى، هماهنگى الگوهاست.
الگوها باید از لغزشهای فکرى و عملى در امان باشند چه هرگونه لغزش در آنها به کژروى مقلدان خواهد انجامید این است که اسلام به پاکى و فضیلت الگوها بسیار توجه کرده است و سخنانى از پیامبر اکرم(ص)و امامان معصوم(ع)در این باره در دست است.
اهمیت و نقش داستانسرایى در پرداخت الگو، امت الگو و مسئولیت امت الگو، دیگر بحثهای آمده در شرح این روش است.
2-روش محبت: محبت نیاز اساسى و طبیعى انسان و بویژه کودک است. بررسیها نشان داده است که محبت مهمترین عامل سلامت روح کودک است و بىمحبتى به ناهنجاریهای روانى در او مىانجامد و در نهایت زمینۀ آشفتگیهای اجتماعى را فراهم مىکند. در آموزشهای اسلامى به مربیان توصیه اکید شده است براى رشد شخصیت متربیان به آنها محبت شود. یکى از رازهای توصیههای اسلام دربارۀ یتیمان همین است.
محبت به کودک باید داراى ویژگیهای زیر باشد: راستین باشد، نمود عملى داشته باشد، ملاک محبت باید خود کودک باشد نه ویژگیهایى چون زیبایى و هوشیارى و پرکارى، در محبت به کودکان تبعیض روا نیست، هیچیک از عوامل تربیتى نباید محبت به کودک را منحصر به خود شمارد، محبت باید درخور سن فرد باشد، محبت در سالهای نخستین زندگى و نیز دوران بلوغ بیشتر اهمیت دارد، محبت نباید از امر و نهى به کودک پیش گیرد، مدرسه باید ادامهدهندۀ محبت پدر و مادر به فرزند باشد.
بسیارى از دانشمندان، آبشخور فراوانى از عقدههای روانى را بىمحبتى به کودک مىدانند، بىمحبتى به کودک پىآمدهای ناگوار فراوانى دارد از جمله کمرویى، ناسازگارى اجتماعى، خودکشى، ناکامى در امور زندگى، فرار از خانه، بىاشتهایى، بدبینى، پرتوقعى، یأس، زودرنجى، انزواطلبى و خیالبافى.
یکى از مصداقهای محبت که تأثیر تربیتى آن بسیار است این است که مربى رفتار ناخوشایند متربى را به نیکى پاسخ دهد. این روش و آثار تربیتى مثبت آن در سیرۀ معصومان(ع)بسیار دیده شده است.
زیادهروى در محبت به کودکان، آنها را لوس و از خود راضى بارمىآورد و به احساس حقارت و روىآوردن به رفتارهای ناشایست وامىدارد و حتى گاه به خودکشى آنها مىانجامد. اسلام پدر و مادر و مربیان از زیادهروى در محبت به فرزند برحذر داشته است.
3-روش تکریم شخصیت: انسان داراى غریزه حب ذات است. این غریزه اگر هدایت شود به سعادت آدمى مىانجامد و اگر هدایت نشود بدبختى بار مىآورد. یکى از راههای ارضاى این غریزه، تکریم کودک و توجه به شخصیت اوست. اگر کودک به اندازه کافى احترام نبیند در خود، احساس پستى و حقارت خواهد کرد و این حالت روانى او را به نابهنجاریهای رفتارى سوق خواهد داد.
در سیرۀ پیامبر اکرم(ص)و امامان معصوم(ع)احترام به شخصیت مردم موج مىزند.
این روش رفتارى آن بزرگواران از عوامل مؤثر در پیشرفت اسلام بوده است.
مسلمانان نیز مکلفند به پیروى از رهبران گرانمایۀ خویش با مردم-از هر طبقه که باشند-به نیکى و احترام رفتار کنند.
احترام به کودک و حسن معاشرت با او یکى از اساسىترین عوامل ایجاد شخصیت مطلوب در کودک است پدر و مادرى که علاقه دارد فرزندى اینچنین داشته باشد باید از آغاز زندگى کودک، با او به مهر رفتار کنند و شخصیت او را پاس دارند.
سیرۀ جناب پیامبر(ص)و حضرات معصومان(ع)سرشار از نمونههای برجسته تکریم شخصیت کودک است که درس عملى مربیان مسلمان در رفتارهای تربیتى آنها تواند بود.
از روشهای مهم احترام به کودک، یکى همبازى شدن با اوست، روشى که در سیرۀ تربیتى پیامبر اکرم(ص)بارها دیده شده است و حضرت امیر نیز بدان توصیه کردهاند.
روش دیگر سلام کردن به کودک است. این روش نیز برگرفته از سیرۀ پیشوایان بزرگوار اسلام است. سلام به کودک دو اثر روانى دارد: یکى پرورش روحیه فروتنى در سلامکننده و دیگرى احیاى شخصیت کودک و ایجاد استقلال در او.
کاوشى کوتاه در برخى علل عقده حقارت چون: نقص عضو و استهزا و اهانت به دیگران، نام زشت و نامناسب، محرومیت از وسایل درخور زندگى، نتایج سوء احساس حقارت و آثار ناپسند افراط در تکریم شخصیت کودک و دیدگاه معصومان(ع)دربارۀ این امور فرازهای فرجامین این جستار است.
4-روش موعظه و نصیحت: موعظه، سخنى است که به دل نرمى مىدهد قساوت را از دل مىبرد خشم و شهوت را فرومىنشاند هواهای نفسانى را آرام مىکند و به دل صفا مىدهد. هیچکس از موعظه بىنیاز نیست، ممکن است کسى از آموزش دیگرى بىنیاز باشد اما به موعظۀ او نیازمند است چه، دانستن غیر از برانگیختگى است.
قرآن کریم سرشار از پند است و خداوند به پیامبر اکرم(ص)دستور مىدهد مردم را با موعظۀ نیک به راه خدا بخواند.
در موعظه و نصیحت، باید اندازۀ توانایى مخاطب را پاس داشت و با هرکس به فراخور عقلش سخن گفت. این مهم در سیرۀ تربیتى پیامبر نسبت به کودکان و بزرگسالان رعایت شده است. اگر بیش از آن مایه که مخاطب مىتواند فهم کند با او گفته شود نهتنها به حال او مفید نمىافتد، او را بیزار مىکند و فرارى مىدهد.
بهترین روش پند و موعظه، همانا بهرهگیرى از تعریض و اشاره است و تا ضرورت ایجاب نکند نباید آشکارا کسى را اندرز داد. روش مستقیم موعظه برخلاف روش غیرمستقیم، به کاهش حرمت و هیبت مربى مىانجامد و متربى را جسور و پرده در مىکند از این گذشته مربیان باید آنمایه که مىتوان در خفا متربیان را پند آموزند تا روح مقاومت و عناد در آنان ایجاد و یا پرورده نشود.
براى مؤثر افتادن پند و موعظه سه شرط زیر باید رعایت شود؛ اندرزگو، خود باید نمونهای کامل از موضوع پند باشد و خود بدانچه مىخواند عمل کند؛ به کسى پند و اندرز باید داد که پندپذیر باشد؛ موعظه باید رسا و بلیغ باشد.
5-روش تشویق و تنبیه: تشویق و تنبیه، روشى پذیرفته شده در تربیت اسلامى است.
تربیت اگر متعادل باشد، ناگزیر از پذیرش و اعمال این روش است.
روش تشویق: نیاز به تشویق، فطرى آدمى است و تا پایان عمر با اوست بنابراین نمىتوان کسى را به دلیل بزرگ و فهیم شدن از تشویق بىنیاز دانست. تصور اینکه عمل انسان پذیرفتۀ دیگران شود به او قدرت مىبخشد و روحیهاش شاد مىشود.
تشویق عاملى برانگیزنده است و مایۀ تقویت روحى است حقارت کودکان شکستخورده را به عزت تبدیل مىکند حس اعتماد به نفس کودک را پرورش مىدهد نشاطآور است و روىهمرفته در سازندگى شخصیت کودک بسیار مؤثر مىافتد.
در قرآن کریم نمونههایى بسیار از تشویق مىتوان یافت. قرآن کریم مردم را به جانبازى در راه خدا و حفظ دین تشویق مىکند(انفال/65، نساء/84). بشارت که یکى از دو جنبۀ وظایف پیامبران است همان تشویق است که مردم را در هدفهای دنیایى و اخروى خداپسندانه به تکاپو وامىدارد.
تشویق هرکس باید درخور سن و درک و نوع عمل او باشد. تشویق گاه به صورت دلجویى است و زمانى سخنى است محبتآمیز، مىتواند وعدهای راست و یا چیزى کوچک اما مورد پسند کودک باشد. در آغوش کشیدن و بوسیدن و خنده و بازى با کودک هم گونهای تشویق است.
براى اینکه تشویق همسو با اصول تربیتى باشد و زیان و خطرى براى فرد و جامعه در پى نداشته باشد، لازم است نکات زیر در آن رعایت شود: تشویق باید بگونهای باشد که کودک دریابد عملش تشویق شده است نه خودش؛ تشویق باید با تأیید درونى کودک همراه باشد؛ به دیگر سخن، کودک باید خود را شایسته تشویق بداند؛ باید مراقب بود تشویق به رشوه تبدیل نشود؛ علت تشویق باید معلوم باشد؛ در تشویق و تحسین کودک نباید وى را با دیگران سنجید و گفت چون تو چنینى و مانند فلانى نیستى تشویق مىشوى؛ تحسین و تشویق باید بجا و گاهبگاه و براى کارهای ممتاز باشد؛ تشویق در حضور جمع اثرش بیشتر است؛ در تشویق باید حد نگه داشت زیرا دور نیست که کودک را به غرور و خودبینى گرفتار کند؛ تشویق نباید هدف قرار گیرد و خاصیت وسیلگى خود را از دست بدهد؛ هرگاه به کودک وعده تشویق داده شد باید بدان عمل شود وفاى به عهد از وظایف هر مسلمان است و آیات و روایات بر این نکته بسیار و بارها تأکید کردهاند.
روش تنبیه: انسان آمیزهای است از خیر و شر، و زندگى او مبتنى بر ستیز میان خیر و شر است. در اسلام براى سازماندهى رفتار انسان، برنامه و ضوابطى رسا و بسنده پیشنهاد شده است که از جملۀ آنها اصل تنبیه و مجازات متخلفان است؛ البته بهرهگیرى از این روش هنگامى است که دیگر روشها و عوامل تربیتى کارآیى نداشته باشند. تنبیه از عوامل بازدارندۀ تربیتى است و در شرایطى ویژه اعمال مىشود و اسلام به اجمال آن را پذیرفته است.
تربیتپژوهان دربارۀ تنبیه به افراط و تفریط رفتهاند؛ بمثل، کسانى چون روسو و اسپنسر در نفى تنبیه و مجازات کوشیدهاند و با پیش کشیدن تنبیه طبیعى تلاش کردهاند آن را جایگزین تنبیه متعارف کنند و دیدگاه تفریطى خود را توجیه کنند.
درست است که اسلام تنبیه را در شرایطى خاص پذیرفته است؛ اما گفتنى است که در اسلام اصل بر محبت و مداراست. هرگاه همه عوامل تربیتى که با مهربانى و مداراى با کودک سازگار است مؤثر نیفتاد آنگاه نوبت تنبیه مىشود.
قرآن کریم و سیرۀ معصومان(ع)به چشمپوشى از بدى مىخوانند که روشى مؤثر در بازداشتن کسان از کردار ناپسندشان است. پس از چشمپوشى نوبت به انذار و تهدید مىرسد که مراحلى گوناگون دارد و از یادآورى ناخشنودى خداوند تا تنبیه بدنى را شامل است.
تنبیه بدنى، کمتر سازنده است و گاه زیانهایى در پى دارد. اسلام تنبیه بدنى را نکوهش کرده و از عوامل استثنایى تربیتى شمارده شده است که تا آن مایه که بتوان نباید بدان روى کرد.
برخى مربیان بجاى تنبیه بدنى، از تنبیه غیر تنى مانند: حبس در محل ترسناک، طعنه، تحقیر، دشنام، سرزنش افراطى و اهانت استفاده مىکنند؛ زیان این تنبیهات کمتر از تنبیه بدنى نیست. گونههایى از تنبیه غیر بدنى چون: قهر کردن منطقى و بجا، یا محروم کردن از برخى امور مورد علاقه متربى، تا حدودى مفید است. یکى از هدفهای اسلام از تنبیه عبرت دیگران است.
در تنبیه کودکان به نکاتى باید عنایت داشت که مهمترین آنها از این قرار است: پیش از تنبیه، باید علت تخلف را کشف کرد؛ تنبیه باید آخرین راهکار باشد؛ پیوسته باید مراقب بود تنبیه در حضور دیگران نباشد؛ تنبیه دانشآموز را نباید به دانشآموز دیگرى واگذاشت؛ باید عمل بد کودک نکوهش شود نه شخصیت او؛ از تنبیه مضاعف باید پرهیز داشت؛ یک نگاه بىمهر و ملامتخیز مىتواند تنبیهى مؤثر براى کودک باشد؛ زیادهروى در تنبیه بسیار زیانبار است؛ در تنبیه کودکان نباید کاستیهای جسمى آنها را به رخشان کشید؛ همچنانکه از خوبیهای دیگران نباید یاد شود؛ در مقام تنبیه باید کوشید عیب و خطاى متربى را به کنایه و اشاره یاد کرد؛ علت تنبیه باید روشن باشد؛ در هنگام تنبیه باید شرایط روحى و خانوادگى کودک در نظر باشد؛ نباید تنبیه را پس انداخت و در یک نوبت کودک را به جرم چندین خطا به شدت تنبیه کرد؛ در تنبیه نباید در پى تشفى خاطر بود؛ گاه لازم است کسى میانجى شود و از ادامۀ تنبیه پیش گیرد؛ در تنبیه نباید لاف زد.
در پایان کتاب چکیدهای از کتاب«آداب تعلیم و تعلم در اسلام»ضمیمه شده است[۱].
پانویس
- ↑ رفیعی، بهروز، ص254-261
منابع مقاله
رفیعی، بهروز، کتابشناسی توصیفی و موضوعی تعلیم و تربیت در اسلام، انتشارات بینالمللی هدی، تهران، چاپ اول، 1378ش